غزوه بنى نضير

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ربيع الاول سال چهارم : رسول خدا صلى الله عليه و آله با چند نفر از اصحاب خويش براى كمك خواستن از بنى نضير (190) به سوى ايشان رهسپار شدند و آنها قول مساعد دادند، ولى در پنهان در باب كشتن رسول خدا به مشورت پرداختند و راه تزوير و نفاق پيش گرفتند.
رسول خدا به وسيله وحى از تصميم ((بنى نضير)) خبر يافت و به مدينه برگشت ، آنگاه اصحاب را فرمود تا براى جنگ با ايشان آماده گردند.
رسول خدا ((محمد بن مسلمه )) را نزد ايشان فرستاد كه از شهر من بيرون رويد، تا ده روز به شما مهلت مى دهم و پس از اين مدت هر كس ديده شود گردنش را مى زنم ، آنها در تهيه وسايل سفر بودند، اما گروهى از منافقان ، از جمله ((عبدالله بن اءبى )) نزد ايشان رفتند و گفتند: بمانيد و از خود دفاع كنيد و ما شما را تنها نمى گذاريم و تا پاى جان ايستادگى مى كنيم . حيى بن اخطب به پيام منافقان مغرور شد و نزد رسول خدا پيام فرستاد كه ما رفتنى نيستيم . رسول خدا تكبيرگويان با مسلمانان رهسپار قلعه هاى بنى نضير شد و آنان را شش روز (يا 15 روز) محاصره كرد و از طرف منافقان هم كمكى به ايشان نرسيد، پس نزد رسول خدا فرستادند كه دست از ما بردار تا بيرون رويم . رسول خدا با شرايطى پيشنهاد آنها را پذيرفت و آنها رهسپار خيبر شدند، برخى هم به جانب شام رفتند. رسول خدا اموال يهوديان بنى نضير را بر مهامجران قسمت كرد.
از طايفه بنى نضير فقط دو مرد به نامهاى : ((يامين بن عمير)) و ((اءبوسعد بن وهب )) اسلام آوردند و اموال خود را به دست داشتند. نوشته اند كه رسول خدا به ((يامين بن عمير)) گفت : نديدى كه پسر عمويت (عمرو بن جحاش ) (191) درباره من چه تصميمى داشت ؟ پس ((يامين )) مردى از ((قيس )) را به ده دينار (يا چند بار خرما) بر آن داشت كه رفت و ((عمرو بن جحاش )) را كشت .

- پینوشتها -

190-  سوره حشر كه ابن عباس آن را ((سوره بنى نضير)) مى ناميد درباره ايشان نازل شده است .
191-  به فتح جيم و تشديد حاء نيز خوانده اند، كسى بود كه مى خواست از بالاى بام سنگى بر رسول خدا بيندازد و از اين طريق نظر سوء بنى نضير را جامه عمل پوشد.