شعر : دریا به دیده ی تر من ...

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

دريا به ديده ي تر من گريه مي کند
آتش ز سوز حنجر من گريه مي کند
سنگي که مي زنند به فرقم ز روي بام
بر زخم تازه ي سر من گريه مي کند
از حلقه هاي سلسله خون مي چکد چو اشک
زنجير هم به پيکر من گريه مي کند
ريزد سرشک ديده ي اکبر به نوک ني
اينجا به من برادر من گريه مي گند
وقتي زدند خنده به اشکم زنان شام
ديدم سه ساله خواهر من گريه مي کند
رأس حسين بر همه سر مي زند ولي
چون مي رسد برابر من گريه مي کند
اي اهل شام پاي نکوبيد بر زمين
کاينجا ستاده مادر من گريه مي کند
زنهاي شام هلهله و خنده مي کند
جايي که جد اطهر من گريه مي کند


شاعر: استاد سازگار

منبع :
فضائل و مناقب اهل البیت (علیهم السلام)