كربلا باقی است، باید خیمهای بر پا كنم
پرچمِ افتاده را از خاك و خون، بالا كنم
ماهتابم، كهكشانی از ستاره در پیَام
میروم تا چون قیامت، شام را رسوا كنم
شام، خونریز است در تاریخ سرخ آفتاب
با زبان شعله، باید شام را فردا كنم
كوفه، پیمان را چنان فرق علی درهم شكست
مثل سوسن، بایدش با صد زبان، افشا كنم
آیهآیه، خون قرآن میچكد از نیزهها
قطرهقطره، باید آن آیات را معنا كنم
تابش، قنبرعلی"
----------------------------
یك شعله نوبهاران، ص 57.
شعر «زبان شعله»
- بازدید: 1780