پرتو يازدهم

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

رويت را مخراش ! مويت را پريشان مكن زينب ! مبادا كه لب به نفرين بگشايى و زمين و زمان را به هم بريزى و كائنات را كن فيكون كنى !
ظهور ابر سياه در آسمان صاف ، آتش گرفتن گونه هاى خورشيد، برپا شدن طوفانى عظيم به رنگ سرخ ، آنسان كه چشم از ديدن چشم به عجز بيايد، برانگيخته شدن غبار سياه و فروباريدن خون ، اين تكانهاى بى وقفه زمين ، اين لرزش شانه هاى آسمان ، همه از سر اين كلامى است كه تو اراده كردى و بر زبان نياوردى :
«كاش آسمان به زمين بيايد و كاش كوهها تكه تكه شوند و بر دامن بيابانها فرو بريزند، كاش ...
اگر اين «كاش» كه بر دل تو مى گذرد، بر زبان تو جارى شود، شيرازه جهان از هم مى گسلد و ستونهاى آسمان فرو مى ريزد. اگر تو بخواهى ، خدا طومار زمين و آسمان را به هم مى پيچد، اگر تو بگويى ، زمين تمام اهلش را در خويش مى بلعد، اگر تو نفرين كنى ، خورشيد جهان را شعله ور مى كند و كوهها را در آتش خويش مى گدازد.
اما مكن ، مگو، مخواه زينب !
چون مرغ رگ بريده دور خودت بچرخ ، چون ماهى به خاك افتاده در تب و تاب بسوز، اما لب به نفرين باز مكن .
اتمام حجت كن ! فرياد بزن ، بگو كه : «و يحكم ! اما فيكم مسلم !»
واى بر شما! آيا در ميان شما يك مسلمان نيست .
اما به آتش نفرينت دچارشان مكن .
گرز فريادت را بر سر عمر سعد بكوب كه : «ننگ بر تو! پسر پيامبر را مى كشند و تو نگاه مى كنى ؟!»
بگذار او گريه كند و روى از تو برگرداند و كلام تو را نشنيده بگيرد.
بگذار شمر بر سر ياران خود نعره بزند: «مادرانتان به عزايتان بنشيند! براى كشتن اين مرد معطل چه هستيد؟!»
و همه آنها كه پرهيز مى كردند يا ملاحظه يا وحشت از كشتن حسين ، به او حمله برند و هر كدام زخمى بر زخمهاى او بيفزايند.
بگذار زرعه بن شريك شمشيرش را از پشت بر شانه چپ حسينت فرود بياورد و ميان دست و پيكر او فاصله بيندازد.
بگذار آن ديگرى كه رويش را پوشانده است گردن حسين را به ضربه شمشيرش بشكافد.
بگذار سنان بن انس با نيزه بلندش حسين را به خاك بيندازد.
بگذار خولى بن يزيد اصبحى ، به قصد جدا كردن سر حسين از اسب فرود بيايد اما زانوانش از وحشت سست شود، به خاك بيفتد و عتاب و ناسازگارى شمر را تحمل كند. بگذار... نگاه كن ! حسين به كجا مى نگرد؟ رد نگاه او... آرى به خيمه ها بر مى گردد، واى ... انگار اين قوم پليد، قصد خيمه ها را كرده اند.
از اعماق جگر فرياد بزن : «حسين هنوز زنده است نامرد مردمان !»
اما نفرين نكن !
حسين ، خود از زمين خيز برمى دارد و تن مجروح را به دست يله مى دهد و با صلابتى زخم خورده فرياد مى كشد: «واى بر شما اى پيروان ال ابى سفيان ! اگر دين نداريد و از قيامت خدا نمى ترسيد لااقل مرد باشيد.»
اين فرياد، دل ابن سعد را مى لرزاند و ناخودآگاه فرياد مى كشد: «دست برداريد از خيمه ها.»
و همه پا پس مى كشند از خيمه ها و به حسين مى پردازند.
حسين دوست دارد به تو بگويد: «خواهرم به خيمه برگرد.»
اما حنجره اش ديگر يارى نمى كند.
و تو دوست دارى كلام نگفته اش را اطاعت كنى ، اما زانوهايت تو را راه نمى برد.
مى دانستى كه كربلايى هست ، مى دانستى كه عاشورايى خواهد آمد.
آمده بودى و مانده بودى براى همين روز. اما هرگز گمان نمى كردى كه فاجعه تا بدين حد عظيم و شكننده باشد.
مى دانستى كه حسين به هر حال در آغوش خون خواهد خفت و بر محمل شهادت سفر خواهد كرد اما گمان نمى كردى كه كشتن پسر پيامبر پس از گذشت چند ده سال از ظهور او اين همه داوطلب داشته باشد.
شهادت نديده نبودى . مادرت عصمت كبرى و پدرت على مرتضى و برادرت حسن مجتبى همه هنگام سفر رخت شهادت پوشيدند.
چشمت با زخم و ضربت و خون ناآشنا نبود. اين همه را در پهلو و بازوى مادر، فرق سر پدر و طشت پيش روى برادر ديده بودى اما هرگز تصور نمى كردى كه دامنه قساوت تا اين حد، گسترده باشد.
تصور نمى كردى كه بتوان پيكرى به آن قداست را آنقدر تير باران كرد كه بلاتشبيه شكل خارپشت به خود بگيرد.
مى دانستى كه روزى سخت تر از روز اباعبدالله نيست . اين را از پدرت ، مادرت و از خود خدا شنيده بودى اما گمان مى كردى كه روز حسين ممكن است از روز فاطمه و روز على ، كمى سخت تر باشد يا خيلى سخت تر. اما در مخيله ات هم نمى گنجيد كه ممكن است جنايتى به اين عظمت در عالم اتفاق بيفتد و همچنان آسمان و زمين برپا و برجا بماند.
به همين دليل اين سؤ ال از دلت مى گذرد كه «چرا آسمان بر زمين نمى آيد و چرا كوهها تكه تكه نمى شوند...»
مبادا كه اين سؤ ال و حيرت ، رنگ نفرين و نفرت به خود بگيرد. زينب !
دنيا به آخر نرسيده است . به ابتداى خود هم بازنگشته است . اگر چه ملائك يك صدا مويه مى كنند: اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الماء. و خدا به مهدى منتقم اشاره مى كند و مى گويد: «انى اعلم ما لا تفعلون .»
اما اين رجعت به ابتداى عالم نيست . اين بلندترين نقطه تاريخ است .
حساسترين مقطع آفرينش است . خط استواى خلقت است . حيات در اين مقطع از زمان ، دوباره متولد مى شود و تو نه فقط شاهد اين خلق جديد كه قابله آنى . پس صبور باش و لب به شكوه و نفرين باز مكن ! صبور باش و و رى مخراش ! صبور باش و گيسو و كار خلق پريشان مكن .
بگذار شمر با دست و پاى خونين از قتلگاه بيرون بيايد، سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند كند و به دست خولى بسپارد و زير لب به او بگويد: «يك لحظه نور چهره او و جمال صورت او آنچنان مرا به خود مشغول كرد كه داشتم از كشتنش غافل مى شدم . اما به خود آمدم و كار را تمام كردم . اين سر! به امير بگو كه كار، كار من بوده است .»
بگذار اين ندا در آسمان بپيچد كه : «قتل الامام ابن الامام(17)» اما حرف از فرو ريختن آسمان نزن !
سجاد را ببين كه چگونه مشت بر زمين مى كوبد و هستى را به آرامش ‍ دعوت مى كند. سجاد را ببين كه چگونه بر سر كائنات فرياد مى كشد كه «اين منم حجت خدا بر زمين !» و با دستهاى لرزانش تلاش مى كند كه ستونهاى آفرينش را استوار نگه دارد.
شكيبايى ات را از دست مده زينب ! كه آسمان بر ستون صبر تو استوار ايستاده است . اينك اين ملائكه اند كه صف به صف پيش روى تو زانو زده اند و تو را به صبورى دعوت مى كنند. اين تمامى پيامبران خداوندند كه به تسلاى دل مجروح تو آمده اند. جز اينجا و اكنون ، زمين كى تمام پيامبران را يك جا بر روى خويش ديده است .
اين صف اولياست ، تمامى اولياءالله و اين خود محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است . اين پيامبر خاتم است كه در ميانه معركه ايستاده است ، محاسنش را در دست گرفته است و اشك مثل باران بهارى بر روى گونه هايش فرو مى ريزد.
يا جداه ! يا رسول الله ! يا محمداه ! اين حسين توست كه ...
نگاه كن زينب ! اين خداست كه به تسلاى تو آمده است .
خدا! ببين كه با فرزند پيامبرت چه مى كنند! ببين كه بر سر عزيز تو چه مى آورند؟ ببين كه نور چشم على را...»
نه . نه ، شكوه نكن زينب ! با خدا شكوه نكن ! از خدا گلايه نكن . فقط سرت را بر روى شانه هاى آرام بخش خدا بگذار و هاى هاى گريه كن .
خودت را فقط به خدا بسپار و از او كمك بخواه . خودت را در آغوش گرم خدا گم كن و از خدا سيراب شو، اشباع شو، سرريز شو. آنچنان كه بتوانى دست زير پيكر پاره پاره حسين بگيرى و او را از زمين بلند كنى و به خدا بگويى : «خدا! اين قربانى را از آل محمد قبول كن !»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page