زجری که امام سجاد(علیه السلام) در شام دید در تمام عمرش ندید

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

سهل ساعدی می گوید وارد شام شدم دیدم شهر آذین بندی شده عده ای شادی می کنند و مردی را در گوشه دیدم اشک می ریزد به او نزدیک شدم متوحش گردید گفتم نترس من مأمور نیستم پرسیدم چه خبر است؟ گفت قرار است سر های شهدا و امام زین العابدین (علیه السلام) و اسرا را از دروازه ی ساعات وارد کنند. با عجله خود را به دروازه ی ساعات رساندم دیدم امام زین العابدین (علیه السلام) دست و پاهایش با غل و زنجیر بسته و روی ناقه ای با وضعیت رقّت بار همراه سر های شهدا و زن ها و بچه های امام حسین(علیه السلام) با حرکت بسیار کند وارد می شوند. مردم تماشا می کنند و چه بسا با سنگ و چوب می زنند و زن ها می رقصند و خوشحالی می کنند.
به امام سجاد(علیه السلام) نزدیک شدم عرض کردم یابن رسول الله فرمایشی دارید؟ فرمود: یک مقدار پول به سر بازان بدهید تا سر ها را از زن ها و دختر ها و بچه ها جدا کنند و شامیان کمتر به زن ها و دختر ها بنگرند. چهار صد درهم دادم و آن کار عملی شد.

منبع:کتاب سوز اندیشه ها

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page