در خصوص حالات و روحیات امام حسین علیه السلام

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

حضرت آیة اللّه العظمی طباطبائی قمی - مدظله العالی - به مناسبت عاشورای حسینی، و در خصوص حالاتی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا داشتند که ویژه آن بزرگوار است چنین بیان نمودند:
اول، حالت ترحّم و عاطفه آن امام همام است، زیرا وقتی برای علی اصغر علیه السلام آب طلب می کند، هنگامی که آن طفل را بر روی دستش هدف تیر قرار دادند، احساس کرد که اگر خون گلوی او بر روی زمین بریزد، ممکن است عذاب نازل گردد، لذا دست مبارک را زیر گلوی اصغر علیه السلام می گرفت و به آسمان پرتاب می کرد، آن قدر ناراحت بود که خداوند مستقیماً به آن حضرت تسلیت گفت و دلداری داد؛
دوم، هنگامی است که حضرت علی اکبر علیه السلام که شبیه ترین فرد به رسول اللّه صلی الله علیه و آله بود، در میدان جنگ به شهادت رسید و نعش آن بزرگوار بر روی خاک افتاده، حالت دلسوزی و تفقد حضرت تأثرانگیز است، زیرا خود را روی آن بدن غرقه به خون و فرق شکافته
[110]
شده انداخت و او را به سینه چسبانید و گرد و غبار و خون را از چهره مطهر او پاک نمود؛
سوم، آنکه وقتی در کنار بدن بی دست و فرق شکافته و چشم تیرخورده برادرش قمر بنی هاشم علیه السلام قرار گرفت، حالت غم و حزن و اندوه و ناامیدی در چهره حضرت آشکار شد، به طوری که فرمود: الآن کمرم شکست و امیدم ناامید شد، گویا در آن لحظات هنوز رمقی در بدن ابوالفضل علیه السلام بود که امام علیه السلام گرد و غبار را از چهره نازنین پاک کرد و قصد داشت که وی را به خیمه ها ببرد.(54)
در کتاب مجالس الشیعه آمده است که هر داغی که بر دل حضرت سیدالشهداء علیه السلام می گذاشتند و قلب نازنین او را می گداختند، در برابرش اظهار شادمانی و سرور می کردند، یک نمونه آن شهادت قمر بنی هاشم ابوالفضل العبّاس علیه السلام بود، آن مصیبتی که موجب شد آثار انکسار و شکستگی در چهره مبارک امام حسین علیه السلام پدید آمد، «لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام ».
در خصوص مقام قمر بنی هاشم علیه السلام امام صادق علیه السلام فرمود: «کان عمّنا العبّاسُ نافِذ البَصیرةِ، صلب الایمانِ؛ عموی ما عبّاس دارای نفوذ بصیرت و ایمانی محکم بود»، و همچنین در زیارت آن حضرت چنین فرمود: «اشهدُ لقد نَصحتَ للّه وَلِرَسوُلِهِ ولأخیک فَنِعم الأخُ المُواسی؛ شهادت می دهم که تو، خیرخواهی خدا و رسولش و برادرت را نمودی، پس چه خوب برادر فداکاری بودی».
54. مجالس شبهای شنبه: ج 6، ص 360.