متن ادبی «حقیقت کربلا»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

چهل روز گذشت.
از داغ مظلوم کربلا چهل روز گذشت.
از رقص خیمه‏ها در آتش، چهل روز گذشت.
چهل روز از گریستن آسمان و زمین و افلاکیان، چهل روز از سیاه‏پوشی زنان قبیله عشق، چهل روز از خاک و خرابه و آوار گذشته است. اما این انقلاب خون، حالا به بار نشسته است. حنجره‏هایی که دیروز فریادگر مظلومیت بودند، رساترین فریاد شده‏اند.
«چهل روز گذشت. حقیقت، عریان‏تر و زلال‏تر از همیشه، از افق خون سر برآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.
خونی که آن روز غریبانه‏ترین غروب، در گمنام‏ترین زمین، در عطشناک‏ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ‏های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند».
آری! اکنون زمان آن رسیده بود که فریادهای زخم‏خورده سوار بر بال باد، حقیقت را عریان‏تر از همیشه ترانه کند. وقتش رسیده بود که زینب علیهاالسلام ، مشک بردارد و تاریخ را از حقیقت کربلا سیراب کند.
وقتش رسیده بود جریان کربلا، بر زبان وارثان آن غروب تلخ، وادی به وادی ریشه‏ها را به جوش و خروش و دیده‏ها را به سپیده دعوت کند.
«حال، اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله «گودال» ایستاده است! دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار، چونان نخل‏های بارور سر برآورد». و صداها در عرصه تاریخ به حرکت درآمده‏اند تا منادی حق و حقیقت باشند تا روزی که وارث حقیقی کربلا، علم به دست بگیرد.

----------------------------------

علی سعادت شایسته