23- غزوه حديبية

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

حديبية نام دهكده اى است كه به نام چاهى كه در آنجاست ناميده شده است و در نزديكى مسجد شجره - كه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله با حضرت ايشان بيعت كردند - واقع است . فاصله آن تا مكه يك منزل است .
غزوه حديبيه در ذى القعده سال ششم اتفاق افتاد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همراه با يكهزار و چهارصد تن از يارانش به قصد مكه از مدينه خارج شد و با هفتاد قربانى - از غير راهى كه هميشه مى پيمود - به سوى مكه رفت . چون به حديبيه رسيدند ، شتر آن حضرت از حركت بازايستاد. هر چه او را راندند از جاى برنخاست . اصحاب گفتند: شتر سركش شده است ! فرمود: (( عادت به سركشى ندارد. آن كس كه فيل را از حركت بازداشت او را از حركت بازداشته است . )) آنگاه دستور فرود داد. مردم گفتند: اى رسول خدا! آبى وجود ندارد كه فرود آييم . رسول خدا صلى الله عليه و آله تيرى از تيردان خود بيرون آورد و به ناجية بن جندب ، شتربان خود (و به قولى به براء بن عازب يا شخص ديگرى غير از اين دو) داد و دستور فرمود آن را در آب نهد. او وارد يكى از چاهها شد و تير را در داخل چاه فرو برد. چندان آب از چاه جوشيد كه همه سيراب شدند.
پس از آن كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين امر آسوده خاطر گرديد بديل بن ورقاء خزاعى به همراه گروهى از مردان خزاعه نزد آن حضرت آمدند و علت آمدنش را پرسيدند. فرمود: (( براى جنگ نيامده ام ، بلكه براى زيارت خانه خدا و بزرگ داشتن احترام آن آمده ام . ))
آنان نزد قريش بازگشته گفتند: شما درباره محمد صلى الله عليه و آله عجولانه قضاوت كرديد ؛ او براى جنگ نيامده بلكه براى زيارت خانه خدا آمده است . قريشيان به آنان شك كردند و برخوردى تند نشان دادند. آنگاه گفتند: اگر چه خواهان جنگ نيست ولى به خدا سوگند نخواهد توانست با زور وارد مكه شود.
زهرى گويد: قبيله بنى خزاعه ، مسلمان و كافرشان ، رازدار رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند و هيچ چيز را از ايشان پنهان نمى كردند. آنان عروة بن مسعود ثقفى را نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرستادند. آن حضرت همان جوابى را كه به بديل داده بود به عروه داد. او نزد يارانش ‍ بازگشت و گفت : مردم ، من به دربار پادشاهان قيصر و كسرى رفته ام و به نزد نجاشى نيز رفته ام . به خدا سوگند هيچ پادشاهى را نديده ام كه اطرافيانش او را - آن قدر كه ياران حضرت محمد صلى الله عليه و آله آن حضرت را بزرگ مى شمارند - بزرگ بشمارند. اگر آنها را به كارى دستور دهد اطاعت مى كنند. هر گاه وضو مى گيرد براى دستيابى به قطره اى از آن با هم ستيز مى كنند. صداى خود را در محضر او بلند نمى كنند و هيچگاه بر او چشم نمى دوزند. او به شما پيشنهادى داده است . آن را بپذيريد.
راوى گويد: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عمر بن خطاب را فرا خواند تا روانه مكه شود و سخن آن حضرت را به بزرگان قريش برساند. (529) او عذر خواست و گفت : بر خويشتن مى ترسم . من در مكه ذليل و خوار هستم و از بنى عدى بن كعب در آنجا كسى نيست تا مرا حفظ كند ولى شما را به عثمان بن عفان راهنمايى مى كنم كه از من به آنها نزديكتر است . آن حضرت عثمان را فرا خواند و او را روانه مكه نمود. او نزد ابوسفيان و بزرگان قريش آمد و پيام را به آنان ابلاغ كرد. قريش او را نزد خود بازداشت كردند. براى حضرت خبر آوردند كه عثمان كشته شده است . (530)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ياران خويش را براى بيعت فرا خواند و آنان در زير درخت طلحى (531) با ايشان تجديد بيعت كردند كه هرگز او را رها نكنند. (532) سپس خبر آمد كه آنچه درباره عثمان گفته شده بود ، دروغ بوده است . آنگاه قريش سهيل بن عمرو را جهت صلح نزد آن حضرت فرستاد ؛ سهيل نزد ايشان آمد و بسيار گفتگو نمود تا ميانشان صلح برقرار شد.
(( سهيل ... گفت : صلحنامه اى را ميان ما و خودتان بنويس .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله على بن ابيطالب عليه السلام را فرا خواند و به او فرمود: (( بنويس : بسم الله الرحمن الرحيم . )) سهيل گفت : من رحمان را نمى شناسم ؛ بنويس : (( باسمك اللهم )) . مسلمانان گفتند: به خدا سوگند بايد بنويسيم : (( بسم الله الرحمن الرحيم )) . آن حضرت فرمود: بنويس : (( باسمك اللهم ؛ اين چنين حكم مى كند محمد رسول خدا صلى الله عليه و آله ... ))
سهيل گفت : اگر ما تو را رسول خدا مى دانستيم ، با تو مخالفت نمى كرديم و مانع ورود تو به خانه نمى شديم و با تو نمى جنگيديم ؛ بنويس : محمد بن عبدالله .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: (( من رسول خدا هستم ؛ هر چند مرا تكذيب كنيد. )) آنگاه به على عليه السلام فرمود: (( رسول الله را پاك كن . )) امام فرمود: (( اى رسول خدا! دستم اجازه نمى دهد كه نام پيامبرى را از تو پاك كنم )) . پس آن حضرت خود آن كلمه را زدود.
آنگاه فرمود: (( بنويس : اين پيمانى است ميان محمد بن عبدالله و سهيل بن عمرو ؛ صلح كردند كه جنگ تا ده سال متوقف باشد و مردم در امان باشند و مزاحم يكديگر نباشند ؛ هر كس از ياران محمد صلى الله عليه و آله كه براى حجى يا عمره اى يا داد و ستدى به مكه رود جان و مالش در امان باشد و هر كس از قريش در راه خود به شام يا مصر ، وارد مدينه شود جان و مالش در امان باشد. دلهاى ما نسبت به هم پرظرفيت باشد (كينه ها را آشكار نسازيم). دزدى و خيانت نيز نسبت به هم نورزيم . هر كس ‍ دوست داشته باشد كه به آيين محمد صلى الله عليه و آله درآيد آزاد باشد و هر كس مايل باشد به آيين و پيمان قريش درآيد آزاد باشد. ))
در اين هنگام بنى خزاعه بپا خاستند و گفتند: ما به آيين و پيمان محمد صلى الله عليه و آله هستيم . قبيله بنى بكر نيز بپا خاستند و گفتند: ما به آيين و پيمان قريش هستيم .
آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (( مشروط بر اين كه اجازه دهيد ما طواف به جا آوريم . )) سهيل گفت : به خدا كه اعراب نخواهند گفت به زور به ما تحميل شده است ؛ اما بگذاريد از سال آينده باشد. پس ‍ (پيمان را) نوشتند.
سهيل گفت : اگر كسى از مردان ما نزد شما بيايد - اگر چه بر دين تو باشد - بايد او را به ما مسترد دارى و اگر كسى از اصحاب تو نزد ما بيايد ، او را بر نمى گردانيم . مسلمانان گفتند: پناه بر خدا! چگونه يك مسلمان به مشركان بازگردانده شود؟! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (( اگر كسى از ما نزد آنها برود خداوند او را دور گرداند. و اگر كسى از آنها نزد ما بيايد او را باز پس خواهيم داد ؛ زيرا اگر خداوند ايمان قلبى او را بداند راهى براى او خواهد گشود. ))
سهيل گفت : امسال را باز مى گردى و وارد مكه نمى شوى و چون سال آينده فرا رسيد ما از مكه خارج خواهيم شد و تو با يارانت وارد مى شوى و سه روز در آنجا اقامت مى كنى . هيچگونه اسلحه اى همراه نداشته باشيد جز سلاح عادى يك مسافر ؛ شمشيرى كه در نيام باشد. و محل فرود آمدن شتران را ما معين مى كنيم ؛ نه شما پيشتر از ما. پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله فرمودند: (( (ببينيد!) ما پيش مى آييم اما شما همراهى نمى كنيد. )) (533)
در همين هنگام ابو جندل فرزند سهيل بن عمرو - در حالى كه زنجير به پايش بسته بود - از پايين مكه خود را به آنجا رسانيد و در آغوش ‍ مسلمانان افكند. سهيل گفت : اى محمد صلى الله عليه و آله اين نخستين چيزى است كه از تو مطالبه مى كنيم كه باز پس دهى . آن حضرت فرمود: (( ما هنوز صلحنامه اى امضا نكرده ايم ! )) سهيل گفت : بنابراين به خدا هرگز با تو درباره چيزى صلح نخواهم كرد. آن حضرت فرمود: (( او را به من ببخش ! )) گفت : او را به تو نمى بخشم . فرمود: (( چرا ؛ اين كار را بكن . )) گفت : نخواهم كرد. مكرز بن حفص گفت : ما او را در پناه خود مى گيريم . ابو جندل بن سهيل گفت : اى مسلمانان آيا بايد به مشركان باز پس داده شوم ؟ من مسلمان هستم ؛ مگر نمى بينيد چه شكنجه اى از آنها ديده ام ؟ (او به شدت شكنجه شده بود).
عمر بن خطاب مى گفت : به خدا سوگند از روزى كه اسلام آوردم جز آن روز در اسلام شك نكردم ! پس نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتم و گفتم : مگر پيامبر خدا نيستى ؟ فرمود: آرى هستم . گفتم : آيا ما بر حق نيستيم و دشمن ما بر باطل نيست ؟ فرمود: آرى . گفتم : پس چرا در دين خود اظهار خوارى و كوچكى مى كنيم ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من رسول خدا هستم و هرگز از فرمان او سر نمى پيچم . او ياور من است . گفتم : آيا نگفتى كه به خانه خدا خواهيم رفت و طواف خواهيم كرد؟ فرمود: آرى ولى آيا گفتم امسال خواهيم رفت ؟ گفتم : خير. آن حضرت فرمود: پس خواهى رفت و طواف خواهى كرد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله شترى قربانى كرد و سرتراش خود را فرمود تا موهايش را بتراشد. آنگاه زنان مؤمن نزد آن حضرت آمدند. پس ‍ خداوند اين آيه را نازل فرمود:
يا ايها الذين آمنوا ، اذا جاءكم المؤمنات مهاجرات ... (534)
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، اگر زنان باايمان هجرت كننده به نزد شما آمدند...)
محمد بن اسحاق بن يسار گويد:
بريدة بن سفيان به نقل از محمد بن كعب براى من روايت كرد:
نويسنده رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين مصالحه على بن ابى طالب عليه السلام بود.
پيامبر فرمود: بنويس (( اين است صلحنامه ميان محمد بن عبدالله و سهيل بن عمرو... )) نوشتن چيزى جز (( محمد رسول الله صلى الله عليه و آله )) براى امير مؤمنان عليه السلام سخت بود و در اين كار تعلل مى كرد. آن حضرت فرمود: (( تو نيز چنين داستانى خواهى داشت و در آن هنگام ناچار خواهى بود. )) (535) پس آنچه را كه فرمود ، نوشت . سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه بازگشت .
ابوبصير - مردى از قريش كه مسلمان شده بود (536) - به مدينه آمد. قريش دو نفر را به مدينه فرستادند تا او را بازپس گيرند و پيمان ميان خود و پيامبر را يادآور شدند. آن حضرت او را به آن دو مرد سپرد و آنان نيز او را با خود به مكه آوردند. در راه به (( ذوالحليفه )) رسيدند و فرود آمدند تا خرمايى كه داشتند بخورند. ابوبصير به يكى از آن دو مرد گفت : مى بينم شمشير بسيار خوبى دارى . گفت : آرى ؛ بسيار خوب است ؛ آن را بارها آزموده ام .
ابوبصير گفت : اجازه مى دهى آن را ببينم ؟ آن مرد شمشيرش را به او داد. ابوبصير ضربتى به او زد كه او را كشت . مرد ديگر فرار كرد تا به مدينه رسيد و دوان دوان وارد مسجد گرديد. رسول خدا صلى الله عليه و آله چون او را ديد فرمود: (( اين مرد ترسيده و وحشت زده است . )) چون به نزديك آن حضرت رسيد ، گفت : به خدا سوگند كه دوستم كشته شد و من نيز كشته خواهم شد.
راوى گويد: ابوبصير نزد پيامبر آمد و گفت : شما به عهد خود وفا فرموديد و خداوند چيزى بر عهده شما باقى نگذاشت . مرا به آنان بازپس داديد و خداوند مرا از دست آنان نجات داد. آن حضرت فرمود: (( واى بر مادرش ! (537) اگر (ابوبصير) مردانى همراه داشته باشد ، جنگ افروزى خواهد كرد. ))
ابوبصير چون اين سخنان را شنيد دانست كه او را بازپس خواهند داد. پس ‍ از مدينه خارج شد و به ساحل دريا رفت . ابوجندل بن سهيل نيز از دست آنان گريخت و به او پيوست از آن پس هر كس از قريشيان مسلمان مى گرديد ، به ابوبصير مى پيوست تا اينكه گروه بزرگى را تشكيل دادند. اينان هر گاه مى شنيدند كاروانى از قريش عازم شام شده ، راهش را مى بستند. افرادش را مى كشتند و اموال آنها را براى خود مى گرفتند.
قريش براى رسول خدا صلى الله عليه و آله پيام فرستادند و آن حضرت را به خدا سوگند داده خويشاوندى خود را يادآورى نمودند تا آنان را از كارشان بازدارد. (در عوض) هر كس از قريش نزد آنان آمد ايمن خواهد بود. آن حضرت نيز به ابوبصير پيغام دادند كه همراه ياران خود به مدينه بيايد. )) (538)


- پینوشتها -

529- شايد علت انتخاب عمر براى اين كار خشنودى مشركان از او بود؛ چه او قطره خونى از ايشان نريخته بود اما او ماءموريت آن حضرت را آشكارا رد كرد.
530- السيرة النبوية 3: 199 202.
531- نام ديگر درخت ام غيلان يا درخت اقاقيا.
532- اين بيعت به بيعت رضوان شهرت دارد و خداوند در پى آن اين آيه را نازل فرمود: لقد رضى الله عن المؤمنين اذ يبايعونك تحت الشجرة . ( فتح : 8)
( خداوند از مؤمنان - آن زمان كه زير درخت با تو بيعت كردند - راضى گرديد.
533- ترجمه : (( نحن نسوق و انتم تردون )) .
534- ممتحنه : 11.
535- اشاره به پيمان آن حضرت با معاويه در جنگ صفين . عبارت آن صلحنامه چنين بود: ميان على امير مؤمنان و معاويه ... عمروعاص گفت : عبارت امير مؤمنان را پاك كن زيرا ما امارت تو را نپذيرفته ايم ! اين پيشگويى عجيب بيانگر همسانى مقام آسمانى آن حضرت با رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است . ( رك . السيرة الحلبية 3: 20 و امالى مفيد: 190 - 191 و بحارالاءنوار 20: 353)
536- نامش عتبة بن اسيد بن جاريه بود. ( الاصابة )
537- ترجمه ويل امه .
538- مجمع البيان ، سوره فتح .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page