در سال دهم هجرت در حجة الوداع پيامبر صلى الله عليه و آله به حفصه سرى را بيان فرمود و به او تذكر داد كه اگر اين سرّ را با كسى بازگو كنى، لعنت خدا و ملائكه و تمامى مردم بر تو باد.
حفصه بلافاصله آن سر را به عايشه گفت.(1) عايشه هم آن را به ابوبكر بازگو كرد و ابوبكر هم عمر را در جريان قرار داد. كار به جايى رسيد كه آن چهار زن و مرد تصميم گرفتند پيامبر صلى الله عليه و آله را مسموم كنند.
جبرئيل پيامبر صلى الله عليه و آله را باخبر كرد و آن حضرت آنها را از توطئه و افشاء سرّ خبر داد. سپس حفصه را طلاق دادند، ولى بعداً به اصرار بعضى رجوع فرمودند و آيات سوره تحريم نازل شد.(2)
اين دو زن چه كرده بودند كه خداوند در سوره تحريم آنها را به زن نوح و لوط عليهما السلام تشبيه نموده است؟!(3) در آخر آيه 4 اين سوره آمده است: اگر شما دو زن ياور هم شويد براى قتل آن حضرت، خداوند و جبرئيل و صالح المؤمنين - يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام - و ملائكه ياور پيامبر صلى الله عليه و آله هستند.(4) «تظاهرا» در آيه شريفه خطاب به عايشه و حفصه است، و معنايش اين است كه آنان تعاون بر اذيت پيامبر صلى الله عليه و آله نموده سرّ آن حضرت را فاش كردند و زنان آن حضرت را اذيت نمودند.(5) عمر مىگويد: مراد از اين دو زن كه در اذيت پيامبر صلى الله عليه و آله هم پيمان بودند عايشه و حفصه است.(6)
-------------------------------------------------
1) وقايع الشهور: ص 229. تفسير قرطبى: ج 5 ص 172.
2) وَ اِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ اِلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حَديثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعضَهُ وَ أَعْرَضَ عَن بَعضٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَن أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ. اِنْ تَتوبا اِلَى اللَّهِ فَقَد صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ اِن تَظاهَرا عَلَيهِ فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ. (سوره تحريم: آيات 3 و 4).
3) ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَروا امْرَأَةَ نوحٍ وَ امْرَأَةَ لوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْيُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلا النارَ مَعَ الدّاخِلينَ. (سوره تحريم: آيه 10). رياحين الشريعة: ج 2 ص 383 - 382. به نقل از تفسير خازن بغدادى، فخر رازى، زمخشرى. بحار الانوار: ج 22 ص 233.
4) تفسير برهان: ج 4 ص 353 - 352. بحار الانوار: ج 22 ص 231 - 228.
5) رياحين الشريعة: ج 2 ص 383 - 382. به نقل از تفسير خازن بغدادى، فخر رازى، زمخشرى.
6) بحار الانوار: ج 22 ص 232. صحيح بخارى: ج 6 ص 197 - 195.