شاه مردان علی، سپهر وجود * چار ماهه به چشم ظاهر بود...
ز قضای خدای عالمیان * بود در مکه اژدری پنهان...
اژدها کرد قصد گهواره * کرد شه بند مهد را پاره
نعره ای از جگر چو شیر کشید * اژدها را ز یکدگر بدرید...
هم در آن دم که بردرید اژدر * اسم او آمد آن زمان حیدر...
حیدر آن حیه را چنان بدرید * که یکی قطره خون از او بچکید(30)
توضیح: از تاریخ معلوم می شود که این قضیه با گذشت زمان، فراموش نشده بود، بلکه نقل مجالس و محافل بود و دیگران هم آن را کم و بیش شنیده بودند. حضرت علی علیه السلام هنگامی که در جنگ خیبر با مرحب خیبری روبه رو می شود، همان را به یاد حریفش می اندازند و در رجزی که می خواند همین را به رخ او می کشد و با افتخار تمام فریاد می زند: «اَنَا الذّی سمّتنی اُمّی حیدرة؛(31) من همان هستم که مادرم مرا حیدر (بچّه شیر) نامید.»
البته تفصیل این داستان در فصل بعد به ترتیب تاریخی در جای خود به زودی خواهد آمد.
30 . فارغ گیلانی، کلیات فارغ گیلانی / 9.31 . شیخ مفید، الارشاد 1 / 127؛ صحیح مسلم 5 / 195.
معنای حیدر
- بازدید: 2437