1 «سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَى الَّذِى بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»
ترجمه :
1. منزه است آن خداوندى كه سير داد در شب به بنده خود شبى از شبها از مسجد الحرام به سوى مسجد اقصى آن مسجدى كه ما بركت داديم اطراف و حوالى او را، براى اينكه نشان دهيم آن بنده خود را از آيات قدرت خود. محققاً خداوند سميع و بصير است[1] .
كلام در اين سوره و اين آيه شريفه در چند مقام واقع مىشود :
مقام اول: در فضيلت اين سوره مباركه :
ابن بابويه[2] مسنداً از حسين ابن ابى العلاء[3] از حضرت صادق (علیه السلام) روايت كرده كه فرمود :
«ما مِنْ عَبدٍ قرأ سورةَ بني إسرائيلَ في كُلِّ ليلةِ جُمُعةٍ لَم يَمُتْ حتّى يُدرِکَ القائِمَ (علیه السلام)، ويكونُ مِن أنصارِهِ»[4] . و همين حديث را عياشى هم روايت كرده و قابل توجيه است.
و نيز از حضرت صادق (علیه السلام) روايت شده فرموده:
«مَنْ كَتَبَها في خِرقَةِ حَريرٍ خَضراءَ وتَحَرَّزَ عَلَيها وعَلَّقها عَلَيه، ورَمى بالنُشّابِ أصابَ ولم يُخْطِئ أبداً، وإن كَتَبها لِصَغيرٍ تَعذَّرَ عَلَيه الكلامُ يَكتُبُها بزعفرانٍ ويُسْقى ماؤُها أنطقَ اللهُ لسانَهُ بإذنِهِ وتَكَلَّمَ»[5] .
و غير اينها و اين فضايل غير از فضايل تلاوت قرآن است كه در تمام سور و آيات هست.
مقام دوم: [در بيان معراج پيامبر :]
اين آيه شريفه راجع به معراج حضرت رسالت است و كلام در معراج طويل الذيل[= دراز دامن] است و ما در كلم الطيب بيان كردهايم[6] و در اينجا به طور خلاصه اشاره مىكنيم در تحت چهار مطلب :
1. در اثبات معراج.
2. در رد شبهات آن.
3. در رد شيخ احمد احسائى[7] .
4. در تقسيم اخبار معراج.
اما مطلب اول :
معراج جسمانى حضرت از ضروريات دين اسلام است و تمام فرق اسلامى بر او اتفاق دارند و آيات شريفه قرآن بر او ناطق است؛ مثل همين آيه و يازده آيه سوره والنجم از قوله تعالى: (ثُمَّ دَنا فَتَدَلّى) الى قوله تعالى: (لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى)[8] و اخبار متواتره به تواتر اجمالى و در زيارات و ادعيه وارده الى ما شاء الله و منكر او كافر است و در اخبار تصريح دارد به اينكه از ما نيست[9] .
مطلب دوم :
در دفع شبهاتى كه در معراج كردهاند و اين پنج شبهه است:
1. هر جسمى متمايل به مركز است بر خلاف آن نمىتواند حركت كند.
2. و بين كره زمين و كرات علويه مسافت بسيارى است در يك شب نمىتوان سير كرد.
3. موجب خرق و التيام مىشود.
4. در هواى لطيف تنفس نمىتوان كرد.
5. اين لغو و بى فايده است.
اما الجواب: تمام اين شبهات واهى و پوچ است. اما حركت جسم بر خلاف مركز به حركت قسرى مانع ندارد مثل سنگ در فلاخن[10] و تير از كمان و فشنگ از تفنگ و هزار خروار با بخار هواپيما تا كره قمر و قدرت پروردگار فوق اينهاست. و اما مسافت زياد جايى كه قدرت آصف بن برخيا تخت بلقيس را به طرفة العين نزد سليمان حاضر كند و باد تخت سليمان را (غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ)[11] و طىّ الأرض حضرت جواد از مدينه به خراسان و نزول ملائكه و حركت كره زمين و ساير كرات علويه و هزارها ديگر رفع اين استبعادات مىكند.
و اما مسئله خرق و التيام، از موهومات هيئت قديم كه آسمانها را مثل طبقات پياز تصور كرده بودند و اما بنا بر هيئت جديد تمام اين كرات جويه در اين فضاى وسيع سير دارند.
و اما تنفس در هواى لطيف، اولاً، ممكن است با هواى مجاور حركت كند.
و ثانياً، قدرت الهى حفظ كند، چنانچه در حق عيسى و ادريس اجرا فرموده.
و اما لغويت بسيار توهم فاسدى است، زيرا اولاً، در قرآن مجيد مىفرمايد در همين آيه: (لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا) و در سوره والنجم مىفرمايد: (لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى) و ثانياً نفهميدن حكمت دليل بر نداشتن نيست، چنانچه بسيارى از افعال الهى حكمتش بر ما مخفى است.
مطلب سيم :
در اخبار وارده در معراج و آنها بر چهار قسم است :
قسمت اول، فقط دلالت بر معراج جسمانى دارد و اين قسمت چون مطابق با نصوص قرآنى و ضرورت دينى است مجال انكار ندارد.
قسمت دوم، اخبارى است مشتمل بر اينكه كجا رفت و چه ديد و چه كرد و چه گفت و چه شنيد كه در بحار[12] ضبط فرموده و در برهان[13] در ذيل اين آيه و در سوره والنجم نقل كرده و اخبار چون قطعى نيست نمىتوان يقين پيدا كرد و چون بر خلاف عقل و شرع نيست انكار نمىتوان كرد بلكه تصديق اجمالى لازم است.
قسمت سيم، اخبارى است كه ظاهرش مخالف موازين شرعيه و عقليه است، لكن قابل تأويل هست اينها را بايد علم به آنها را محول به ائمه اطهار كرد و پيش خود نمىتوان تأويل كرد.
قسمت چهارم، اخبارى است كه صريحاً بر خلاف عقل و شرع است اينها را مجسمه و غلات و اهل ضلالت جعل كردند اين نوع اخبار را دارد:
«فاضربه إلى الجدار»[14] .
مطلب چهارم :
در كلام شيخ احمد احسائى[15] در باب معراج، چنانچه مرحوم استاد شيخ جواد بلاغى 1[16] در مجلد سيم رحلة[17] از كتاب رساله وظيفه شيخ احمد نقل فرموده، خلاصه كلامش اينكه پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عنصر خاكى را در كره خاك گذارد و عنصر آبى را در كره آب و هوايى را در كره هوا و نارى را در كره نار گذاشت و با بدن هورقليايى به كرات علويه و طبقات سماويه سير كرد و اين كلام با اينكه هيچ مدركى از عقل و نقل ندارد و به مجرد خيال بافى است كه اسم او را كشف مىگذارد؛ و با اينكه خلاف ضرورت دين و نصوص قرآنى و اخبار متواتره است مبنى بر مذاق هيئت قديم است كه كره زمين را مركز گرفتند و 13 كره تو در تو قائل شدند: خاك، آب، هوا، آتش، افلاك، سيارات سبع، فلك ثوابت، فلك اطلس و مبنى بر مسئله خرق و التيام است كه فساد اين مسلك امروز بالحسّ و الوجدان ثابت شده.
مقام سيم :[ در تفسير آيه (سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ) :]
«سبحان» يعنى منزّه و مبرّا از هر عيب و نقص و احتياج و عوارض امكانى است (الَّذِى) آن خداوندى كه واجب الوجود يكتاى بىهمتاست (أَسْرى) سير در شب است، چنانچه به حضرت لوط گفتند: (فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ)[18] .
(بِعَبْدِهِ) مقام عبوديّت فوق مقام رسالت است و لذا در تشهد مقدم ذكر شده[19] و از براى عبوديت درجات بسيار است تا برسد به مقام فنا كه از خود چيزى نبيند و جز به او توجه نداشته باشد (عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَىْءٍ)[20] و از مناجات اميرالمومنين(علیه السلام) است مىگويد:
«كفاني فخراً أن تكون لي ربّاً وكفاني عزّاً أن أكون لکَ عبداً»[21] .
(لَيْلاً) گفتند شب هفدهم ربيع يك سال قبل از هجرت بوده مطابق شب ولادت آن حضرت[22] (مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) ظاهر آيه از خود مسجد الحرام بوده و لكن در بعضى اخبار دارد و در كلمات مفسّرين كه، حضرت در منزل شوهر خواهر اميرالمومنين، بهيرة بن ابى وهب مخزومى در حالت خواب بوده كه جبرئيل با براق و ميكائيل و اسرافيل آمدند و آن حضرت را بر براق سوار كردند يك طرف جبرئيل و يك طرف ميكائيل [بود] و اطلاق (الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) براى اين است كه تمام حرم و مكه حكم مسجد الحرام دارد[23] (إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَى) نوع مفسرين گفتند بيتالمقدس بوده[24] و حضرت در آنجا دو ركعت نماز كرد و از آنجا به طرف بالا سير فرمود و لكن ممكن است مراد بيت المعمور بوده كه مسجدِ ملائكه است و نسبت به مسجدالحرام اقصى المساجد است و تمام ارواح انبيا در خدمتش مشرف شدند و از آنجا حركت فرمود تا سدرة المنتهى كه در سوره والنجم مىفرمايد: (وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى)[25] پس از آن رفت به جايى كه نه ملك مقرب و نه نبى مرسل به آن نايل شده باشد كه مىفرمايد: (ثُمَّ دَنا فَتَدَلّى * فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى)[26] .
(الَّذِى بارَكْنا حَوْلَهُ) صفت مسجد اقصى است: اگر بيت المقدس باشد بركات فواكه و حبوبات و مياه و لطافت هواست و اگر بيت المعمور باشد تمام بركات از آنجا نازل مىشود (لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا) علّت عروج حضرتش مشاهده آثار قدرت پروردگار فوق عوالم مادى از عالم مجردات، عالم عقول و نفوس و ارواح و [عالمى كه] لا يدرك [فيه] الّا الله (إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ) و گفتيم از براى اين دو صفت دو معنى است: يكى عالم به مسموعات و مبصرات كه از شئون علم است و ديگر اجابت دعوات و داناى به حكم و مصالح.
__________________________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: منزه است آن خدايى كه بندهاش را شبانگاه از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى كه پيرامون آن را بركت دادهايم سير داد، تا از نشانههاى خود به او بنمايانيم.كه او همان شنواى بيناست.
[2] . مختصرى از زندگى نامه وى، در همين تفسير: ج1، ص85 گذشت.
[3] . حسين ابن ابى العلاء خالد الأسدى، ابوعلى الكوفى، الخفاف: از اصحاب امام باقر (علیه السلام) مىباشند. حسين بن ابى العلاء و دو برادرش على و عبدالحميد از راويان حديث از امام صادق (علیه السلام) مىباشند. حسين از راويانى مثل ابى بصير، ابى يعفور، اسحاق بن عمار حديث نقل كرده است و راويانى همچون صفوان بن يحيى، محمد بن ابى عمير، يحيى بن عمران حلبى از حسين بن ابى العلاء روايات زيادى نقل كردهاند. روايات فراوانى در باب احكام وغير آن از ايشان نقل شده است و در سند حدود 125 مورد از روايات اهل بيت(علیهم السلام) : قرارگرفته است كه 103 مورد از امام صادق (علیه السلام) است. وتصنيفاتى مثل كتابى كه احمد بن ابى بشر روايت كرده داشته است و شيخ طوسى فرموده كه حسين ابن ابى العلاء كتابى در باب اصول داشته است كه ابن ابى عمير و صفوان بن يحيى آن را روايت كردهاند. سال وفات ايشان معلوم نيست ولكن مرحوم امام خوئى احتمال حيات ايشان تا زمان امام رضا(علیه السلام) را داده است. موسوعة طبقات الفقهاء: ج2، ص135.
[4] . هر بندهاى سوره بنى اسرائيل را در هر شب جمعه بخواند، نمىميرد تا اينكه امام زمان (عج الله تعالی و فرجه الشریف) را ديده و از ياوران او مىشود. ثواب الأعمال: ص136؛ تفسير عياشى: ج2، ص299، ح1 وبحار الأنوار: ج86، ص310.
[5] . هر كس اين سوره را در پارچه سبز رنگى از ابريشم بنويسد و به عنوان حرز و تعويذ برخود ببندد و تيراندازى كند، تيرش به هدف مىخورد و هرگز خطا نمىرود و اگر براى كودكى كه به حرف نيامده با زعفران بنويسد و آبش را به او بدهد، خداوند زبانش را بازكرده و سخن مىگويد. تفسير البرهان: ج4، ص496، ح4.
[6] . الكلم الطيب: ص303 ـ 308.
[7] . مختصرى از زندگى نامه وى در همين تفسير، ج9، ص474 گذشت.
[8] . سپس نزديك آمد ونزديكتر شد... به راستى كه [برخى] از آيات بزرگِ پروردگار خودرا بديد. سوره نجم: آيات 8 ـ 18.
[9] . بحار الأنوار: ج8، ص178، ح130؛ شرح اصول كافى: ج7، پاورقى ص155.
[10] . ابزارى ساخته شده از دو ريسمان كه با آن سنگ پرتاب مىكردند. فرهنگ بزرگ سخن :ج6، ص5393، واژه «فلاخن».
[11] . رفتن آن بامداد يك ماه، و آمدنش شبانگاه يك ماه راه بود. سوره سبأ: آيه 12.
[12] . بحار الأنوار: ج18، ص282 ـ 410.
[13] . تفسير البرهان: ج4، ص497 ـ 529.
[14] . بايد به ديوار زد.
[15] . مختصرى از زندگى نامه وى در همين تفسير، ج9، ص474، پاورقى (2) گذشت.
[16] . مختصرى از زندگى نامه وى در همين تفسير، ج1، ص79، پاورقى (3) گذشت.
[17] . الرحلة المدرسية: ج3، ص567.
[18] . پس شبانه اهل خود را بردار و از ميان قوم بيرون رو. سوره هود: آيه 81.
[19] . مراد «وأشهد أنّ محمداً عبده و رسوله» است.
[20] . غلام مملوك است كه مولاى او جلوگيرى كرده و قدرت بر هيچ امرى ندارد. سوره نحل :آيه 75.
[21] . همين افتخار براى من بس كه تو خداى منى و همين عزت براى من كافى است كه من بنده توام. الخصال: ص458، ح14؛ بحار الأنوار: ج74، ص400، ح23 و ج91، ص92، ح6 وص94، ح10 و شرح نهج البلاغة: ج20، ص421، حكمت 2. (برخى منابع با اندكى تفاوت).
[22] . تفسير مجمع البيان: ج6، ص217، به ذكر عبارت «يك سال قبل از هجرت» اكتفا كرده است ومنتخب التواريخ: باب اول، فصل دهم. در اين منبع «هفدهم ماه رمضان» ذكر شده است.
[23] . تفسير مجمع البيان: ج6، ص218 و تفسير التبيان: ج6، ص446.
[24] . تفسير قمى: ج2، ص243؛ تفسير التبيان: ج6، ص446 و تفسير مجمع البيان: ج6، ص217.
[25] . و هرآينه ديد او را دفعه ديگر نزد سدرة المنتهى كه نزديك سدرة المنتهى بود جنةالمأوى. سوره نجم: آيات 13 ـ 15.
[26] . پس نزديك شد و به تواضع افتاد پس رسيد به جايى كه به قدر قاب دو كمان بلكه نزديك تر. سوره نجم: آيات 8 ـ 9.
آیه 1 «سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً .....»
- بازدید: 579