اعزام عثمان بن عفان

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

حضرت عثمان بن عفان را به نمايندگى از طرف دولت اسلامى برگزيده و مواضع و اهدافش را در ضمن نامه اى نوشته و به وسيله عثمان بن عفان اعازم داشت (187).
هنگامى كه عثمان خود را به قريش رسانيد و نامه را براى آنان قرائت كرد واهداف حضرت را براى آنان بيان كرد، سران قريش عثمان را دستگير كردند، سپس توسط عده اى از مشركين خبر قتل او را شايعه كردند، هدف آنها را از اشاعه قتل عثمان ايجاد رعب و وحشت در بين سپاه اسلام بود.
هنگامى كه حضرت از جريان مطلع گرديد اصحاب و ياران خود را در سايه درختى گرد آورده و تصميمات جنگى را كه از پيش در سينه خويش پنهان مى داشت روشن ساخت و سپاهيان اسلام را براى جنگ بسيار بزرگى آماده نموده و از آنان پيمان گرفت كه تا آخرين نفس ايستادگى نمايند
گزارشگران مشركين تصميم پيامبر را به قريش ارسال داشتند كه موجب رعب و وحشت مشركين قريش گرديد، سران قريش تصميم گرفتند كه از شروع جنگ صرف نظر كنند و اعلان كردند كه بهترين شيوه طرح صلح است ، زيرا آثار قدرت نيروهاى اسلام را در جنگهاى سابق ديده بودند، پس ‍ نماينده اى را به محضر پيامبر خدا فرستادند تا شايعه قتل عثمان را تكذيب كرده و طرح صلح را كه توسط سران قريش آماده شده بود ارائه كرد.
حضرت اصل صلح را از دشمن پذيرفت ، به دنبال به دنبال آن عده اى از سران قريش در نثية المرار حاضر گرديدند و مواد صلح حديبيه را به نفع دولت قريش منعقد كردند كه مورد تصويب طرفين قرار گرفت .
مواد صلح : موادى كه صلح را تشكيل مى دادند 9 ماده بودند:
1 - ان نضع الحرب عشر سنين (188)
2 - لاخيانة بينهم فلا يخونون بعضهم بعضا
3 - لاسرقة فياءمنوا على اموالهم فى تلك المدة و لايعين احد المتعاقدين على الاخر
4 - من احب ان يدخل فى عقد محمد و عهده دخل فيه و من احب ان يدخل فى عقد قريش و عهدهم دخل فيه (189).
5 - من اتى قريشا من المسلمين لايردونه الى المسلمين
6 - من اتى من قريش الى المسلمين مسلما يردونه اليهم
7 - ان يكون الاسلام ظاهرا بمكة لايكره احد على دينه و لايؤ ذى ولايعير.
8 - ان محمدا يرجع عنهم عامه هذا و يدخل عليهم فى العام القابل ثلاثة ايام .
9- لايدخل عليها بسلاح الا سلاح المسافر السيوف فى القراب (190).
بر اساس توافق طرفين حضرت به اميرالمؤ منين فرمود كه قرار داد صلح را بنگارد، حضرت على در ابتداى متن قرارداد نوشت : بسم الله الرحمن الرحيم ، سهيل بن عمرو (نماينده مشركين قريش ) به حضرت اعتراض كرد و گفت : ما رحمن را نمى شناسيم بايد عبارت را تغيير داده و به شيوه اى كه پدرانمان قبل از اسلام نام خدا را در آغاز قراردادهاى صلح مى نوشتند عمل كنيد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله گفته نماينده قريش را پذيرفت و به حضرت على عرض كرد: به جاى اين جمله بنويس : بسمك اللهم ، زيرا اين جمله اى بود كه قبل از اسلام در عرب مرسوم بود و مشركين قبل از ظهور اسلام به اين شيوه عمل مى كردند، حضرت على گفته پيامبر را نوشت ، گرچه با اعتراض مسلمانان روبرو شد ولى حضرت على خطاب به آنان فرمود: اگر رسول خدا صلى الله عليه و آله به من امر نمى كرد من اين كار را نمى كردم اطاعت از او اطاعت از خدا و بر ما واجب است .
سپس حضرت به على فرمود كه بنويسد: هذا ما قاضى عليه رسول الله و سهيل بن عمرو، در هنگام نوشتن اين جمله ، باز مورد اعتراض سهيل قرار گرفت و گفت : ما رسالت پيامبر را قبول نداريم ، والا با شما جنگ و درگيرى نمى كرديم ، قرارداد بايد به گونه اى تنظيم شود كه مورد قبول و توافق قريش ‍ قرار گيرد، حضرت باز گفته سهيل را پذيرفت و به حضرت على عرض كرد: اين جمله را اينگونه بنويس : هذا ما قاضى عليه محمدبن عبدالله و سهيل بن عمرو (191).
سهيل بن عمرو پيشنهاد رسول خدا صلى الله عليه و آله را پذيرفت (192) و صورت قرارداد در دو نسخه تنظيم گرديد كه در ظاهر به نفع قريش تنظيم شد و كليه خواسته هاى قريش عملى شد و حضرت در آن سال از زيارت خانه خدا محروم شد، در نتيجه مسلمانان با قلبى پر از اندوه و چشمانى اشكبار در برابر قرارداد صلح ناخواسته تسليم گرديدند كه قبول آن بر مسلمين به سادگى قابل تحمل نبود.




- پینوشتها -

 187- مجمع البيان ، ج 2، ص 177،: فدعا رسول الله عثمان فارسله الى ابى سفيان
188- الكامل ، ج 2 ص 90
189- مجمع البيان ، ج 9ص 179
190- تفسير قمى ، ج 2، ص 213
191- تفسير قمى ، ج 1، ص 313: هذا ما اصلح عليه محمد بن عبدالله و الملا من قريش و سهيل بن عمرو و اصطلحوا على وضع الحرب بينهم عشر سنين ...؛الكامل ، ج 2، ص ‍ 204: اصطلحا على وضع الحرب من الناس عشر سنين
192- تفسير قمى ، ج 1، ص 313: هذا ما اصطلح عليه محمد بن عبدالله و الملا من قريش و سهيل بن عمروا و اصطلحوا على وضع الحرب بينهم عشر سنين