حسین علیه السلام و نصیحت دوستان

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

پس از آنکه خبر سازش ناپذیری حسین علیه السلام به گوش دوستان و خویشان او رسید، گروهی از هوداران وی، از روی دلسوزی و برای حفظ جان آن حضرت، به نزدش شتافتند و به موعظه و نصیحت او پرداختند، تا شاید حسین را از راهی که برگزیده است برگردانند. یکی از این افراد، اطرف فرزند امیرمؤمنان علیه السلام بود که اینگونه سخن آغاز کرد:
برادر! برادرم حسن مجتبی از پدرم امیرمؤمنان علیه السلام برای من چنین نقل کرد که تو را خواهند کشت، و من پیش بینی می کنم:
ناسازگاری تو با یزید بن معاویه به کشته شدن خواهد انجامید و آن خبر که از پدرم درباره تو نقل شده است محقق شود. ولی اگر شما با یزید بیعت کنی، این خطر از میان برود و جان خویش از کشته شدن برهانی.
امام در پاسخ فرمود:
پدرم، خبر کشته شدن خویش و کشته شدن مرا، از قول رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برایم باز گفته است. پدرم نیز نقل کرده است که قبر من در نزدیکی قبر او خواهد بود. آیا گمان می کنی چیزی را می دانی که من از آن ناآگاهم؟ ولی به خدا سوگند که من هرگز تن به پستی نخواهم داد و در روز بازپسین که مادرم فاطمه با پدرش دیدار کند، از بدی هایی که امت او با فرزندانش کرده اند شکایت خواهد کرد. و هرکس که فرزندان فاطمه را آزار داده باشد هرگز به بهشت راه نخواهد یافت.[4]
ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز چون از عزم حسین علیه السلام آگاه شد، به حضور وی آمد و عرض کرد:
با سفر خو دبه سوی عراق مرا اندوهناک نکن! زیرا من از جدت رسول خدا شنیدم که فرمود: فرزندم حسین در سرزمین عراق در محلی به نام کربلا کشته خواهد شد.
امام علیه السلام در پاسخ او فرمود:
ای مادر! من خود بهتر از تو می دانم که به ستم و کینه کشته خواهم شد. و خداوند خواسته است که اهل و عیالم آواره و فرزندانم شهید، اسیر و به زنجیر کشیده شوند. و صدای استغاثه آنان طنین انداز گردد ولی یاور و فریادرسی پیدا نکنند.
از کسان دیگری که درباره عزم امام اظهار نگرانی کردند و به نصیحت او پرداختند، برادرش محمد حنفیه بود که چنین ابراز داشت:
برادر! تو در نزد من از همه کس عزیزتر هستی! از این رو اگر برای هیچ کس خیرخواهی نکنم، ولی برای تو وظیفه خود می دانم، زیرا تو برای خیرخواهی سزاوارتر از دیگران هستی. من به تو پیشنهاد می کنم که بیعت یزید را نپذیر، اما تا می توانی به شهرهای دوردست برو، سپس نمایندگانی به سوی مردم بفرست و آنها را به پشتیبانی از خویش فرا خوان! اگر با تو بیعت کردند که خدای را به خاطر آنان سپاسگزاری کن و اگر بر دیگری اتفاق کردند، به سبب آن، خداوند چیزی از دین و عقل و مردانگی و فضل تو نخواهد کاست. من می ترسم که به یکی از شهرهای بزرگ بر وی و در آنجا میان مردم اختلاف و دو دستگی پدید آید، آنگاه دسته ای به هوادارای از تو برخیزند و گروهی به ستیز با تو بپردازند و نخستین کس که هدف نیزه ها قرار گیرد تو باشی! در آن زمان است که خون بهترین افراد این امت که پدر و مادر او نیز چنین بوده اند، پایمال شود و خانواده اش خوار گردند.
حسین علیه السلام لب به سخن گشود و فرمود:
پس به کجا بروم ای برادر؟
محمد گفت: به مکه! اگر در آنجا احساس امنیت و آرامش کردی، پس این همان جایی است که دوست داشتی، و اگر سازگار نبود، به سوی یمن برو، چنان که آنجا برایت اطمینان بخش بود، نیکوست. و اگر نبود، به سوی ریگزارها و سرکوه ها بشتاب و از شهری به شهری دیگر سفر کن، تا ببینی سرانجام مردم با این رویداد چگونه برخورد می کنند، البته تو خود در پیشامدها، بهترین و درست ترین اندیشه را ارائه می کنی.
حسین علیه السلام فرمود: ای برادر! به راستی نصیحت و مهربانی کردی! امیدوارم که نظر تو در این باره استوار و درست باشد.[5]
امام حسین علیه السلام پس از این گفتگو به سوی مرقد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم حرکت کرد، در حالی که این دو بیعت از شعر یزید بن مفرغ را زمزمه می کرد: من آن کس نیستم که به هنگام طلوع فجر صبحگاهی با شبیخون زدن، چوپانان را بترساند، و نباید من را یزید بن مفرغ بخوانند، و من آن نیستم که به هنگام خطر، برای گریز از مرگ، تن به ذلت بسپارم.[6]
وصیت نامه حسین علیه السلام با خویشاوندان و دوستان فرا رسید، آنگاه رو به محمد حنفیه کرد و فرمود: ای برادر! تو می توانی در مدینه بمانی و در اینجا چشم من باشی و اخبار دشمنان را به من برسانی، پس ورق و دواتی خواست و این وصیت نامه را خطاب به برادرش محمد نگاشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم. ما هذا ما اوصی به الحسین بن علی الی اخیه محمدبن الحنفیة ان الحسین یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و انّ محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و ان الجنة حقّ و النار حقّ والساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور و أنی لم اخرج اشراً و لا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدي صلی الله علیه وآله وسلم ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی بن ابی طالبٍ فمن قبلنی بقبول الحقّ فالله اولی بالحقّ و من رد علی هذا صبرت حتّی یقضی الله بینی و بین القوم بالحقّ و هو خیرالحاکمین و هذه وصیّتی الیک یا اخی و ما توفیقی الاّ بالله علیه توکّلت والیه انیب».
به نام خداوند بخشاینده مهربا. این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد حنفیه و به درستی حسین گواهی مي دهد به اینکه جز خدای یگانه خدایی نیست و پروردگار بزرگ شریکی ندارد، و اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و فرستاده اوست و دین حق را از نزد خدا برای مردمان آورده، و بهشت و دوزخ حق است و بدون تردید قیامت نیز به وقوع می پیوندد و در آن روز به تحقیق خداوند مردگان را برخواهد انگیخت. و به راستی من برای ایجاد آشفتگی و خودنمایی و نابسامانی و ستمگری عزم خروج نکرده ام، بلکه من از مدینه بیرون می روم تنها برای به سامان آوردن و اصلاح امت جدم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم . واراده کرده ام که کمر به امر به معروف و نهی از منکر بر بندم و راه و روش جدم پیامبر و پدرم علی بن ابیطالب را پیش گیرم، پس هرکس که راه مرا برگزیند حق را پذیرفته و هرکس از من سرپیچی کند، صبر پیشه می کنم تا خداوند میان من و این چنین مردمان خود قضاوت کند و او بهترین قضاوت کنندگان است. و این وصیت من است به تو ای برادرم و نیست پیروز کننده ای مگر خدا، بر او توکل می کنم و به سوی او برمی گردم.[7]
امام حسین علیه السلام پس از وداع با دوستان و بستگان خویش روز یکشنبه دو روز به آخر ماه رجب مانده به همراه فرزندان و برادر و برادرزادگان خود، به سوی مکه حرکت کرد. آنگاه که شهر مدینه را پشت سر می گذاشت این آیه شریفه را تلاوت نمود: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»[8].
پس موسی از شهر مصر، ترسناک و نگران بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از شر این قوم ستمکار نجات ده![9]
یعنی: پس بیرون رفت از آنجا در حالی که ترسان و نگران بود، گفت پروردگارا! مرا از شر مردمان ستمگر نجات بخش!
قرائت این آیه که در رابطه با حرکت موسی از مصر، و سرآغاز مبارزه وی با فرعونیان است، نشانگر آن بود که امام خویش را برای مبارزه ای سخت آماده می سازد. سپس راه اصلی مکه را در پیش گرفت و فرمود:
«لا والله لاافارقه حتّی یقضی الله ما هو قاضٍ».[10]
نه به خدا سوگند من از این راه اصلی جدا نمی شوم و به بیراهه نمی روم نمی روم تا خداوند آنچه را که می خواهد پیش آورد.
در راه «عبدالله مطیع»امام علیه السلام را دید و گفت: قربانت، به کجا می روی؟
حسین علیه السلام فرمود به مکه می روم و پس از آن استخاره می کنم.[11]
عبدالله عرض کرد: خدا برایت خیر پیش آورد، چون به مکه رسیدی مبادا به کوفه نزدیک شوی که آن شهر شومی است. در آن پدرت کشته شد و برادرت بی یاور گردید و حتی زخم نیزه ای از آنها بر او وارد شد که نزدیک بود جان بسپارد، پس تو ملازم حرم خدا باش، زیرا تو سید و بزرگ عربی و اهل حجاز، کسی را با تو برابر نمی دانند و در آنجا مردم از هر سو به جانب تو رو آورند. عمو و دائی ام به فدای تو شوند! به خدا اگر تو کشته شوی، پس از تو ما را نیز به بردگی بگیرند.[12]
امام حسین علیه السلام با عزمی استوار به سوی آینده ای محتوم به پیش می رود، او به خوبی می داند که تنها راه برای انجام تکلیف نیز همین است، زیرا مبارزه با ظلم و فساد وظیفه هر مسلمانی است و مال و جان جز وسیله ای برای انجام احکام خداوند نباید باشد، او شاگرد مکتب قرآن و از کتاب خدا آموخته است.
«وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»[13]
در راه خدا (مال و جان) نثار کنید، و خویشتن را با دستان خود به مهلکه نیفکنید.
آری تحمل زشتی های حکومت یزید، از میان رفتن عزت و سربلندی اسلام و مسلمانان را در پی داشت. از این رو با آگاهی به شهادت خویش، به استقبال مرگ می رود.
سخنان او به هنگام وداع با قبر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفتگوهای وی با اصحاب و بزرگان و باز گفتن اخباری از رسول خدا و امیرؤمنان درباره فرجام این حرکت، و همچنین وصیتنامه اش به محمد حنفیه همه گویای آن بود که این هجرت و مبارزه سرانجام به شهادت منجر خواهد گردید. ولی حسین به عنوان پیشوای مسلمانان و آگاه ترین کس به سنت نبوی و قرآن، آیات و روایات بسیاری را، درباره پاداش مجاهدان و شهیدان، به گوش و جان سپرده است. و از این رو او از هرکس دیگر به جهاد و شهادت سزاوارتر است. او می بایست به وظیفه مهم خویش یعنی امر به معروف و نهی از منکر عمل کند و اگرچه در ازای انجام آن، بهای سنگینی بپردازد. زیرا همان گونه که خود فرمود: امر به معروف و نهی از منکر، فریضه ای است که انجام همه فرایض بدان وابسته است و راستی چه معروفی بهتر از دعوت مردمان به حق و عدالت و سر سپردن به احکام الهی و چه منکری بدتر از احکمیت باطل و ستم پیشه و فسادگستر، تحمل ناپذیرتر آنکه می خواهند حتی از فرزند پیامبر به زور بیعت بگیرند و از او و خاندان و پیروانش سلب امنیت و آزادی کنند.
نه هرگز روا نبود که او در برابر حکومت طاغوت کرنشی کند و یا سازشی نشان دهد، زیرا که او فرزند پیامبر بود و پیشوای مسلمانان، و از این رو گرفتار و کردارش برای همیشه تاریخ سرمشق مؤمنان قرار می گرفت. آری او از نادانی مردمان روزگار خویش و بی همتی و بی وفایی دوستان و هوادارانش آگاه بود، ولی اینها هیچ کدام نمی توانست حسین را از راهی که برگزیده است باز دارد.
-----------------------------
[4]- لهوف، ص 12 و 11
[5]- ارشاد، ص 201 و 202. کامل، ج 4، ص 16.
[6]- الکامل، ج 4، ص 17.
[7]- مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188، مقتل عوالم، ص 54. فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 34.
[8]- طبری، ج 5، ص 343، کامل، ج 3، ص 260، ارشاد 202.
[9]- سوره قصص، آیه 21. این آیه ای است که موقعیت حضرت موسی بن عمران را هنگام خروج از شهر فرعون گزارش می کند.
[10]- ارشاد، 202، طبری، ج 5، ص 351 = «لا والله لاافارقه حتی یقضی الله ما هو احب الیه».
[11]- استخاره در نصوص ما به معنی طلب خیر از خدا است و این سنتی می باشد از انبیاء و اوصیاء علیه السلام که مردم به آن ترغیب شده اند، از این رو واژه مزبور به مفهومی که اکنون نزد ما دارد نیست. البته استخاره به مفهوم کنونی نیز در احادیث آمده اما همواره با قرائتی همراه است که مفهوم ویژه ای را می رساند ولی هرگاه بدون قرینه آمده باشد به معنی درخواست نیکی و خیر از خدا است که احدی از آن بی نیاز نیست.
[12]- طبری، ج 5، ص 351. تجارب الامم، ج 2، ص 40. مسکویه رازی جمله اخیر را ذکر نکرده است.
[13]- سوره بقره، آیه 195.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page