بانوی اسلام از ديدگاه سليمان كتانی انديشمند مسيحی

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

درباره ‏ى شخصيت ممتاز حضرت زهراى اطهر (س)، گفتارها و نوشتارها و اظهارنظرها، چه از دوست و چه از دشمن- به ويژه دشمن دانا و با انصاف بسيار فراوان است. در جهان انديشه و علم و پژوهش، وجود ذيجود فاطمه (ع)، محور برخورد آراء و افكار گوناگون گرديده و ميدان‏ هاى گسترده ‏اى را براى قلم‏ فرسايى‏ هاى پرشور ايجاد كرده است.


هم‏اكنون كه نگارنده، مشغول تنظيم اين بخش از گفتارهاى كتاب حاضر است، دهها كتاب مختلف، از نويسندگان و متفكران اطراف و اكناف جهان را پيش روى خود دارد، كه در فصل فصل هر كدام از اين كتب و رسالات، شخصيت و زندگى پربار و افتخارآميز آن حضرت، از ابعاد مختلف مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. از آنجا كه نقل و بررسى مجموع آن گفته ‏ها و نوشته‏ ها، در اين مجال اندك به هيچ وجه ممكن و ميسر نيست، ناگزير سعى مى‏شود كه در اين فصل كتاب، برخى از نقطه ‏نظرهاى چند تن از انبوه نويسندگان و متفكران مختلف، به اختصار نقل و بازگويى شود. با اين اميد كه خوانندگان اين نوشتار، تنها با مختصرى از بازتاب عظمت روح و شموخ مقام علمى و معنوى و مذهبى آن بانوى بزرگ اسلام، در جهان تحقيق و نگارش آشنا شوند، و انعكاس نيمرخ آن چهره ‏ى درخشان را در آئينه‏ ى كتابها و رسالات نظاره كنند. در اين بخش، نخست قسمتى از آراى دانشمندان غير اسلامى بازگو مى‏شود و سپس آرا و نظرات مشاهير صاحب نظران اسلامى منعكس مى‏گردد.
نخست از يك نويسنده و شاعر و اديب مسيحى به نام «سليمان كتانى» كه داراى تأليفات مشهور و موفقى در چهره ‏نگارى شخصيت هاى اسلامى است، مطلب را آغاز مى‏كنيم.
براى آشنايى با وى لازم به تذكر است كه: چند سال قبل، كتابخانه‏ى عربى اسلامى در نجف اشرف، مسابقه‏اى در ميان عموم نويسندگان عرب ترتيب داد، تا درباره‏ى شخصيت والا و ممتاز مولاى متقيان على بن ابيطالب (ع) قلم فرسايى كنند. در آن مسابقه، نويسنده‏ ى چيره‏ دست لبنانى، و اديب و شاعر صاحب انصاف نصرانى، آقاى سليمان كتانى، با نوشتن كتابى تحت عنوان «الإمام على نبراس و متراس» شركت جست. پس از بررسى تمام كتب و آثار شركت داده شده در مسابقه، كتاب سليمان كتانى مقام نخست را به دست آورد و نويسنده مزبور برنده‏ى جايزه‏ى اول شد.
بار دوم، همان كتابخانه، نگارش كتابى را در مورد شخصيت درخشان بانوى بزرگ اسلام، فاطمه زهرا (ع) به مسابقه گذاشت و نويسندگان و محققان و شخصيت‏ هاى علمى و ادبى متعددى در اين مسابقه شركت جستند. اين بار نيز نويسنده ‏ى مسيحى نامبرده با نوشتن كتابى تحت عنوان «فاطمة الزهرا، وترٌ فى غمدٍ» (فاطمه زهرا، زهى در نيام) مقام نخست را به خود اختصاص داد و برنده‏ى جايزه شد.
گرچه در اين گزينش‏ها، در مرحله‏ ى اول احتمال تشويق كردن يك فرد مسيحى كه در عالم مسايل اسلامى به تحقيق و نگارش پرداخته است بي ‏وجه نيست. و باز گرچه همين امر، در صورتى كه نوشته ‏هاى شركت ‏كنندگان در مسابقه در سطح مساوى و برابر قرار داشته باشند، خود مى‏ تواند مجوز برنده شدن يك فرد مسيحى در مسابقه باشد، ولى با مطالعه‏ ى كتاب مزبور روشن مى‏شود كه اين حد اطلاعات و آگاهى و اين شور و حماسه قابل تحسين است كه يك فرد بيگانه و خارج از اسلام، آنچنان از غناى فرهنگى و ادبى و احساسى و عاطفى سرشار باشد كه در مورد يك شخصيت اسلامى كتاب بنويسد، و در جمع نويسندگان مسلمان شركت جويد و عرض وجود كند و تا حدود زيادى هم به حقيقت مطلب برسد. لذا اگر كتاب او حائز مقام اول و برنده‏ى جايزه مى‏گردد، جاى حرفى و بحثى نيست، چرا كه شخصيت زهرا اطهر (ع) يك شخصيت جهانى و الهى است كه عموم مردم در مورد او حق اظهار نظر و قلمفرسايى دارند، و سخن دوست را، از هر زبان و قلمى كه انسان بشنود و بخواند، زيبا و پسنديده است و مصداق «الفضل ما شهدت به الأعداء» خواهد بود. امروزه كه شخصيت جميله بوپاشاها، اينديرا گاندى ‏ها، فلورانس‏ ها، اليزابت ‏ها و بنت‏ الهدى‏ ها و نظاير آن در سطح وسيعى از جهان مورد تجزيه و تحليل قرار مى‏گيرد، آيا جا ندارد كه شخصيت فوق ‏العاده والاى اين بانوى بزرگ اسلامى در عرصه‏ ى جهانى مورد معرفى و شناسايى قرار گيرد؟
نويسنده ‏ى مورد بحث، درباره‏ ى شخصيت زهرا(س)، شعر و حماس به كار مى‏برد، سمفونى احساساتش اوج مى‏گيرد و بهترين شورها و عواطف شاعرانه را نثار او مي ‏كند...
او در آغاز كتابش مي ‏نويسد: «فاطمه ‏ى زهرا (ع) مقامى والاتر از آن دارد كه سندهاى تاريخى و روايتى به سوى او اشاره كنند، و گرامي ‏تر از آن است كه شرح حال گونه ‏ها به جانب وى راهنما باشند. فاطمه (عليهاالسلام) را همين چهارچوب كافى است كه: وى دختر محمد (ص) و همسر على (ع) و مادر حسن و حسين (ع) و بزرگ بانوى جهان است». (1) و در پايان كتابش مى‏گويد: «فاطمه، اى دخت مصطفى! اى روشن‏ترين چهره‏اى كه زمين را بر روى دو كتف خود بلند كرد، تو جز دو نوبت براى زمين لبخند نزدى: يك بار در سيماى پدر، آن دم كه در بستر آرميده بود و تو را مژده‏ى قرب وصل مى‏داد لبخند زدى. و لبخندى ديگر، بدان هنگام گرداگرد لبان تو مى‏ گرديد كه جان بر لب داشتى و واپسين دم خويش را فروفرستادى... تو هميشه با محبت زيست كردى، تو با پاكى و پاكدامنى زيستى، براى پاكيزه ‏ترين مادرى كه دو ريحانه زادى و پروردى و بر قامت آن دو جامه‏اى از خز بخشندگى پوشاندى... تو زمين را همراه با لبخندى استهزا آميز رها كردى و به ابديت پيوستى، اى دختر پيامبر(ص)! اى همسر على(ع)! اى مادر حسن و حسين علیهماالسلام، و اى بزرگ بانوى بانوان همه جهان ها و اعصار» (2)و باز در جاى ديگر مى‏نويسد: «قهرمانى نيرويى نيست كه مستند به تن و بازو باشد، يا مستند به تاج و تخت، بلكه قهرمانى چيزى است كه منطق عقل، رشد و فهم را به كار گيرد، آنگاه هدف‏ ها را تعيين كند و برنامه را ترسيم نمايد. و قهرمانى زهرا، چيزى جز اين معنى بزرگ نبود. از اين رو از هر چه عامل روشنايى ديگران مى شد بهره گرفت، بى آنكه بازوان ناتوان و نزار، و پهلوهاى لاغر و نحيف وى در اين خواست از مؤثر باشد». (3)

پاورقی :

1ـ كتاب «فاطمة الزهراء وترٌ فى غمد»، پيشگفتار، ص 3.
2ـ ص 205 ترجمه‏ى همان كتاب.
3ـ ص 211 همان ترجمه.