19- غزوه خندق (احزاب)

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

اين غزوه را از آن رو خندق ناميدند كه در آن به پيشنهاد سلمان فارسى رضى الله عنه در اطراف مدينه خندقى حفر گرديد. سلمان به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عرض كرد: اى رسول خدا ، ما در سرزمين فارس هر گاه مورد محاصره قرار مى گرفتيم خندق (500) حفر مى كرديم . و از آن رو كه طوايف مشركان - قريش و غطفان و يهوديان - با هم در برابر مسلمانان همدست شدند (( جنگ احزاب )) نام گرفت . اين جنگ در ماه شوال اتفاق افتاد.
سبب جنگ آن بود كه : جماعتى از يهوديان بنى نضير - از جمله سلام بن ابى الحقيق و حيى (501) بن اخطب و كنانة بن ربيع بن ابى الحقيق و ديگران - گروههايى را براى جنگ با رسول خدا صلى الله عليه و آله تشكيل دادند. سپس به مكه نزد قريشيان رفته آنان را به جنگ با آن حضرت دعوت كردند. آنان پاسخ مثبت دادند. سپس نزد قبيله غطفان رفته از آنان دعوت نمودند. اينان نيز پذيرفتند. قريش به رهبرى ابوسفيان حركت نمود. رهبرى غطفان را گروهى به عهده گرفتند: عيينة بن حصن در بنى فرازه و حارث بن عوف در بنى مرة و مسعر اشجعى در اشجع .
چون خبر به رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد دستور كندن خندق داد. در روزهايى كه خندق را حفر مى كردند معجزاتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پديدار شد. قريشيان به سوى مدينه آمدند و در دره رومه ميان جرف و زغابه با ده هزار نفر از هم پيمانان و همدستانشان نزديكيهاى احد فرود آمدند. آن حضرت همراه با سه هزار نفر از مسلمانان از مدينه خارج و پشت به كوه سلع قرار گرفتند و كودكان و زنان را در مكانهاى بلند قرار دادند.
حيى بن اخطب نزد كعب بن اسد (502) - رهبر قريظه كه با پيامبر صلى الله عليه و آله از جانب قوم خودش پيمان بسته بود - رفت و او را فريب داد و به خيانت به آن حضرت تشويق نمود. او نيز پيمان شكست . در آن هنگام بود كه مصيبت بزرگ و ترس شديدى عارض گرديد. دشمن از بالا و پايين بر مسلمانان هجوم آورد و نفاق بعضى از منافقان آشكار گرديد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و مشركان بيست و چند شب ، نزديك يك ماه ، در كنار خندق بودند و تنها به سوى يكديگر تير پرتاب مى كردند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چون مشاهده كرد كه اكثر مسلمانان از محاصره اى كه به عمل آمده پريشان و سست شده اند عيينة بن حصن و حارث بن عوف - دو رهبر غطفان - را به صلح فرا خواند تا در مقابل ، يك سوم ميوه مدينه را به آنها بدهد. در اين كار با سعد بن معاذ و سعد بن عباده مشورت كرد. آنان گفتند: اگر چيزى نيست كه خداوند به تو دستور داده باشد ما جز شمشير به آنها چيزى نخواهيم داد تا خداوند ميان ما و آنان داورى كند. پس آن حضرت از اين كار منصرف شدند. (503)
راوى گويد:
(( عمرو بن عبدود و عكرمه بن ابى جهل و هبيرة بن ابى وهب و نوفل بن عبدالله بن مغيره و ضرار بن خطاب به نزديك خندق آمدند. و دور آن گردش كردند تا جاى تنگى را يافته از آن بگذرند. به جايى رسيدند كه خندق تنگ بود. اسبان خويش را هى زده از خندق گذشتند و ميان خندق و سلع به جولان پرداختند. مسلمانان ايستاده بودند. هيچكس جراءت نمى كرد به آنان نزديك شود.
عمرو بن عبدود (504) مبارز مى طلبيد و مسلمانان را مخاطب قرار داده مى گفت :
و لقد بححت من الندا         ءبجمعهم : هل من مبارز؟
از بس كه از جمع شما مبارز طلبيدم صدايم گرفت .
در هر مرتبه اميرالمؤمنين عليه السلام از جا برمى خاست تا به جنگ او برود ولى رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور نشستن مى داد ؛ به اميد آنكه فرد ديگرى برخيزد ولى مسلمانان - از ترس عمرو بن عبدود و كسانى كه با او و در پشت او بودند - حركتى نمى كردند ؛ گفتى كه پرنده بر سرشان نشسته بود. (505) )) (506)
شيخ ازرى قدس سره ، مادح اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره نيكو سروده است . پاداشش بر خدا باد:
ظهرت منه فى الورى سطوات         ما اتى القوم كلهم ما اتاها
در جهان از او قدرت نماييهايى آشكار گرديد كه كسى نتوانسته است چون آنها بياورد.
يوم غصت بجيش عمرو بن ود         لهوات الفلا و ضاق فضاها
روزى كه سپاه عمرو بن عبدود همه بيابان را فرا گرفت و از زيادى نفراتشان بيابان نيز برايشان كوچك بود.
و تخطى الى المدينه فردا         لا يهاب العدى و لا يخشاها
(عمرو) تك و تنها به شهر وارد شد ؛ بى آنكه از دشمنان ترس و بيمى داشته باشد.
فدعاهم و هم الوف ولكن         ينظرون الذى يشب لظاها
آنان را - كه هزاران نفر بودند - به نبرد دعوت كرد ولى همه به كسى كه شعله جنگ برمى افروخت مى نگريستند.
اين انتم من قسور عامرى         تتقى الاسد باسه فى شراها؟
(بدانان گفت :) با پهلوان بنى عامر - كه شيران از ترس او در بيشه هاشان پناه مى برند - چگونه ايد؟
اين من نفسه تتوق الى الجنا         ت او يورد الجحيم عداها؟
كجاست آنكه مايل به رفتن به بهشت است يا مى خواهد دشمن خود را به جهنم بفرستد؟
فابتدى المصطفى يحدث عما         يؤ جر الصابرون فى اخراها
آنگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد آنچه در آخرت به صابران داده مى شد ، سخن گفت .
قائلا: ان للجليل جنانا         ليس غير المجاهدين يراها
و فرمود: خداوند بهشتهايى دارد كه جز مجاهدان كس ديگرى آن را نخواهد ديد.
من لعمرو؟ و قد ضمنت على الل‍         ‍ه له من جنانه اعلاها؟
چه كسى به نبرد عمرو مى رود؟ من از جانب خدا براى او بالاترين جاى بهشت را ضامن ام .
فالتووا عن جوابه كسوام         لا تراها مجيبة من دعاها
در پاسخ بدو سستى نمودند ؛ چونان چارپايى كه دعوت دعوت كننده را پاسخ نمى دهد.
و اذاهم بفارس قرشى         ترجف الارض خيفة ان يطاها
ناگاه ديدند تكسوارى از قريش - كه زمين از ترس گام نهادن او به لرزه در مى آمد - ظاهر شد.
قائلا: ما لها سواى كفيل         هذه ذمة على وفاها
مى گفت : جز من او را عهده دار نيست ؛ اين پيمانى است كه من بايد آن را وفا كنم .
(شيخ مفيد قدس سره به نقل از راوى) گويد:
(( و چون مبارزطلبى عمرو تكرار شد و هر بار نيز اميرالمؤمنين عليه السلام برمى خاست ؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (( يا على ، نزديك من بيا )) . شير خدا نزديك رفت . حضرتش دستار از سر برداشت و آن را بر سر امام عليه السلام قرار داد و شمشير خود را نيز بدو داد و فرمود: (( برو )) . آنگاه فرمود: (( خداوندا ، او را يارى كن . )) (507)
امير مؤمنان عليه السلام به سوى عمرو رفت . جابر بن عبدالله انصارى رحمه الله براى آگاهى از جريان كار نيز همراه حضرتش بود. هنگامى كه نزديك عمرو رسيد ، گفت : (( اى عمرو ، تو در جاهليت به لات و عزى قسم خورده و گفته بودى : هيچكس نيست كه سه حاجت از من بخواهد مگر آنكه آنها را ، يا يكى از آنها را ، بر مى آورم . )) گفت : چنين است . آن حضرت فرمود: (( من از تو دعوت مى كنم كه گواهى دهى كه جز الله خدايى نيست و حضرت محمد صلى الله عليه و آله رسول اوست و تسليم امر پروردگار جهانيان شوى . )) گفت : اى برادرزاده ، اين را از من مخواه . امام فرمود: (( بدان كه اگر قبول كنى به سود توست . )) آنگاه فرمود: (( پس از همان جايى كه آمده اى بازگرد. )) گفت : هرگز قريش ‍ چنين داستانى نخواهد گفت . حضرت فرمود: (( پس از اسب پياده شو و با من بجنگ . )) عمرو خنديد و گفت : اين خصلتى است كه گمان نمى كنم كسى از عرب مرا از آن ترسانده باشد. من خوش ندارم مرد بزرگوارى چون تو را بكشم ؛ پدرت دوست و نديم من بوده است . (508) امام فرمود: (( ولى من دوست دارم تو را بكشم ؛ اگر مى خواهى از اسب پياده شو. )) عمرو خشمگين شد و از اسب پياده گرديد و به صورت اسب خود زد و آن را بازگرداند.
جابر گويد: گرد و غبارى ميان آنها برخاست كه آنها را نمى ديدم . سپس ‍ صداى تكبير شنيدم و دانستم كه على عليه السلام او را كشته است . )) (509)
شيخ ازرى گويد:
و مشى يطلب البراز كما تم‍         ‍شى خماص الحشى الى مرعاها
و به سوى هماورد به حركت درآمد ؛ آنچنانكه حيوانات كمر باريك و گرسنه به چراگاه خويش مى روند.
فانتضى مشرفيه (510) فتلقى         ساق عمرو بضربة فبراها
پس شمشير خود را از نيام بيرون كشيد و چنان به ساق پاى عمرو زد كه آن را قطع كرد.
و الى الحشر رنة السيف منه         يملاء الخافقين رجع صداها
و تا روز قيامت بازگشت صداى شمشير او شرق و غرب عالم را پر مى كند. (511)
يالها ضربة حوت مكرمات         لم يزن ثقل اجرها ثقلاها
وه ! چه ضربتى بود كه خير فراوان در بر داشت كه (عبادت) جن و انس با آن همسنگ نتواند بود!
هذه من علاه احدى المعالى         و على هذه فقس ما سواها
اين ، تنها يكى از افتخارات او بود ؛ پس بر همين قياس ديگر افتخارات او را بسنج .
(نيز راوى) گويد:
(( ياران عمرو فرار كردند و اسبهاى آنان از خندق گذشت . چون اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله صداى تكبير را شنيدند روى بدانجا آوردند تا ببينند چه شده است . مشاهده كردند كه نوفل بن عبدالله در درون خندق افتاده است ؛ اسبش نتوانسته بود از خندق بگذرد. به سوى او سنگ پرتاب كردند. بانگ زد: مرگى زيباتر از اين مى خواهم ؛ فردى بيايد تا با او جنگ كنم . امير مؤمنان عليه السلام به درون خندق رفت و با او جنگيد تا كشته شد. آنگاه به دنبال هبيره رفت . چوبه و بند زين او را بريد و زره او را بر زمين انداخت . عكرمه و ضرار فرار كردند.!!
جابر گويد: كشته شدن عمرو به دست حضرت على بن ابى طالب عليه السلام جز با داستان كشته شدن جالوت به دست داوود كه خدا در قرآن فرموده با چيزى قابل تشبيه نيست ؛ آنجا كه خداوند مى فرمايد:
فهزموهم باذن الله و قتل داود جالوت . (512)
(پس به اذن خدا آنان را فرارى دادند و داوود جالوت را كشت .) (513)
از محمد بن اسحاق روايت شده :
(( زمانى كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام عمرو را به قتل رسانيد با چهره اى گشاده به سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد. عمر گفت : اى على چرا زره او را از بدنش نكندى ؟ در عرب زرهى مانند او نيست ! فرمود: شرم كردم عورت عموزاده ام را آشكار كنم . )) (514)
و (نيز شيخ مفيد) روايت كرده است :
(( زمانى كه عمرو كشته شد و آن را به خواهرش خبر دادند ، گفت :
چه كسى بر او دست يافت ؟ گفتند: پسر ابوطالب . گفت : اشكى كه بر او مى ريزم به هدر نمى رود چون به دست همتاى بزرگوارى كشته شد. آنگاه سرود:
لو كان قاتل عمرو غير قاتله         لكنت ابكى عليه اخر الابد
اگر قاتل عمرو كسى جز كشنده او (حضرت على عليه السلام) بود بر او تا روزگار روزگار است مى گريستم .
لكن قاتل عمرو لا يعاب به         من كان يدعى قديما بيضة البلد
ولى قاتل او را نمى توان سرزنش كرد زيرا كسى است كه از ديرباز بزرگ شهر خوانده مى شد. )) (515)
كشته شدن عمرو و نوفل سبب فرار مشركان گرديد. رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از كشته شدن آنان فرمود: (( اينك ما بر آنان حمله مى كنيم و آنها ديگر بر ما حمله نمى كنند. )) (516)


- پینوشتها -

500- خندق معرب كندگ ( = كنده ) فارسى است .
501- در نسخه متن حى آمده است .
502- در نسخه متن اسيد آمده است .
503- رك . الارشاد 1: 69 70 و الكامل 2: 71 72.
504- عمرو بن عبدود در جنگ بدر مجروح شده بود و نتوانسته بود در جنگ احد شركت كند.
505- كان على رؤ وسهم الطير ضرب المثل عربى است كنايه از بى حركتى كامل .
506- الارشاد 1: 100 و اعلام الورى : 100 و السيرة النبوية 3: 134 135.
507- اينجا همه ايمان با همه شكر در مصاف شد كه : برز الايمان كله الى الشرك كله ( رك . كنز الفوائد 1: 297، شرح نهج البلاغه 19: 61 و به نقل از آن دو بحارالاءنوار 20: 215 و 39: 3).
508- ابن ابى الحديد از استاد خود مصدق بن شبيب نحوى نقل مى كند كه هر وقت به اينجا مى رسيد مى گفت : به خدا او را نمى خواست ؛ بر خود مى ترسيد كه كشته هاى او را در بدر واحد دانسته بود و مى دانست اگر بجنگد كشته مى شود اما از اظهار شكست مى ترسيد... ( شرح نهج البلاغه 19: 64)
509- الارشاد 1: 100 102 با كمى اختلاف كه بيشتر با چاپ مؤ سسة الاعلمى ( صص 53 54) مطابق است .
510- در نسخه متن : مشرقيه .
511- اين تعبير زيبا را علامه غروى اصفهانى رحمه الله در شعرى كه در زمينه مصيبت وارد به حضرت زهرا سلام الله عليها سروده ، آورده است :
و للسياط رنة صداها فى مسمع الدهر؛ فما اشجاها
تازيانه ها ( يى ) را ( كه بر پيكر دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله خورد) لرزش صدايى است كه تا ابد در گوش دهر طنين انداز خواهد بود و چه دردناك است اين فرياد!
512- بقره : 251.
513- الارشاد 1: 102.
514- بحارالاءنوار 20: 257 258 و الارشاد 1: 104.
515- الارشاد 1: 104.
516- شيخ مفيد از ربيعة ( بن مالك تهذيب التهذيب ظاهرا همين شخص را ربيعة بن شيبان معرفى مى كند) سعدى روايت مى كند كه گفت : (( نزد حذيفة بن اليمان رفتم . از او پرسيدم : ابوعبدالله ما از على عليه السلام و فضائلش سخن مى گوييم . بصريان مى گويند: شما مبالغه مى كنيد! آيا سخنى درباره او براى من مى گويى ؟ حذيفه پاسخ داد: ربيعة ، درباره على عليه السلام از من چه مى پرسى ؟ به خدا سوگند اگر همه نيكيهاى امت پيامبر صلى الله عليه و آله ، از هنگام بعثت تا رستاخيز، در كفه اى از ترازو نهاده شود و عمل على در كفه ديگر، از آنها سنگين تر خواهد بود. )) آنگاه حذيفه با اشاره به جنگ با عمرو بن عبدود كشتن او را به تنهايى از عمل جميع امت برتر مى شمارد. ( الارشاد 1: 103) اين روايت را ابن ابى الحديد نيز آورده است ( شرح نهج البلاغه 19: 60 61). حقيقت آن است كه اين مقايسه را پيشواى اسلام خود فرموده اند كه : لضربة على خير من عبادة الثقلين ( بحارالاءنوار 39: 2 به نقل از علامه حلى در شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسى و على بن محمد قوشچى نيز در شرح خود بر همان كتاب و نيز از سعد السعود سيد ابن طاووس از موفق بن احمد مكى اخطب خوارزمى در المناقب و ابو هلال عسكرى در الاوائل .)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page