پرتو پنجم

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

دلت مى خواهد كه طاقت بياورى ، صبورى كنى و حتى به حسين دلدارى بدهى .
بچه ها چشمشان به توست ؛ تو اگر آرام باشى ، آرامش مى گيرند و اگر تو بى تابى كنى ، طاقت از كف مى دهند.
سجاد كه در خيمه تيمار تو خفته است ، حادثه را در آينه نگاه تو دنبال مى كند.
پس تو بايد آنچنان با آرامش و طماءنينه باشى ، انگار كه همه چيز منطبق بر روال معهود پيش مى رود. و مگر نه چنين است ؟ مگر تو از بدو ورود به اين جهان ، خودت را مهياى اين روز نمى كردى ؟
پس بايد قطره قطره آب شوى و سكوت كنى . جرعه جرعه خون دل بخورى و دم برنياورى . همچنان كه از صبح چنين كرده اى . حسين از صبح با تك تك هر صحابى ، به شهادت رسيده است ، با قطره قطره خون هر شهيد، به زمين نشسته است و تو هر بار به او تسلى بخشيده اى . هر بار قلبش را گرم كرده اى و اشك از ديدگان دلش سترده اى .
هر بار كه از ميدان باز آمده است ، افزايش موهاى سپيد سر و رويش را شماره كرده اى ، به همان تعداد، در خود شكسته اى ، اما خم به ابرو نياورى .
خواهر اگر تعداد موهاى سپيد برادرش را نداند كه خواهر نيست . خواهر اگر عمق چروكهاى پيشانى برادرش را نشناسد كه خواهر نيست . تازه اينها مربوط به ظواهر است . اينها را چشم هر خواهرى مى تواند در سيماى برادرش ببيند. زينب يعنى شناساى بندهاى دل حسين ، يعنى زيستن در دهليزهاى قلب حسين ، عبور كردن از رگهاى حسين و تپيدن با نبض حسين . زينب يعنى حسين در آينه تاءنيث . زينب يعنى چشيدن خار پاى حسين با چشم . زينب يعنى كشيدن بار پشت حسين ، بر دل .
وقتى از سر جنازه مسلم بن عوسجه آمد، وقتى كه كه محاسنش به خون حبيب ، خضاب شد، وقتى كه رمق پاهايش را در پاى پيكر حر بن يزيد رياحى ريخت ، وقتى كه از كنار سجاده خونين عمرو بن خالد صيداوى برخاست ، وقتى كه جگرش با ديدن زخمهاى سعيد بن عبدالله شرحه شرحه شد، وقتى كه عبدالله و عبدالرحمن غفارى با سلام وداع ، چشمان او را به اشك نشاندند، وقتى كه زهير به آخرين نگاهش دل حسين را به آتش كشيد، وقتى كه خون وهب و همسرش ، عاشقانه به هم آميخت و پيش پاى حسين ريخت ، وقتى كه جون ، در واپسين لحظات عروج ، سراسر وجودش را به رايحه حضور حسين ، معطر كرد، وقتى كه ...
در تمام اين اوقات و لحظات ، نگاه تو بود كه به او آرامش مى داد و دستهاى تو بود كه اشكهاى وجودش را مى سترد.
هر بار كه از ميدان مى آمد، تو بار غم از نگاهش بر مى داشتى و بر دلت مى گذاشتى .
حسين با هر بار آمدن و رفتن ، تعزيتهايش را به دامان تو مى ريخت و التيام از نگاه تو مى گرفت . اين بود كه هر بار، سنگين مى آمد اما سبكبال باز مى گشت . خسته و شكسته مى آمد، اما برقرار و استوار باز مى گشت .
اكنون نيز دلت مى خواهد كه طاقت بياورى ، صبورى كنى و حتى به حسين دلدارى بدهى . همچنانكه از صبح تاكنون كه آفتاب از نيمه آسمان گذشته است چنين كرده اى . اما اكنون ماجرا متفاوت است .
اكنون اين دل شرحه شرحه توست كه بر دوش جوانان بنى هاشم به سوى خيمه ها پيش مى آيد.
اكنون اين ميوه جان توست كه لگدمال شده در زير سم ستوران به تو باز پس داده مى شود.
على اكبر براى تو تنها يك برادر زاده نيست . تجلى اميدها و آرمانهاى توست . تجلى دوست داشتنهاى توست . على اكبر پيامبر دوباره توست .
نشانى از پدر توست . نمادى از مادر توست . على اكبر براى تو التيام شهادت محسن است . شهيد نيامده . غنچه پيش از شكفتن پرپر شده .
شهادت محسن ، اولين شهادت در ديدرس تو بود. تو چهار ساله بودى كه فرياد مادر را از ميان در و ديوار شنيدى كه «محسنم را كشتند» و به سويش دويدى .
شهادت محسن بر دلت زخمى ماندگار شد. شهادت برادر در پيش ‍ چشمهاى چهار ساله خواهر. و تا على اكبر نيامد، اين زخم التيام نپذيرفت .
اكنون اين مرهم زخم توست كه به خون آغشته شده است . اكنون اين زخم كهنه توست كه سر باز كرده است .
دوست داشتى حسين را دمادم در آغوش بگيرى و بوى حسين را با شامه تمامى رگهايت استشمام كنى . اما تو بزرگ بودى و حسين بزرگتر و شرم هميشه مانع مى شد مگر كه بهانه اى پيش مى آمد؛ سفرى ، فراق چند روزه اى ، تسلاى مصيبتى و... تو هميشه به نگاه اكتفا مى كردى و با چشمهايت بر سر و روى حسين بوسه مى زدى .
وقتى على اكبر آمد، ميوه بهانه چيده شد و همه موانع برچيده .
حسين كوچكت هميشه در آغوش تو بود و تو مى توانستى تمامى احساسات حسين طلبانه ات را نثار او مى كنى .
از آن پس ، هرگاه دلت براى حسين تنگ مى شد، بوسه بر گونه هاى على اكبر مى زدى .
از آن پس ، على اكبر بود و در دامان مهر تو. على اكبر بود و دستهاى نوازش ‍ تو، على اكبر بود و نگاهاى پرستش تو و... حسين بود و ادراك عاطفه تو.
و اكنون نيز حسين بهتر از هر كس اين رابطه را مى فهمد و عمق تعزيت تو را درك مى كند.
دلت مى خواهد كه طاقت بياورى ، صبورى كنى و حتى به حسين دلدارى بدهى .
اما چگونه ؟ با اين قامت شكسته كه نمى توان خيمه وجود حسين را عمود شد.
با اين دل گداخته كه نمى توان بر جگر حسين مرهم گذاشت .
اكنون صاحب عزا تويى . چگونه به تسلاى حسين برخيزى ؟
نيازى نيست زينب ! اين را هم حسين خوب مى فهمد.
وقتى پيكر پاره پاره على اكبر به نزديكى خيمه ها مى رسد. و وقتى تو شيون كنان و صيحه زنان خودت را از خيمه بيرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشك مى ريزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسيدن به پيكر على ، چند بار زمين مى خورى و برمى خيزى ، وقتى خودت را به روى پيكر على اكبر مى اندازى ، حسين فرياد مى زند كه : «زينب را دريابيد.»
حسينى كه خود قامتش در اين عزا شكسته است و پشتش دوتا شده است . حسينى كه غم عالم بر دلش نشسته است و جهان ، پيش چشمان اشكبارش تيره و تار شده است . حسينى كه خود بر بلندترين نقطه عزا ايستاده است ، فقط نگران حال توست و به ديگران نهيب مى زند كه : «زينب را دريابيد. هم الان است كه قالب تهى كند و كبوتر جان از نفس ‍ تنش بگريزد.»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page