سريه بئر معونه

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

صفر سال چهارم : ((ابوبراء)) به مدينه نزد رسول خدا آمد و گفت : اى محمد! اگر مردانى از اصحاب خويش را براى دعوت مردم به ((نجد)) مى فرستادى كه آنان را به دين تو دعوت مى كردند، اميدوار بودم كه اجابت مى كردند. رسول خدا گفت : از مردم نجد بر اصحاب خويش مى ترسم . ((ابوبراء)) گفت : در پناه من باشند.
رسول خدا ((منذر بن عمرو)) و ((المعنق ليموت ))(187) را با چهل مرد از اصحاب خود فرستاد تا در ((بئر معونه )) فرود آمدند و ((حرام بن ملحان )) يكى از فرستادگان ، نامه رسول خدا را نزد ((عامر بن طفيل )) برد، اما ((عامر)) بى آن كه نامه را بخواند، ((حرام )) را به قتل رسانيد و از ساير قبايل كمك گرفت و بيدريغ بر مسلمانان حمله بردند، اصحاب سريه با اين كه شمشير كشيدند و به دفاع پرداختند، لكن همگى ، بجز يكى دو نفر كه اسير شدند، به شهادت رسيدند.
((جبار بن سلمى )) كه نام او در شمار صحابه ذكر مى شود، مى گويد: آنچه مرا به اسلام آوردن وادار كرد، آن بود كه در ((بئر معونه )) نيزه ام را در ميان دو شانه مرد مسلمانى فرو بردم و پيكان نيزه را ديدم كه از سينه او بيرون آمد، در اين حال شنيدم كه مى گفت : به خدا قسم ، رستگار شدم . ((جبار)) كشنده ((عمر بن فهيره )) بود و خودش مى گفت : ديدم كه پيكرش بعد از شهادت به آسمان بالا رفت و بدين جهت مسلمان شدم .
صاحب طبقات مى نويسد: در يك شب خبر شهداى ((بئر معونه )) و شهداى ((رجيع )) به رسول خدا رسيد، بيش از هر پيش آمدى سوگوار و داغدار شد و تا يك ماه در قنوت نماز صبح قاتلان مشرك را نفرين مى كرد.(188)

- پینوشتها -

187-  لقب است ، يعنى : شتابنده به سوى مرگ .
188-  نام 32 نفر از شهداى بئر معونه در كتاب تاريخ پيامبر اسلام ، ص 360، نوشته مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتى آمده است .