22- غزوه ذى قرد

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

22- غزوه ذى قرد
در كتاب (( القول المختصر من سيرة سيد البشر )) آمده :
ذى قرد ، چاهى است به فاصله يك بريد از مدينه . اين جنگ در ربيع الاول سال ششم هجرت و پيش از حديبيه اتفاق افتاد.
بخارى و مسلم سه روز قبل از خيبر گفته اند و مغلطاى گويد: اين سخن درست نيست زيرا سيره نويسان بر خلاف آن اجماع دارند... تا آنجا كه گويد:
سبب اين جنگ آن بود كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بيست شتر ماده شيرده - كه زمان وضع حملشان نزديك بود - داشت . آنها در غابه (524) مى چريدند. ابوذر نيز در آنجا بود. شب چهارشنبه عيينة بن حصن فزارى با چهل سوار بر آنها شبيخون زده آنها را ربودند و پسر ابوذر را كشتند.
ابن اسحاق گويد: يكى از مردان غفار همراه زنش (525) در آنجا بود. مرد را كشته زن را اسير كردند. ولى زن شبانه سوار بر يكى از شتران رسول خدا صلى الله عليه و آله فرار كرد و نذر نمود اگر نجات پيدا كند ، شتر را قربانى نمايد. هنگامى كه نزد آن حضرت رسيد ، ماجرا را بگفت . رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: (( نذر در گناه پذيرفته نيست و هيچ كس حق ندارد نسبت به چيزى كه در مالكيت او نيست نذر كند. )) آنگاه ندا دادند: (( يا خيل الله ، اركبى )) (لشكر خدا! سوار شويد) ؛ اين نخستين كاربرد اين جمله بود.
رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه با پانصد سوار (و به قولى هفتصد نفر) به حركت درآمد و ابن ام مكتوم را در مدينه جانشين خود قرار داد و سعد بن عبادة را با سيصد نفر براى مراقبت از مدينه گمارد. براى مقداد بن عمرو پرچمى روى نيزه اش درست كرد و فرمود: (( برو تا سواران دنبالت بيايند ؛ من نيز دنبال شما خواهم آمد. )) (مقداد) خود را به پايان سپاه دشمن رساند. ابوقتاده ، مسعده (526) را كشت و آن حضرت اسب و اسلحه او را به ابوقتاده بخشيد. سلمة بن اكوع پياده با قوم مى جنگيد و به آنان تير پرتاب مى كرد و مى گفت :
خذها و انا ابن الاكوع         و اليوم يوم الرضع (527)
بگير كه من پسر اكوع هستم و امروز روز هلاكت و كشته شدن لئيمان است .
شب هنگام رسول خدا صلى الله عليه و آله به مردم و سواران رسيد. سلمه گويد: گفتم : اى رسول خدا ، مردم تشنه اند. اگر مرا با يكصد نفر بفرستيد آنچه را كه آنان گرفته اند از دستشان خارج خواهم كرد و آنان را گردن خواهم زد. آن حضرت فرمود: (( چون پيروز شدى ، مهربانى و نيكى كن . )) (يعنى زياد سخت نگير ؛ گذشت و مدارا كن . خدا را شكر كه دشمن خوار و ذليل گرديد.) آنگاه فرمود: (( اينك آنان در غطفان پذيرايى مى شوند. )) (528) پس فرياد كمك به قبيله بنى عمرو بن عوف رفت و كمك رسيد. سواران و مردان پياده و يا سوار بر شتر مى آمدند تا به نزديك آن حضرت در ذى قرد رسيدند. توانستند ده شتر را نجات بدهند و آن گروه با ده شتر ديگر فرار كرده بودند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ذى قرد نماز خوف گزارد و يك شبانه روز آنجا ماند و به مدينه بازگشت . روى هم پنج روز از مدينه دور بود. آن حضرت در ميان هر يكصد نفر يك شتر تقسيم كرد تا آن را بكشند.


- پینوشتها -

524- موضعى است نزديك مدينه در مسير شام . اين غزوه را به نام اين محل نيز خوانده اند.
525- نام او را ليلى گفته اند.
526- به جاى مسعدة بن حكمة بن مالك فزارى ، حبيب بن عيينة بن حصن نيز گفته اند ( رك . تاريخ طبرى 2: 603 و تاريخ الاسلام 2: 335). ابوقتاده نامش حارث ( يا عمرو يا نعمان ) بن ربعى بوده است . نامهاى ديگر نيز گفته اند ( رك . الاصابة و الاستيعاب ).
527- از عبارت عربى لئيم راضع ؛ يعنى ، آنكه لؤ م ( = فرومايگى ) را در شكم مادر نوشيده است ( مؤلف ).
528- ترجمه ليقرون . در نسخه متن ليفرون است . ليغبقون نيز آمده است .