فصل پنجم : اشعار

(زمان خواندن: 16 - 31 دقیقه)

در فناء و مرگ
929 - 1 - فرخنده است خداوند بلند مرتبه و بزرگوار كه يگانه است در شكوه و جاودانگى . مرگ را (هموار و) برابر افكند ميان همه آفريدگان و همه آنان در گرو فنايند.
و دنياى ما - اگر چه به آن علاقه مند باشيم و كاميابى ما در آن به درازا كشد - رو به نيستى دارد.
هان كه دلبستگى از روى فريفتگى به سراى فنا، سر از فنا به در آرد و مقيم در آن ، شتابان از آن كوچ خواهد نمود، اگر چه حريص بر اقامت باشد(1133).
در منزلت امام حسين (عليه السلام)
930 - 2 - هرگاه كسى از شخصى (ناتوان و) بى دست (و پايى ) يارى طلبد، يارى كننده و رها كنندگان او برابر خواهند بود.
من فرزند راد مردى هستم كه منزلت او را (نزد خدا و رسول (صلى الله عليه و آله و سلم)) مى دانيد، و بر حقى كه آشكار است ، هيچ ابر تيره اى نيست .
آيا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جد و پدر بزرگ من نيست ، من همان ماه درخشانم اگر پنهان ماندن ، ستارگان را رها كند. آيا صبحگاهان و بعد از صبح شب هنگام قرآن برخانه هاى ما نازل نمى شد.
در حالى كه خدا ميان من و يزيد (ناظر و) حاكم است او با من (در ولايت ) كشمكش مى كند و كارها چنانكه او مى خواهد نيست .
پس اى ناصحان خداوندى اين شماييد كه فرمانروايان اوييد و اين شماييد كه بر اديان آسمانى او امانتدارانيد.
طبق كدام كتاب آسمانى و كدام سنت آنان كه (از سرچشمه هدايت ) به دورند آن را از اهلش ربوده اند(1134)؟
سخنان امام با قبور شهدا در بقيع
931 - 3- اسحاق بن ابراهيم گويد: به من خبر رسيد كه امام حسين (عليه السلام) قبور شهداء بقيع را زيارت كرد و فرمود: ساكنان گورها را صدا زدم ، خاموش ماندند (و پاسخم ندادند)، خاموشى آنان را گورهاى وادى سنگريزه ها پاسخ گفتند.
خاك گفت : آيا مى دانى با ساكنان خود چه كردم ؟ گوشتهايشان را متلاشى نمودم و (كفن ) پوشاكشان را (پوشانيده ) تكه تكه ساختم .
ديدگانشان را از خاك انباشتم ، پس از آنكه (در دنيا) با اندكى از خار (و خاشاك ) آزرده مى شدند.
استخوانها را نيز از هم گسستم ، تا آنجا كه مفاصل ، و دستها و پاها و سرها از هم جدا ماندند.
صاحب توشه را اينگونه از اين (دنيا) جدا نمودم ، پس آنها را در گودالى كه گريه كننده زن پيرامونشان مى گردد رها ساختم (1135).
در ياد قبر و قيامت و حساب
932 - 4- دنيا زده خوش خيال بزودى از كاخهاى آراسته ، به خانه گور سپرده مى شود.
در آن ، جدا مانده (و دور افتاده و) تنها رها مى شود، در حالى كه رنگ پريدگى (و آزردگى سختيهاى ) تنهايى و غربت ، او را فرا گرفته است .
هراس قيامت ، دشوارترين هر كارى است آنگاه كه فرزند آدم براى حساب فراخوانده شود.
هر كردار نيكى را كه انجام داده و هر كردار بدى را كه مرتكب شده است در آن كتاب ويژه خداوندى مى يابد.
اگر خردمند باشيم هنگام توشه گيرى و بهره بردارى از بقيه (عمر، و) جوانى ، فرا رسيده است (1136).
بيان نسب خود و برخى فضايل مولا
933 - 5- من حسين فرزند على بن ابى طالبم كه (در آبرومندى ) ماه درخشان سرزمين عربم .
آيا نديديد و ندانستيد كه پدر من كشنده عمرو بن عبدود (آن يل نام آور مشركان )، و هلاك كننده مرحب آن دلاور نامى كفر خيبر يهود است ؟!
و آيا خبر ندارند كه او پيوسته - پيش از آنكه اندوهها از جمع نوپاى اسلام كنار رود - آن را از چهره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى زدود؟!
آيا اين از شگفت آورترين شگفتيها نيست كه آنكه (در ايمان و خلق ، از همه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)) دورتر است ، ميراث پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را طلب كند؟!
خدا (و يا: به خدا سوگند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)) به حفظ آنكه (از همه به او) نزديك تر است سفارش فرمود(1137).
پيرامون همسرش : رباب و دخترش : سكينه
934 - 6- به جان تو سوگند كه من خانه اى را دوست مى دارم كه سكينه و رباب را برگرفته است .
آن دو را دوست مى دارم و سپس مالم را در اين راه به كار مى گيرم ، و آنكه مرا سرزنش مى كند حق هيچگونه درشتى ندارد.
و من آن بدخواهان را - و اگر چه مرا سرزنش كنند - در همه زندگيم فرمان نخواهم برد تا اينكه خاك مرا در خود پنهان سازد(1138).
در مذمت كينه توزان
935 - 7- آنان كه دوستشان مى دارم رفتند، و من (تنها و بى مونس ) در ميان كسانى مانده ام كه دوست ندارم .
در ميان آنان كه مى بينم پشت سر ناسزايم گويند، با اينكه من هيچ بدى از آنان نمى گويم .
تا مى توانند از پى تباهى منند، با اينكه (خير) كارشان همان است كه من سرورى كنم . از روى (كينه و) خشم به سوى فلاكت (و گزند) مى خزند با اينكه آن ، روشى است كه من نياموخته ام .
مى بينند كه مگسهاى شر پيرامون من آوا مى دهند، و آنها را از من نمى رانند.
و هرگاه كينه سينه ها (فرو نشيند و) خاموش شود آنان پيوسته آن را شعله ور مى سازند. چرا به (دريافتهاى ) عقل خود اعتنا نمى كنند؟! چرا به زلال انديشه خود بر نمى گردند؟!
آيا نمى بينند كه نتيجه ناخوشايند كار آنان بر آنها مى جهد (و شتاب مى گيرد)؟!
پروردگارم مرا بس است كه تا از او پروا دارم او مرا كفايت مى كند، و گردنكشى هم آنان را بس است .
و كم است آنان كه بر او سركشى مى كند، خدا، (پروردگارشان ) كفايشان نكند (و آنها را به خود واگذارد)(1139).
سرانجام هرچيزى ، فناست
936 - 8 - سرانجام همه آنچه در آنيم ، از به هم پيوستگى فشرده ، به پراكندگى است .
و آنچه را - از حلال و حرام - كه غمش داريم ، (آخر كار) ميان پسران و دختران تقسيم خواهد شد.
و نيز در ميان كسانى كه ، پيش از مرگ خود، آنان را شايسته پشيزى نمى ديديم و بهاى استخوانهاى پوسيده گشته ايم .
و همه دوستان (و آشنايان ) پس از يك دهه ما را فراموش خواهند كرد در حالى كه ما نيز استخوانهاى پوسيده گشته ايم .
گويى ما از روى دوستى (و مهربانى ) با همديگر زندگى نكرده ايم و در آنان (پيمان ) دوستى (پس از) مرگ نبوده است (1140).
بخشش به معلم فرزند
937 - 9 - گويند: عبدالرحمن سلمى به فرزند امام حسين (عليه السلام) سوره حمد را آموخت ، چون آن را بر پدر قرائت كرد حضرت (عليه السلام) به آموزگار او (عبدالرحمن )، هزار دينار، و هزار حله ، عطا فرمود و دهان او را پر از گوهر نمود. از حضرت (عليه السلام) پرسيدند: چرا اين همه بخشش ؟! فرمود: ((كجا بخشش من با عطاى او - كه حمد باشد - برابرى مى كند))(1141)؟! و اين اشعار را سرود:
آنگاه كه دنيا در حق تو جوانمردى نمود (و به تو روى آورد)، تو همه آنرا - پيش از آنكه ناگهان از دستت رود - بر مردم ببخش .
نه بخشش تو، آن را - هرگاه روى آورد - از بين مى برد، و نه بخل تو، آنرا - هرگاه پشت كند - نگه مى دارد(1142).
تشويق به تقوى
938 - 10- اى فريفته به دنيا، براى چه كسى اين همه اموال انباشته و اثاث فراهم مى آورى ؟! بزودى ناپسند و تنها (از اين دنيا) مى گذرى ، در حالى كه (پس از تو) شوى بيوه تو با ميراث تو تنها مى ماند.
و در حالى كه وصى تو رهايت ساخته است بى آنكه (به توصيه هايت ) وفا كند، و بى آنكه كار آشفته اى (از تو) را سامان بخشد.
تحقيقا بسيار انباشتى گناهى را كه در زمانى (طولانى )، راههاى (بيدارى و) برانگيختگى (و نجات ) را بر تو بست .
اكنون جز تقواى الهى هيچ پناه و پشتيبانى و هيچ فرياد رسى ندارى (1143).
درمان گناه
939 - 11- با مداوا هر دردى را درمان مى كنى ، در صورتى كه براى بيمارى گناهت هيچ درمانى نيست .
بجز لابه و زارى خالصانه به درگاه خداى رحمان ، همراه با عزم انسان ترسان ، و يقين اميدوار و (نيز بجز) شب زنده دارى طولانى در طلب عفو، در شبى پر ظلمت با پرده قيرگون .
و (نيز بجز) اظهار پشيمانى در همه وقت ، از آن (گناه و) انحرافى كه در آن بوده اى . (اگر بدين حال باشى ) شايد فردا بزرگوار شوى ، با نيل به منتها مقام رستگار شادمان رهيده (از اغلال علائق و آلودگيها)(1144).
شتاب در توبه
940 - 12- بر تو باد كه خود را از هواى نفس باز دارى ، كه هيچ چيز لذت بخش تر از سامان يابى (و نيك شدن ) نيست .
هرگاه صبح كنى آماده مرگ باش ، (آنچنان كه ) گويى تا شب نمى مانى .
چه بسيار شب رو تندرست در ميان ماست كه قاصدان مرگ او، پيش از بامداد، خبر مرگ او را فرياد مى زنند.
پيش از مرگ شتاب كن تا از گناهان بزرگى كه در آنى توبه كنى .
صاحب وقار آن نيست كه (از صلاح و خير) دور گزيند بلكه آن كسى است كه براى رستگارى آماده شود (و كمر همت ببندد)(1145).
دوستى در راه خدا
941 - 13- و اگر كسى را به برادرى يا دوستى برگزيدى دوستى و برادرى را در راه خداى رحمان قرار ده .
هيچ چيز را با تقواى خداوندى برابر مشمار و از خويش گمراهى و سهل انگارى را دور گردان .
چگونه در دنيا، شادمانى مى يابى ، در صورتى كه ايام زندگانى دنيا رو به پايان است ؟
شادمانى آن تا آنجا كه ما ياد داريم به گريه و فرياد (و درد و رنج ) آميخته است . حقا فرزند آدم كور است كه (فنا و گذر) آنرا نمى بيند، آنچنان كورى كه به كرى درون گوش (و گوش دل ) منتهى شده است (1146).
در انذار
942 - 14- عزيزم ! درنگ تو در (ورطه تباهى و) فساد به درازا كشيد و بد توشه ايست اين توشه كه براى قيامت فراهم نموده اى .
دلت شيفته هواها شد و آن را باز نداشتى ، و به سوى پيروى از (هواهاى ) دل ، رو نمودى .
و گناهان به هر جا كه خواست ، تو را برد و تو را كسى يافت كه زود تسليم ورام (گناه ) مى شوى .
حقا كه فرياد كوچت مى زنند، بشنو! و از (فرياد) فرياد زن خود را به كرى مزن .
سپيدى موى سرت از هر هشدار دهى بى نياز مى كند، كه سفيدى آن ، سياهش چيره گشته است (1147).
پرهيز از دنيا طلبى
943 - 15- و دنياى تو كه زينتها و جلوه هاى آن ، تو را فريفته است به سوى (فروپاشى و) از هم گسستگى مى رود.
خود را با تلاش از مهلكه هاى آن دور نگهدار كه اهل گذر از دنيا به آن گوش ‍ نخواهد سپرد.
تحقيقا شيرينى دنيا با (تلخى ) زهر آن به هم آميخته است پس هيچ دژى همچون پرهيز از دنيا نيست .
در شگفتم از كسى كه به نعمتهاى دنيا فريفته شده است و به روزهاى دلپسند (و لذت بخش آن ) فريب مى خورد.
و اقامت در سرزمين خشك را بر آبادى سرسبز باران خيز ترجيح مى دهد(1148).
بى وفايى دنيا
944 - 16- آيا دنيا و همه آنچه در آن است جز سايه گذرا همراه روز است ؟!
بينديش كه صاحبان گردانها و هنگها، صاحبان اسبان جنگى و شتران باردار كجايند؟!
و كجايند آنان كه در قدرت و دلاورى برترين بودند، و كجايند پيشتازان در فخر و مباهات ؟
و كجايند آن خلفا (و سلاطين ) و بزرگان عالى رتبه كه هر كدام در قرنى از پى قرنى آمدند و رفتند؟!
(آنچنان فراموش گشته اند كه ) گويى آفريده نشده بودند يا نبوده اند، و آيا كسى از مرگ و فنا مصون مى ماند(1149)؟!
فريب مال دنيا خوردن
945 - 17- آيا هيچ جوانمردى با مال (و ثروت دنيا) به عزت فخر آميز مى رسد و حال آنكه آنچه در آن است از دسترس عزيز شدن دور است ؟!
و آيا (هيچ جوانمردى ) توانگرى دنيا را ديوانه وار مى جويد در حاليكه دولت آن در مخالفت با (هوى و) اسباب رسوايى است ؟!
ما و هر كه در دنياست ، همانند مسافرانى هستيم كه كوچ شتابان ما نزديك است .
از (سرانجام ) دنيا آنچنان بى خبريم كه گويى آن را با آن همه تبريك گفتنها و تسليت دادنها نيازموده ايم .
و ندانسته ايم كه هيچ (جاى ماندن و) درنگى در آن نيست ، و هيچ كژى (و انحراف از سير پيوسته آن ) جز عبور، وجود ندارد(1150).
در ياد گناهان و روز قيامت
946 - 18- اى فريب خورده ! آيا در شوره زارها خانه مى سازى در صورتى كه شوره زارها بر پايه ها مهر نمى ورزند (و آنها را نگه نمى دارند).
گناهان تو فراوان و پى در پى و بزرگ اند در حالى كه اشك (ديدگان ) تو خشك و دل تو (از زنگار گناه ) سنگ است .
و (به ياد آر) روزهايى را كه در آن خدا را نافرمانى كردى تو آنها را فراموش  كرده اى ولى آنها را به زيان تو ثبت كرده اند.
چگونه مى توانى در روز قيامت به دوش كسى بارهاى گران گناهان را كه همانند كوههايند.
آن روز روزى است كه هيچ گونه دوستى و خويشى در آن به كار نيايد و نه كسى كه به يارى برخيزد(1151).
اوصاف روز قيامت
947 - 19- بيم و هراس قيامت بزرگ است و مردم در آن همچون پروانه هاى پراكنده ، سرگردانند.
از ترس آن ، رنگها دگرگون مى شود، و بند بند اعضا به لرزه مى افتد.
در آنجا هر آنچه پيش فرستاده اى آشكار مى شود، عيوب تو آشكار و اسرار تو فاش مى گردد.
(بنابراين تا فرصت دارى ) هر روز از پى (عيوب و) كمبود نفس خود برآ، كه آنرا (انديشه ) طلب معاش (از ياد برده و) نابود نموده است .
هان ! چرا (از خود غافل مانده اى و) گاهى شهوات را پى مى جوئى و بار ديگر لباسهاى نرم مى پوشى (1152)؟!
در پايدارى
948 - 20- اى نفس ! شكيبا باش كه رسيدن به خواسته ها پس از تشنگى است ، و حقا كه جان من در جهاد شتاب يافته است .
از مرگ نمى هراسم ، زيرا مرگ (و شهادت در راه حق ) آرزوى (دور از دسترس ) است . جد من رسول خداست كه در او هيچگونه (ناپسند و) زشتى وجود ندارد(1153).
موجبات سلامتى و رستگارى
949 - 21- به كارهايى (بپرداز و) چنگ بزن كه تو را به راههاى سلامت و رهايى برساند.
و به آنچه كه اميدوارى با آن نجات سريع يابى و به رستگارى در روز قيامت برسى كه موى پيشانيها بگيرند.
جز با پاكسازى جان از گناهان ، و با مهربانى كامل به مؤ منان نيكى نمودن و به نزديكان و دوران خالصانه خير خواهى كردن ، به بخشايش الهى نخواهى رسيد.
و اگر دستى به خير و نيكى محكم دارى رستگار مى شوى ، و اگر دست كشى ، هيچ پناهى نخواهى داشت (1154).
بدست آوردن رضايت الهى
950 - 22- ريشه دور انديشى آن است كه به چاشت درآيى (و روز بگذرانى ) نمايان گردى در حالى كه پروردگارت در همه احوال از تو خشنود باشد.
و اينكه به جاى پريشان گويى (و آشفته كردارى )، رشد (و راه راست ) را گزينى ، زيرا رشد (و راه راست ) از بهترين جايگزينهاست .
آن (كردار و گفتارى ) را كه گمراه سازد و نابود كند و اندوه طولانى و حرارت سوزان (و تباهى ) آورد، از خود دور كن .
در (دل ) شبها (ى تار) بهره معنوى خود را (با خدا) بگير، و از دو ديده خود خواب خوش را دور كن .
زيرا غافلان سهل انگار، همانند چهار پايان در بيشه هايند(1155).
انحطاط انسان
951 - 23- ننگ آدمى را همين بس كه او را ببينى از مقام بلند (انسانيت ) به پستى (سقوط و تباهى ) فرود آيد.
(آنچنان كه ) بر كارهاى ناشايست ، آزمند باشد و بر كارهاى شايسته ، (بى ميل و) بى نشاط.
با كف دستش از صدر دستگاه (حكومتى ) خود به خدمتگزارانش اشاره به امر و نهى مى كند.
باورش اين است كه جنگ و ساز و دف سبب ساز عبور از صراط است .
حقا كه اين تيره بخت ، ناكام مانده ، و از روى عجز، گمراه شده است و قلب (پر از هواى ) او از شاهرگ (حيات ابدى ) جدا گشته است (1156).
حقيقت زهد
952 - 24- آنگاه كه انسانى به خود خيانت كند هيچ اميدوارى ، به نگهبانى او (از ارزشهاى انسانى ) دل نمى بندد.
در چنين كسى نه پارسايى است ، نه وفا و نه گوش فرا دادن به پندها.
زهد جوانمرد به تراشيدن سر، و پوشيدن جامه هاى خشن نيست .
بلكه (زهد حقيقى ) به هدايت در گفتار و كردار است ، كه به اين است كه آزمندى به دنيا را در (ناچيز نگرشهاى ) گوشه چشم (نه در دل )، پيوسته دارى .
و به اينكه با همه تاب و توان آنچه را كه نجات مى بخشد و رشد مى آورد بكارگيرى و از شراره هاى آتش خشم خداوندى ، فرار كنى (1157).
جدائى مرگ
953 - 25- هر جدا شدنى در دنيا، به هم پيوستنى دارد. ولى پس از (جدائى ) مرگ ، به هم پيوستنى وجود ندارد.
(مرگ ) دورى جدا كننده ، و جدايى سختى است ، و گرفتارى آنچنانى است كه فرصت وداع نمى دهد.
و هر گونه برادرى (و انس و اءلفتى ) هر چند طول بكشد، بناچار روزى به گسستگى مى انجامد.
حقا كه بهره اهل دنيا اندك است و بهره اندك (آدمى را) سودى نمى بخشد (و دردى را دوا نمى كند).
و همان اندك دنيا (نيز) سخت و دشوار شده ، ميان نيشهاى درندگان آويخته است (1158).
طالب دنيا
954 - 26- جز طغيانگر، كسى در دنيا بلند پايگى و ارجمندى را نمى جويد.
اگر هم كسانى به شرف و رفعت مقام دنيوى برسند، در اين وصال ، هيچ خوشى و گوارايى نخواهد بود.
هرگاه آدمى به خواسته بلند مرتبگى و ارجمندى دنيوى برسد، در همان حال بلند مرتبگى او پشت مى كند و آرام آرام از هم مى پاشد.
همانند كاخى كه دو جانب آن فرو مى ريزد، آنگاه كه ساختمان آن به پايان برسد.
من (احوال آشفته ) پادشاهان عصر خود را ديده ام و (از روى حساب ) مى گويم : هان ! هرگز هيچكس در پى پادشاهى دنيا نباشد(1159).
انديشه اصلاح
955 - 27- آيا در سرزنش نمودن ، آهنگ ديگرى را كنم ، در صورتى كه نادرستى همه كارهاى خودم آشكار است ؟!
هرگاه آدمى پنجاه سال زندگى كند و در او آثار پاكدامنى و درستكارى به چشم نخورد.
هرگز برايش اميد رشد و هدايت نمى رود زيرا با تصميم دورى از حق ، خود را از پا در آورده است .
و چرا (داورى به عدل و) انصاف را از خود (و در حق خود) هزينه نكنم ، و همه توانم را در به دست آوردن انصاف (ديگران ) به انجام نبرم ؟!
واى من اگر اندرزهايم ديگران را سود بخشد و براى خودم جز كلمات منظوم و قافيه ها نماند(1160).
لذت دنيا
957 - 28- اى اهل لذتهاى ناپايدار دنيا. (بدانيد كه ) فريفته شدن به سايه ناپايدار، ساده لوحى (و كم عقلى ) است (1161)
تشويق به زهد و نيكوكارى
956 - 29- آگاه باش ! حقا كه رقابت و مسابقه تنها در زهد (و بى رغبتى به دينا) است ، و در غير آن ، هيچگونه رقابتى (روا) نيست .
آنچه را كه دنياى آدمى در بر گرفته است از ريشه نابود مى شود و (تنها) كردار نيك است كه نزد خدا ماندگار است .
بزودى پشيمانى ، انيس تو خواهد بود و در روز رانده شدن از دنيا (و لحظه جان كندم )، آه سرد حسرت ، خواهى كشيد.
آيا مى دانى كه آن روز چه روز (سخت و دشوارى ) است ؟! بينديش ! و يقين داشته باش كه آن روز، روز جدايى است .
جدايى آنچنانى كه هيچ جدايى ديگر همانندش نيست ، زيرا كه (در اين جدايى ) اميد به ديدار (دوباره آشنايان ) از بين مى رود(1162).
پناه بردن به خدا
958 - 30- خود را با توجه (و توكل ) به آفريدگار، از هر آفريده اى بى نياز كن ، كه (در اين صورت ) همه راههاى آزمندى (و اميد وارى ) بر هر دروغگو و راستگو را (به خود) مى بندى .
از فضل خداى بخشايشگر، روزى خويش را بطلب ، كه جز خداى ، روزى دهنده اى نيست .
آنكه گمان برد، مردم او را بى نياز مى سازند، او به خداى رحمان ، اطمينان (و اعتماد) ندارد.
يا آنكه گمان كند مال (و ثروت ) تنها از تلاش او به دست مى آيد، (چنان در اشتباه است كه گويى ) دوپا پوش او، او را از بلنداى كوهى لغزانده (و به پرتگاه افكنده ) است (1163).
خواستن از غير خدا
959 - 31- آنگاه كه به سختيها (و فشارهاى ) روزگار گرفتار آمدى ، (براى نجات ) به خلق خدا روى نياور و جز از خداى متعال كه تقسيم كننده روزيهاست ، نخواه .
كه اگر زنده بمانى و از غرب تا شرق عالم را بگردى ،
با كسى كه بتواند خوشبخت كند يا بدبخت سازد، (جز خدا) بر نخواهى خورد(1164).
شگفتى از صاحب تجربه ها
960 - 32- در شگفتم از صاحب تجربه ها كه چگونه پس از محكم كارى (و همت گرفتن )، غفلت مى كنند و از پى سرگرميها مى روند؟!
و (در شگفتم ) از آنكه در گرو رسواييها و گناهان خويش است . (چگونه ) در تلاش براى رهايى خويش كوتاهى مى كند؟!
و (در شگفتم ) از آنكه با سستى و نادانى ، خود را به هلاكت افكنده ، و از آنكه با از سر گرفتن گناهان در هر روز، و با (بى حيايى و) بى حرمتى آهنگ محرمات نمودن خود را به وادى هلاكتهاى مخوف وارد ساخته است !
بزودى ، وقتى كه ناگهان مرگ او فرا رسد، (از حقايق پس پرده غيب ) آگاه مى شود، در حالى كه (ديگر كار از كار گذشته و) همه گريه كنندگان (در ماتم او) دور او گرد آمده اند(1165).
خود فراموشى و...
961 - 33- حقا كه حيران بودنش به فريب و باطل كشيد، و بر او حوادث تلخ و ناگوار زوال عمر فرود آمد.
و از جامه ها (ى فاخر نام و نشاندار) كه در آن بود، برهنه شده ، و سپس (كفن و) جامه هاى انتقال (از اين عالم به عوالم ديگر) بر او پوشانده مى شود.
و پس از آنكه با كبر و غرور بر اسبها سوار مى شد، (اكنون پس از مرگ ) ميان شانه هاى مردان (حامل جنازه اش ) رد و بدل مى شود.
به سوى گورى كه در آن ، تنها رها مى شود، آنگونه كه همه خويشان و دوستداران از او دور مى مانند.
او از ما يملك موروثى خود دست كشيد و بآن پشت نمود، و شاهكار بلند مرتبگيهاى او، مانع آن نشد(1166).
فضائل و دلايل حقانيت او
962 - 34- پدرم على (عليه السلام) و جدم خاتم پيامبران است و (نيز پيامبران ديگر) آنانى كه پيش از من جهت (ابلاغ ) دين خدا برگزيده خدا بودند.
خدا آگاه است و قرآن (كتاب وحى نيز) گوياى اين حقيقت است كه آن (غاصب حكومت اسلام ) كه پيش روى من افتاده است هيچگونه (حق و) سلطه اى بر من ندارد.
چه انتظار (سلطه ) است بر كسى كه نه سرزنشى را به زبان آرد، و نه به گفتار و كردارى (از ديگران ، گمراه و) منحرف شود.
و (از آن رو كه معصوم است ) نه بخاطر خطا و لغزشى در باطن (و پيش ‍ وجدان ) خود ترسان و بيمناك ديده شود و نه (بدين جهت از ناحيه ديگران ) زنهار (و بر حذر باش گفته ) شود.
اى واى برجان من از كسى كه به آن رحم نمى كند، آيا براى او نمونه اى (عبرت آموز) در كتاب خدا نيست .
آيا در گفتار مردم از (سرنوشت ) آن غول صفتان تجاوزگر پيشين ، مايه عبرتى براى او نيست ؟
هان اى مردى كه خوى و خصلتش زيان ديدگى است همانا من وارث ، رسول خدايم كه وارث پيامبران (پيشين ) است ؟!
آيا تو از آل او به او (شايسته و) نزديك ترى پس چرا (در ايمان و عمل ) ناقص (و بيمار) ديده مى شوى در صورتيكه آيين پاك خدا هيچگونه (ناخوشى و) كاستى ندارد(1167)!
مصيبت هاى متعدد
963 - 35- اى مصائب روزگار! بچرخيد و (در ميان ما خاندان نبوت ) گشت بزنيد، خواه كوتاه مدت باشيد يا دراز مدت .
مرا آماج تيرهاى بى گذشت (و بيرحمانه ) خود بوسيله هر رويداد سخت و ناگوار و بزرگ ، و هر بار نيرومند و سنگين قرار داده ايد، اولين آن مصيبتها كه ديدم (رحلت و) فراق رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بود.
پس از آن (در فاصله كوتاهى ) مصيبت (فقدان مادرم ) طاهره بتول (فاطمه زهرا (عليها السلام )) بود.
و سپس شهادت پدر نيكوكارم آنكه بس در پيوند و ارتباط با ما (خاندان نبوت ) نزول قرآن است .
بالاترين مصائب ما كه معروف همگان است از (قطع نزول وحى توسط) جبرئيل است كه هيچ مصيبتى به پايه آن نمى رسد.
اكنون شما را (اى مصائب پيوسته ) هيچ (انصراف و) بازگشتى از من نيست خداوند بخشايشگر، مرا در عطا و منع بس است (1168).
در نكوهش فزونى مال
964 - 36- هر چند به اموال ثروتمند افزوده شود، حزن و گرفتارى او فزون خواهد شد.
مى شناسيم تو را (اى دنيا) اى (آن كه محبت تو) ناگوار كننده زندگى (است )، و اى سراى هر فناپذير و هر فرسوده .
براى هيچ زاهدى زهد خواهى او خالص (و زلال ) نمى ماند، آنگاه كه در زير بارهاى سنگين (آشفتگيهاى فكرى اداره ) عيال خود باشد(1169).
هنگام ديدن قبرها
965 - 37- ((ظواهر اين گورها چه نيكو (و آراسته ) است ، و همانا گرفتاريهاى بزرگ در درون آنهاست ، خدا را خدا را اى بندگان خدا كه سرگرم دنيا نشويد (و دل به هواى آن نسپريد) زيراگور خانه عمل است ، پس ‍ عمل كنيد. و غافل نباشيد))(1170). سپس اين اشعار را سرود: اى كسى كه سرگرم دنياى خود شده و آرزوى طولانى او را فريفته است .
مرگ ، ناگهان مى رسد، و قبر صندوق (و جايگاه ظهور نتايج ) عمل است (1171).
فريفته شدن به دنيا
966 - 38- (دنيا زده ) به آنچه دست يابد شتاب مى گيرد و باكى ندارد كه آن حرام باشد يا حلال .
فريب دنيا را مخور و آن را رها ساز كه دنيا، دوستيهاى صميمى را براى تو استوار نمى دارد.
آيا خود خواهانه و آزمندانه در (انفاق ) مالى كه پس فرداى عمرت ، وبال تو خواهد بود بخل مى ورزى ؟
پس چيست آنچه كه سرانجامش شر است در صورتى كه نزد تو چيز اندك (حتى ) مال (نيز) به حساب نمى آيد.
بنابراين من از كارها آهنگ هر خيرى را نمودم ، و آنچه را كه شريف ترين و كامل ترين خوى را دارد قصد دارم (1172).
اختيار مرگ با عزت بر زندگى با ذلت
967 - 39- آيا با خوارى زيستن و با خوارى مردن ؟! من هر دو را خوراكى ناهنجار (و ناگوار) مى بينم .
اگر بناچار بايد يكى از مرگ و زندگى را برگزيد، حركت من به سوى مرگ (با عزت ) حركتى زيبا (و پسنديده ) خواهد بود(1173).
روز حشر
968 - 40- روزى رسوايى آور و سخت تر از روز (ناگوار) مرگ بر او نگذشته است .
و روز حشر هراس انگيزتر و سخت تر است ، آنگاه كه مردم در مقام حساب بايستند.
(در آن روز) چه بسيار ستمگرانى كه خوار مى مانند و چه بسيار ستمديدگانى كه جهت داد خواهى آستين بالا مى زنند.
و چه بسيار كسانى كه در دنيا فقير بودند (در آن روز) در جايگاه بزرگواران نجيب ، جا مى گيرند.
و بخشش خداوند (در آن روز) از هر چيز ديگرى گسترده تر است ، بلند مرتبه (و منزه ) است خدايى كه آفريدگار همه آدميان است (1174).
پيشتازى در فضايل
969 - 41- به سوى مدارج عالى كمال (و اوج قرب خداوندى ) از راه نيك سرشتى و بلند همتى بر همه جهانيان پيشى گرفتم .
در شبهاى تيره گمراهى ، نور هدايت الهى با حكمت من نمودار شد (و درخشيد).
منكران لجوج (بد انديش ) مى خواهند آن را خاموش كنند ولى خداى سبحان نمى خواهد جز آنكه آنرا كامل گرداند(1175).
توحيد و سپاس خداوندى
970 - 42- او خدايى است كه ما را هيچ معبود بحقى جز او نيست ، او بس مهربان و صاحب منت و نعمت بر خلايق است .
از راه اخلاص و حمد و شكر با قلب و زبان به يگانگى او ايمان دارم .
عمر خود را از بين بردم و آن را (از آفات گناه ) مصون نداشتم و به سوى بيكارى و سهل انگارى گرايش يافتم .
اكنون (عاجزانه ) از او درخواست دارم كه از من راضى شود، زيرا كه من در پى آرزوهاى دنيوى افتاده به خود ستم كردم .
از گناه و نادانى خود و نيز از زياده روى و لگام گسيختگى ام به سوى او بر مى گردم (و توبه مى كنم )(1176).
واگذارى كارها به خدا
971 - 43- آنچه را خدا نگهدارد، (از آفات ) مصون مى ماند، آنچه را خدا بيفكند (و رها سازد) خوار مى شود.
هر كه را خدا خوشبخت كند، اگر هم روزگار سخت باشد بر او نرم (و سازگار) مى شود.
برادرم ! پندگير و فريب دنيا مخور، (گردش ) روزگار را چگونه مى بينى ؟
(سرانجام ) هر آنچه از كردار زشت يا نيكو كه انجام گرفته است پاداش داده خواهد شد.
رستگار شد بنده اى كه پرده (غفلت و جهالت ) از (جلو چشم دل ) او كنار رفت و (حقايق غيبى را) دريافت .
و چشم روشن است آنكه باور كرد كه گرفتارى در زبان است .
پس در هر زمانى خود را از (هرزه گوئيهاى ) زبان دور داشت و سنگين (راءى ) شد.
از زبان خود از ناماءنوس گوييهاى تند و تيز ترسيد، از اين رو آن را در كام كشيد.
و هر كه بر (دامن لطف ) خداى صاحب عرش چنگ زند، هرگز چيزى و كسى كه بر (حدود) خدا تجاوز دارد و (يا) هر كس ديگرى به او زيان نرساند.
هر كه بر خدا دل بندد از او مى ترسد و هر كه از خدا بترسد در امان است .
خوف از خدا هر آنچه را كه نتيجه دهد (بسيار گرانبهاست و) قيمت (معين ) ندارد.
(پروردگارا) اى آنكه از نهان ها به همانگونه كه آشكارها را مى دانى ، آگاهى ، بر جدم ابوالقاسم (محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم)) كه صاحب (لواء) نور نمايان (توحيد و هدايت ) است درود فرست .
(درود فرست بر) او كه از هر زنده و هر از دنيا رفته و در كفن پيچيده اى ارجمندتر است .
(اى خداى مهربان ) نعمت گرانقدر رضاى خود را بر ما ارزانى دار، كه تو صاحب نعمتهاى (بى نظير و) گرانقدرى .
و ما را در دينمان از هر زيان و فريب خوردگى پاك (و منزه ) دار.
هيچ ناكامى همچون كسى كه (حتى ) تنها يك روز به دنيا تكيه كرد ناكام (و نامراد) نشد.
خوشا به حال بنده اى كه از (چهره قلب ) او پرده هاى (سنگين ) چرت زدگى (و غفلت ) كنار رفته است .
نويد دهنده (صالحان و مؤ منان ) خداست ، و آنچه را كه او (داورى و) حكم كند همان شايد (و خواهد شد)(1177).
در عصر خطاها و بلاها
972 - 44- ما در عصر خطاها و گرفتاريها و در عصر شكستن (پيمانها و مقررات الهى )، و اشتباه (و سردرگمى ها) واقع شده ايم .
خير (و خوبيها) نابود شدند و صالحان خوار گشتند و با خوارى آنان نابخردان (و كم عقلان ، حاكم و) عزيز شدند.
فرمان دهندگان به هر نيكويى برگشتند، از اين رو در ميان مردم هيچ باز دارنده از منكر (و ناپسنديها) نيست .
آزاد مردان ، برده بردگان گشتند، از اين رو براى آزاد مردان هيچ ارج و منزلتى نمانده است .
اين پيشه (و سرگرمى ) اوست : آزمندى و مال اندوزى و چنين كسى بى خبر و مست و هوسباز است (1178).
مناجات حضرت در كنار مزار خديخه (عليها السلام )
973 - 45- ابن شهر آشوب از عيون المجالس نقل مى كند كه : امام (عليه السلام) همراه انس بن مالك كنار قبر حضرت خديجه (عليها السلام ) آمده و گريست ، سپس به او فرمود: مرا تنها بگذار(1179).
انس گويد: از او دور شدم ، چون نمازش طولانى شد، شنيدم كه حضرت فرمود: پروردگارا! پرورگارا! تو مولا (و سرور) بنده ات هستى ، پس بر (اين ) بنده ناچيز خود كه پناهش تويى رحم كن .
اى آنكه صاحب برترين كمالاتى ! تنها تكيه گاه من تويى ، خوشا آن را كه مولايش تو باشى .
خوشا به حال آنكه بيمناك و شب زنده دار است و دردهاى خود را به خداى ذوالجلال عرضه مى دارد.
و هيچ درد و بيمارى كه بيشتر از محبت مولايش باشد، ندارد.
هرگاه از پريشانى و اندوه خود (به خدا) دادخواهى كند، خدا پاسخش ‍ داده ، حاجتش را برآورده مى سازد.
هرگاه گرفتار تاريكيها (ى گمراهى ) شود و زارى كنان به خدا رو آورد، خدا او را گرامى دارد و به مقام قرب خود نزديكش كند(1180).
در اين هنگام (از جانب حق تعالى ) ندا شد.
اجابت شدى ! اجابت شدى ! تو در پناه منى (اى حسين )، و هر آنچه بر زبان آورى دانستيم .
فرشتگان من به (طنين خوش نيايش و) نغمه تو مشتاقند پس تو را همين نغمه خوش كه شنيديم بس .
نيايش تو نزد من در حجابهايى طواف مى كند، پس تو را همين پرده كه از تو برگرفتيم (و برچيديم ) بس .
(اكنون حسين چنان است كه ) اگر نسيمى در اطراف او بوزد، بخاطر آن انوار غيبى كه او را پوشانده است بيهوش بر زمين افتد.
(اى حسين !) بى هيچ بيم و هراس و اندازه اى از من بخواه كه همانا منم ((الله )).
پاسخ امام (عليه السلام)
974 - 46- عربى باديه نشين به مسجد اعظم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد شد و نزديك امام حسن (عليه السلام) كه گروهى از مردم دور او حلقه زده بودند ايستاد، (او امام را نمى شناخت ، از اينرو) پرسيد: اين شخص كيست ؟ گفته شد: او حسن بن على (عليه السلام ) است . گفت : من همو را مى خواستم ، به من گفته اند كه اينها زيبا و فصيح سخن مى گويند، اكنون من صحراها و سرزمينهاى بى آب و علف و دره ها و كوهها را طى كرده ام و آمده ام تا با او سخن رد و بدل كنم و پيرامون كلمات پيچيده عرب از او بپرسم . يكى از همراهان امام (عليه السلام) گفت : اگر براى اين كار آمده اى ابتدا از آن جوان بپرس - و اشاره به امام حسين (عليه السلام) نمود - او با شتاب نزد امام حسين (عليه السلام) آمد و ايستاد و سلام كرد، حضرت (عليه السلام) جواب او را داد و پرسيد ((چه حاجتى دارى ))(1181)؟
عرض كرد: از ((هر قل )) و ((جعلل )) و ((اينم )) و ((همهم )) نزد شما آمده ام .
امام حسين (عليه السلام) تبسمى نموده فرمود: ((اى اعرابى سخنى گفتى كه جز عالمان آن را نيابند))(1182).
عرض كرد: و من بيشتر از اين مى گويم ، آيا به اندازه (و همانند) سخن من پاسخم مى دهى ؟
فرمود: ((هر چه مى خواهى بگو، پاسخت مى دهم ))(1183).
عرض كرد: من بيابان نشينم و بيشتر گفتارم شعر است كه ديوان عرب است .
فرمود: ((هر چه مى خواهى بگو، من جوابت مى دهم ))(1184).
اعرابى اين اشعار را سرود:
دلم آرزوى هوسرانى دارد، در صورتى كه با بهار نوجوانى و جوانى خود وداع كرده است .
و دوران (چسبيدن و) كشيدن من دامن آن دو را سرسخت (و پرفريب ) بود.
همسرانى و لذتهايى داشتم ، وه چه سيراب (و كاميابانه ) بود آن دوران .
پس همين كه (در اثر پيرى )، سپيدى مو، ميان بند (و دامنه ) خود را از سر (تا همه صورتم ) گسترانيد.
و من از اين جهت در رنج تجديد خضاب افتادم .
بناچار هوسرانى را فرموش كردم ، و بساط كاميابى آن را به دور افكندم .
و در روزگار (و گذر عمر) شگفتيهايى است براى كسى كه همدم احوال آن باشد.
پس اگر انديشمندى كه تدبيرش پيرامون زمانه اصيل (و استوار) است دست بكار (عبرت آموزى ) شود، در تكرار هر شب و روز آن براى خود عبرتى نو از آن يابد.
امام حسين (عليه السلام) بى درنگ اين اشعار را سرود:
(اى كه بخاطر فرسودگى و پيرى هنوز حسرت كامجوييهاى گذشته خود را مى برى و از گوهر جان خود غافلى ، بدان كه )
آن (كامجويى و) روشى كه نشانه هاى رسميت آن از بين رفته است مرا اندوهگين (و يا شادمان ) نمى سازد، (آنچه مرا به هيجان مى آورد، گوهر جان ، اين ) زيباى پيوسته حجاب افكنى است كه دو دامن (جوانى و پيرى بدن ) خود را در گرد و غبار (بى خبرى و اندوهبار) هامون (زندگى طبيعى )، آهسته آهسته به هم مى پيچد.
او آن بسيار آواز دهنده غيبى است ، او آن نسيم خنك (جهان ملكوت ) است كه پى در پى بر وصله هاى (ناپايدار) جامه (بدن آدمى ) مى وزد.
او آن بسيار نفوذ كننده ابر باران دارى است كه (با فرسودگى بدن آدمى ) باران ابر بلند مكان (آسمانى ) آن نزديك گشته است .
او در لابلاى آن (ابرهاى آسمان دور دست ) با جود و بخشش ، سراغ درخواست كننده باران (و تشنه كمال ) آمده است .
و حقا كه پسنديده (و زيبا) است (جهش گاه بگاهى ) برق آن (در زمينه فرسوده بدن آدمى )، پس رعد و برق آن را هيچگونه نكوهشى نيست .
و حقا كه شكوهمند است (نهيب ) رعد (بيدار باش ) آن ، پس هيچگونه نكوهشى ، رعد آن را نيست .
سيل بنيان كن (نهيب ) رعد آن ، باران بسيار تند سيل آسا (ى رحمت خاص ‍ خداوندى ) است آنگاه كه دامنه (بارش بهارى ) خود را رها سازد.
پس (سرانجام ، بدن آدمى ) فرسوده و ويران و متروك مى شود، زيرا اهل (بلند پرواز) آن ، از آن جدا گشته است (1185).
زمانى كه اعرابى اين اشعار را شنيد، با تعجب گفت : تا حال كسى را خوش ‍ سخن تر، خوش لهجه تر و فصيح تر از اين جوان نديده ام .
نكوهش يزد
975 - 47- خدا آگاه است آنچه (او خوبيها) كه يزيد اظهار مى دارد از آن غير اوست (نه خود او).
و اينكه يزيد آن را با نيكى (و با طبق نسخه ديگرى : يا غيرت ) و آذوقه اندوخته خويش ننوشته (و يا طبق نسخه ديگرى : به دست نياورده ) است .
اگر با نفس نادرست خود با انصاف بود، از رفتار (ناهنجار) خود كوتاه مى آمد و در اين صورت اين حركت او نزديك ترين شر او به خيرش ‍ بود(1186).
چگونگى رفتار با مردم
976 - 48- خوشرو و بزرگوار و گشاده رو باش ، و در ارتباط با كسى كه به تو اميدوار است خوش انديش باش .
و از روايى (و چشم پوشى در) گوش سپردن به سخنان شر (و ناروا) دور باش ، و از هر عيب و فسادى پاكدست باش .
بيوه زنان و يتيمان را ياور باش و هر خويش و بيگانه اى را پاكدل (و يك رو) باش .
(خاكى و) بسيار پر پيوند با ديگران ، بى خشم (و بى كبر)، پاك كردار و در انجام پيمانها ستوده تلاش باش .
اندرزهاى مرا از صميم دل پذيرا باش تا هنگام فرود آمدن سختيها (و گرفتاريها) در سايه آرامش كامياب شوى (1187).
پيرامون توبه
977 - 49- خداوند، توبه پذير و بخشايشگر است ، اوست كه توبه هر هوسران گمراهى را عهده دار پذيرش است .
آرزو مى كنم كه خدا با عفو خود مرا عافيت بخشد، و (بدين وسيله ) چشم ابليس دشمنى ورز (و لجوج ) را داغ زند.
و مرا با اندرز و گفتارم سود بخشد، و هر شنونده و نقل كننده را بهره رساند.
گناهانم پهلويم را (گزيده و) داغ زده است ، آگاه باش كه ميله آهنهاى داغ زن همان گناهان آدمى است .
آن را كه گناهان عمدى داغ زده است ، هيچ (درمان كننده و) شفا بخشى جز بخشايش خداى ايمنى بخش نيست (1188).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page