فصل سوم : اخلاق

(زمان خواندن: 28 - 55 دقیقه)

حدود اطاعت از پدر
818 - 1- ابن شهر آشوب ، از امام رضا (عليه السلام)، از اجداد بزرگوار خود، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى كند كه فرمود: هر كس دوست دارد، محبوب ترين مردم زمين ، نزد آسمانيان را ببيند، پس به حسين (عليه السلام) بنگرد.
و طبريها در ((الولاية )) و ((المناقب ))، نيز آن را نقل كرده اند و سمعانى در ((الفضائل )) با سند خود، از اسماعيل بن رجاء و عمرو بن شعيب نقل نموده كه روزى گذر امام حسين (عليه السلام) بر عبدالله بن عمروعاص ‍ افتاد، پس عبدالله گفت : هر كه دوست دارد محبوب ترين مردم زمين ، نزد اهل آسمان را ببيند، پس به اين عبور كننده (امام حسين (عليه السلام)) بنگرد، اگرچه من از شبهاى صفين تاكنون با او هم سخن نشده ام .
ابوسعيد خدرى او را نزد امام حسين (عليه السلام) آورد. حضرت (عليه السلام) پرسيد: ((آيا تو مى دانستى كه من محبوب ترين مردم زمين ، نزد آسمانيانم و در عين حال با من و پدرم در صفين به جنگ برخاستى ؟ به خدا سوگند كه پدر من بهتر از من بود))(960)!
عبدالله پوزش خواست و گفت : پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به من فرمود: از پدرت اطاعت كن .
حضرت (عليه السلام) فرمود: ((آيا فرموده خداى متعال را نشنيده بودى كه : و اگر پدر و مادرت تو را وادار كنند كه آنچه را نمى دانى شرك خدا قرار دهى ، امر آنان را اطاعت مكن ))(961)؟!
و آيا فرموده رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نشنيده بودى كه : همانا اطاعت از غير خدا، فقط در كارهاى نيك است ،؟! و نيز فرموده او را كه : هيچ مخلوقى در چيزى كه نافرمانى آفريدگار است ، نبايد اطاعت شود؟!
نشانه هاى خائن و بدكار و...
819 - 2- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((درستكار آسوده است ، بى گناه بى باك است ، خيانتكار ترسان است ، و بدكار هراسان است ، هرگاه آشفتگى (و بلا) بر عاقلى روى آورد اندوه خود را با دور انديشى مى زدايد و براى چاره جويى در خانه عقل را مى كوبد)).(962)
نشانهاى عاقل
820 - 3- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((عاقل ، با كسى كه مى ترسد او را دروغگو پندارد هم سخن نمى شود، از كسى كه مى ترسد او را رد كند درخواستى نمى كند، به كسى كه مى ترسد او را نفريبد تكيه نمى نمايد و به كسى كه به اميد او اطمينانى نيست اميد نمى بندد))(963).
كمال عقل در پيروى از حق است
821 - 4- نزد معاويه از عقل ، گفتگو به ميان آمد. امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((عقل ، جز از راه پيروى حق به كمال نمى رسد))(964)، معاويه گفت : در سينه هاى شما جز يك چيز نيست .
نشانه هاى نادان و دانا
822 - 5- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((از نشانه هاى اسباب قبولى (اعمال )، همنشينى با خردمندان است و از نشانه هاى اسباب نادانى ، كشمكش با نابخردان است و از نشانه هاى دانا، نقادى او از گفتار خود، و آگاهى او از اسرار آراى گوناگون است ))(965).
دانا كيست ؟
823 - 6- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((اگر همه گفتار دانا، نيكو و بحق بود، از خودپسندى در آستانه ديوانگى قرار مى گرفت . همانا دانا كسى است كه حق گويى او فراوان باشد))(966).
صفتهاى زيبا
824 - 7- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((دانش ، نطفه بارور معرفت است ، تجربه هاى طولانى ، فزونى عقل است ، شرافت ، همان پارسايى است . قانع بودن ، آسايش تن است ، هر كه تو را دوست دارد، (از پليدى و ناپاكى ) بازت مى دارد، هر كه ترا دشمن دارد، (بر كژى و نابكارى ) وادارت مى سازد(967))).
825 - 8- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((هركس اين پنچ چيز را نداشته باشد، (از زندگى خود) چندان بهره اى نمى برد: عقل ، دين ، ادب ، شرم ، و خوش خلقى ))(968).
شريف ترين مردم
826 - 9- شخصى از امام حسين (عليه السلام) پرسيد: شريف ترين مردم كيست ؟ فرمود: ((آن كس كه پيش از اندرز ديگران ، خود پند گيرد، و پيش از بيدارباش ديگران ، خود بيدار شود))(969).
عرض كرد: شهادت مى دهم كه چنين كسى سعادتمند است .
از سخنان حكيمانه او
827 - 10- شريح بن هانى گويد: امير مؤ منان (عليه السلام) از فرزند خود، حسن بن على (عليهما السلام ) پرسيد: فرزندم عقل چيست ؟ عرض كرد: نگهدارى دلت ، آن امانتى را كه به آن سپرده اى .
فرمود: دور انديشى چيست ؟ عرض كرد: آنچه را كه موقعيت مناسب مى طلبد، انتظار برى ، و آنچه را كه در دسترس خودبينى ، شتابان دريابى .
فرمود: سرفرازى چيست ؟ عرض كرد: زيان ديده را بار بردارى و مكارم اخلاق را به سامان رسانى .
فرمود: گذشت و بزرگوارى چيست ؟ عرض كرد: درخواست كننده را پاسخ در خور، گويى و بخشنده را عطا كنى .
فرمود: آزمندى و تنگ نظرى چيست ؟ عرض كرد: (هزينه ) اندك را ولخرجى دانى و آنچه را انفاق كرده اى از دست رفته پندارى .
فرمود: دزدى و چپاولگرى چيست ؟ عرض كرد: اينكه كم (ديگران ) را براى خود جويى و ناچيز (خود) را (از ديگران ) باز دارى .
فرمود: زحمت (و درد سر) چيست ؟ عرض كرد: به دامن كسى كه تو را ايمنى نبخشد چنگ زنى و در آنچه تو را به كار نيايد، ديده دوزى .
فرمود: نادانى چيست ؟ عرض كرد: پيش توانمندى بر موقعيت مناسب چيزى ، شتابزده بر آن بجهى و از پاسخى كه دانى ، خوددارى ورزى .
پسنديده ياورى است آن سكوتى كه بيشتر جاها به يارى آيد؛ هرچند سخنور باشى .
سپس امير مؤ منان (عليه السلام)، رو به فرزند خود، حسين (عليه السلام) نموده پرسيد: فرزندم ، سرورى چيست ؟ عرض كرد: ((كارسازى براى خويشان نمودن و (جبران ) لغرش آنان را بر عهده گرفتن ))(970).
پرسيد: بى نيازى چيست ؟ عرض كرد: ((اينكه آرزوهايت كم باشد و به اندازه كفاف ، خشنود باشى ))(971).
پرسيد: فقر چيست ؟ عرض كرد: ((طمع داشتن و سخت نوميد شدن )).(972)
پرسيد: پستى چيست ؟ عرض كرد: ((اينكه كسى خود را نگهدارد و همسرش را فرو گذارد))(973).
پرسيد: حماقت و كودنى چيست ؟ عرض كرد: ((اينكه با سرور خود دشمنى ورزى و با كسى كه بر سود و زيان تو تواناست بستيزى ))(974).
امير مؤ منان (عليه السلام) رو به حارث اعور نموده فرمود: اى حارث ، اين حكمتها را به فرزندان خود بياموزيد، زيرا آنها در عقل و دورانديشى و تدبير آدمى ، فزونى آورند.
تسليم در برابر خدا
828 - 11- مفضل بن عمر، از امام صادق (عليه السلام)، از امام باقر (عليه السلام)، از امام سجاد (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: از امام حسين (عليه السلام) پرسيدند: چگونه صبح كردى ؟ فرمود: ((صبح نمودم در حالى كه پروردگارم ، بالاى سرم و آتش ، پيش رويم ، مرگ ، جوينده ام و حساب الهى فراگيرم مى باشد، و (چنين روزى ) من ، در گرو كردار خويشم ، نه آنچه دوست دارم پيدا مى كنم ، و نه آنچه نمى پسندم از خود مى رانم (توان هيچ يك را ندارم ) و همه كارها در اختيار ديگرى است ، اگر بخواهد عذابم مى كند و اگر بخواهد از من مى گذرد. بنابراين ، كدام فقيرى از من نيازمندتر است ))(975)؟!
ايمان و يقين
829 - 12- يحيى بن نعمان گويد: در محضر امام حسين (عليه السلام) شرفياب بودم ، عربى نقابدار با چهره اى تيره رنگ وارد شد و سلام كرد. حضرت (عليه السلام)، سلام او را پاسخ داد. آن مرد گفت : اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، سؤ الى دارم ؟ فرمود: بپرس .
گفت : فاصله ميان ايمان و يقين چه قدر است ؟ فرمود: ((چهار انگشت ))(976).
گفت : چگونه ؟ فرمود: ((ايمان آن است كه آن را مى شنويم ، و يقين آن است كه آن را مى بينيم و فاصله بين گوش و چشم چهار انگشت است ))(977).
پرسيد: ميان آسمان و زمين چقدر است ؟ فرمود: ((يك دعاى مستجاب ))(978).
پرسيد: ميان مشرق و مغرب چقدر است ؟ فرمود: ((به اندازه سير يك روز آفتاب ))(979).
پرسيد: عزت آدمى در چيست ؟ فرمود: ((بى نيازيش از مردم ))(980).
پرسيد: زشت ترين چيزها چيست ؟ فرمود: ((در پيران ، هرزگى و بى عارى است ، در قدرتمندان ، درنده خويى ، در شريفان (و نجيب زادگان ) دروغگويى ، در ثروتمندان ، بخل (و تنگ نظرى ) است و در عالمان حرص ‍ است ))(981).
عرض كرد: راست گفتى از فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اكنون بفرما شمار امامان پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چند است ؟
فرمود: دوازده نفرند به شمار نقباى بنى اسرائيل ))(982).
عرض كرد: آنان را براى من نام ببر.
راوى گويد: امام حسين (عليه السلام) (سر به زير افكنده ) در انديشه فرو رفت ، سپس سر خود را بلند نموده فرمود: ((آرى اى برادر عرب ، تو را آگاه مى سازم : همانا امام و خليفه پس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، امير مؤ منان على (عليه السلام)، و حسن (عليه السلام) و من ، و نه نفر از نسل من است ، على (عليه السلام) فرزند من از آنان است . پس از او محمد (عليه السلام) فرزند او، پس از او جعفر (عليه السلام) فرزند او، پس ‍ از او موسى (عليه السلام) فرزند او، پس از او على (عليه السلام) فرزند او، پس از او محمد (عليه السلام) فرزند او، پس از او على (عليه السلام) فرزند او، پس از او حسن (عليه السلام) فرزند او و پس از او جانشينش ، همان مهدى (عليه السلام) (موعود) كه نهمين از نسل من است ، او در آخر زمان ، عهده دار دين خدا خواهد بود))(983).
راوى گويد: آن اعرابى برخاست ، در حالى كه (با خود) مى گفت :
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بر سيماى او دست (محبت ) كشيد، از اين رو در رخساره اش نور و درخشندگى است .
پدر و مادر او از برترين قريش اند و جد او بهترين اجداد است .
پايدارى و ناپايدارى ايمان
830 - 13- عبدالله بن سنان ، از امام صادق (عليه السلام)، از اجداد بزرگوار خود، از امام حسين (عليه السلام) نقل ؛ مى كند كه فرمود: ((از امير مؤ منان (عليه السلام) پرسيدند: پايدارى ايمان در چيست ؟ فرمود: پارسايى ، پرسيدند: از ميان رفتن ايمان در چيست ؟ فرمود: طمع (و آزمندى )))(984).
اوصاف مؤ من
831 - 14- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((حقا كه مؤ من ، خدا را حافظ (و ناظر) خود گرفته گفتار او را آيينه خود گزيده است ، گاهى در اوصاف مؤ منان (كه در كلام الهى آمده ) چشم مى دوزد و گاهى در ويژگيهاى سركشان مى نگرد.
از اين رو (بهره برى ) او از كلام خدا، در لطايف (و حقايق و اسرار آن ) اندر است و در (ژرفاى ) معرفت خود غوطه ور است ، از هوشمندى خود، در (بلند اى ) يقين (جايگزين ) است و در پاكى (و پاكداشت ) خود استوار است ))(985).
توكل
832 - 15- روايت شده كه امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((عزت و بى نيازى (از جايگاه خود) بيرون آمده به گردش پرداختند، چون با ((توكل )) برخورد نمودند، (خود را جلوه هايى از آن ديده و) در آن مقيم گشتند))(986).
تسليم در برابر گزينش خدا
833 - 16- به امام حسين (عليه السلام) عرض شد. ابوذر مى گويد: براى من ، فقر محبوبتر از بى نيازى و مريضى ، محبوب تر از سلامتى است (تا در غوغاى فشار اين نيازها، بتوانم خالصانه به درگاه آن بى نياز يگانه رو كنم )، حضرت (عليه السلام) فرمود: ((خداى متعال ، ابوذر را رحمت كند، اما من مى گويم : هركس به نيك گزينى خدا براى او مطمئن شود، جز آنچه را خدا برايش گزيده (و پيش آورده ) است آرزو نمى كند (و نمى طلبد)))(987).
خير دنيا و آخرت
834 - 17- بطائنى از امام صادق (عليه السلام)، از امام باقر (عليه السلام)، از امام سجاد (عليه السلام)، نقل مى كند كه فرمود: شخصى به امام حسين (عليه السلام)، نامه نوشت كه : سرورم ، مرا از خير دنيا و آخرت آگاه فرما. حضرت (عليه السلام) در پاسخ او نوشت : ((به نام خداوند بخشنده مهربان . اما بعد، حقا كه هركس خشنودى خدا را، (هرچند) با خشم مردم مى طلبد، خدا او را از كارهايى كه در دست مردم است كفايت مى كند و هركس خشنودى مردم را (هرچند) با خشم خدا مى جويد، خدا او را به مردم واگذار مى كند))(988). والسلام
835 - 18- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((خداوند به هركس راستگويى و نيكخويى و پاكدامنى و پاك خورى روزى كند كه خير دنيا و آخرت را ويژه او ساخته است )).(989)
بهترين عبادت
836 - 19- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((جمعى خدا را از شوق بهشت مى پرستند، اين عبادت سوداگران است و گروهى خدا را از بيم دوزخ مى پرستند، اين عبادت بردگان است و مردمى هم خدا را از روى شكر (و قدرشناسى و شوق ) مى پرستند. اين عبادت آزادگان و بهترين عبادت است ))(990).
پاداش عبادت
837 - 20- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((هركس خدا را آن گونه كه حق پرستش اوست بپرستد، خدا (از فيض خود) به او بالاتر از آرزوها و كفايتش ارزانى دارد))(991).
مجادله در دين
838 - 21- روايت شده كه : شخصى به حسين بن على (عليه السلام) عرض كرد: بنشين تا پيرامون دين ، با هم بحث كنيم ، حضرت (عليه السلام) فرمود: ((اى مرد: من به دين خود بصيرت دارم (آن چنان كه نور) هدايت من ، بر من آشكار گشته است ، اگر تو به دين خود نادانى برو ياد بگير، مرا با مجادله (و بگو مگوى نابجا) چكار؟ اين شيطان است كه آدمى را وسوسه مى كند و در نهان با او سخن مى راند و مى گويد: پيرامون دين با مردم ، مجادله كن تا گمان نبرند كه تو ناتوان و نادانى . مجادله (و بگو مگو) از چهار گونه بيرون نيست :
يا اينكه تو و رفيقت در آنچه هر دو مى دانيد با يكديگر مجادله مى كنيد، در اين صورت ، خيرخواهى نسبت به هم را ترك گفته ايد، و رسوايى هم را مى جوييد، و (بدين وسيله ) آن علم را تباه ساخته ايد.
يا اينكه در آنچه هر دو نمى دانيد با هم بگو مگو داريد، در اين صورت نادانى خود را آشكار كرده ، و با هم از روى نادانى ستيز نموده ايد.
يا اينكه در آنچه تو مى دانى (و او نمى داند) يك و دو مى كنيد، در اين صورت تو كه از پى (نمايان ساختن نادانى و) لغزش رفيق خود بر آمده اى به او ظلم نموده اى .
و يا اينكه در آنچه او مى داند (و تو نمى دانى ) مجادله مى كنيد، در اين صورت تو (كه نمى پذيرى ) حرمت و منزلت رفيق خود را نگه نداشته اى .
اين چهارگونه جدال ، همگى (براى جوينده حق ) ناممكن است . هر كه عادلانه رفتار كند و حق را پذيرا باشد و مجادله را ترك نمايد، ايمان خود را پايدار ساخته و ديندارى خود را نيكو انجام داده و عقل خود را (از نادرستى ) مصون داشته است )).
كبريايى از آن خداى يگانه است
839 - 22- راوى گويد: يك نفر به امام حسين (عليه السلام) عرض كرد: در تو كبر وجود دارد. حضرت (عليه السلام) فرمود: ((همه كبريايى و عظمت از آن خداى يگانه است كه در ديگرى نيست . خداى متعال فرمود: (عزت ، مخصوص خدا و رسول او و اهل ايمان است (992))))(993).
معناى كبر
840 - 23- فاطمه ، دختر امام حسين (عليه السلام) از پدر بزرگوار خود نقل مى كند: ((عبدالله بن عمرو، خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد))(994) اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، آيا اگر لباس زيبا بپوشم ، كبر است ؟ فرمود: نه ، عرض كرد: آيا اگر بر ناقه نجيب (و خوش نژاد) سوار شوم ، كبر است ؟ فرمود: نه ، عرض ‍ كرد: آيا اگر غذايى پخت كنم . پس مردمى را نزد خود فراخوانم تا از آن بخورند و پشت سر من راه افتند، كبر است ؟ فرمود: نه ، پرسيد: پس كبر چيست ؟ فرمود: اين است كه حق را ناچيز بشمرى و مردم را خوار و كوچك پندارى .
ادب چيست ؟
841 - 24- از امام حسين (عليه السلام) پرسيدند: ادب چيست ؟ فرمود: ((اين است كه از خانه خود بيرون آيى و با هيچ كس  برخورد نكنى مگر آنكه او را برتر از خود ببينى ))(995).
پاداش سلام
842 - 25- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((سلام ، هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن ، از آن سلام كننده و يكى ، از آن جوابگو است ))(996).
بخيل كيست ؟
843 - 26- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((بخيل كسى است كه از سلام كردن بخل ورزد))(997).
سلام قبل از كلام
844 - 27- مردى با امام حسين (عليه السلام) آغاز سخن كرد كه خدا عافيتت بخشد، حالت چگونه است ؟ فرمود: ((خدا عافيتت دهد سلام كردن بر سخن گفتن مقدم است ، سپس فرمود: تا كسى سلام نداده به او اجازه سخن ندهيد))(998).
سلام بر گنهكار
845 - 28- امام سجاد (عليه السلام)، از امام حسين (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: (((ابن كوا) از على بن ابى طالب (عليه السلام ) پرسيد))(999): اى امير مؤ منان (عليه السلام) آيا بر گنه كار اين امت (نيز) سلام مى دهى ؟ فرمود: خدا او را اهل توحيد مى داند و تو او را اهل سلام نمى دانى ؟!
صفات نيك
846 - 29- امام حسين (عليه السلام) در خطبه اى فرمود: ((هان اى مردم ! در اخلاق شايسته و والا با هم رقابت كنيد و در سودهاى معنوى و بهشتى از هم پيشى گيريد، مپسنديد آن كار نيكى را كه در آن شتاب ننموده ايد، سپاس (خداوندى را از راه كاميابى در انجام كار نيك ) به دست آوريد، سرزنش (او) را با سهل انگارى (در انجام عمل صالح ) مجوئيد، پس ‍ هر قدر، آدمى به كسى احسانى كرده باشد كه او بر سپاس آن برنخيزد، سرانجام ، خدا با پاداش خود به سود او خواهد بود؛ زيرا عطاى او باشكوه تر و پاداش او با عظمت تر است .
بدانيد اينكه مردم در نيازهاى خود به شما رو مى آورند از نعمتهاى خدا بر شماست ، از نعمتهاى الهى دلتنگى (و بى حوصلگى ) نشان ندهيد كه به غضبهاى او تبديل شوند.
بدانيد كه هر كار نيكى ، سپاسى را بهره مى دهد و پاداشى را از پى مى آورد، چنانچه (مى توانستيد) كار نيك را مجسم بنگريد، آن را در چهره انسانى نيكو و زيبا مى ديديد كه ناظران را مسرت مى بخشد.
و اگر فرومايگى (بدكردارى ) را مجسم مى ديديد آن را زشت و مسخ شده مى ديديد كه دلها از آن مى رمد و چشمها از (نفرت ديدن ) آن فرو مى افتد.
هان اى مردم ! هر كس كه بخشش كرد. سرورى يافت و هركس كه بخل ورزيد، فرومايه شد، همانا بخشنده ترين مردم كسى است كه با نااميدى (از عوض ) بخشش كند و با گذشت ترين مردم كسى است كه از روى توانمندى عفو كند. به راستى كه صله رحم كننده ترين مردم كسى است كه با آن كس كه از او بريده ، ارتباط يابد. نهالهايى كه بر كشتگاه خود پايدار مانده اند از راه شاخه هاى خود اوج مى گيرند، پس هر كه براى برادر دينى خود در انجام خيرى شتاب ورزد، آن را در فرداى قيامت كه بر او وارد مى شود مى يابد و هر كه در خير رسانى به برادر دينى خود، خشنودى خدا را قصد نموده باشد خدا پاداش آن را هنگام نيازمنديش عطا فرمايد، و از گرفتاريهاى دنياى او بيشتر از اندازه احسانش برطرف فرمايد.
و هركس كه عقده دل مؤ منى را بگشايد، خداوند اندوه دنيا و آخرت او را مرتفع سازد. هركس كه نيكى كند خدا به او نيكى مى كند و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد)).
راستى و دروغ
847 - 30- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((راستى ، عزت (و توانمندى ) است و دروغ ، ناتوانى ، اسرار (مردم و نظام ) امانت ، و همسايگى ، خويشاوندى ، يارى رسانى ، صميميت است و كار، تجربه آموزى ، اخلاق نيك ، عبادت ، و سكوت ، زينت ، تنگ نظرى و آزمندى ، فقر، بخشندگى دارايى ، و مهربانى ، خردمندى است )).(1000)
سوگند زياد
848 - 31- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((از سوگند زياد بپرهيزيد زيرا سوگند آدمى از چهار خصلت سرچشمه مى گيرد: يا از خوارى است كه در خود مى يابد و او را بر ذلت (نياز به ) تصديق مردمش بر مى انگيزد و يا از ناتوانى در منطق است كه سوگندها را پر كننده (خلاها) و پيوند ساز سخنان (بى ربط) خود مى كند و يا از بدبينى مردم است كه از آنان نسبت به خود سراغ دارد و مى داند كه سخنش را جز با سوگند نمى پذيرند و يا از آن روست كه زبان خود را بى انديشه بكار مى گيرد)).(1001)
آداب سخن
849 - 32- عبدالله بن عباس گويد: امام حسين (عليه السلام) به من فرمود: ((اى فرزند عباس سخنى مگوى كه به تو مربوط نيست زيرا از پيامد سنگين آن بر تو، نگرانم . و نيز سخنى را كه به تو مربوط مى شود، جز در جاى مناسبش مگو، زيرا چه بسا گوينده اى كه حق را (نابجا) گفت و رسوا شد. با بردبار و گستاخ ، يك و دو مكن ، زيرا بردبار، (نفرت يافته ) از تو جدا مى شود و گستاخ تو را (از پا در آورده ) پست مى سازد.
پشت سر كسى كه از تو ناپيداست چيزى مگو، مگر آنچه كه مى پسندى او پشت سرت از تو گويد، و همانند بنده اى رفتار كن كه مى داند به گنهكارى خود گرفتار مى شود و به نيك رفتارى خود پاداش مى گيرد))(1002). والسلام
اندرزهاى على (عليه السلام)
850 - 33- عبدالله بكر مرادى از امام موسى كاظم (عليه السلام)، از امام صادق (عليه السلام)، از امام باقر (عليه السلام)، از امام سجاد (عليه السلام) از امام حسين (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: ((روزى امير مؤ منان (عليه السلام) در جمع ياران خود نشسته ، آنان را براى جنگ آماده مى كرد. پير مردى - كه آثار رنج سفر بر چهره داشت - وارد شد، پرسيد))(1003): امير مؤ منان (عليه السلام) كجاست ؟ حضرت (عليه السلام) را به او نماياندند، (پيش آمده ) سلام كرد و گفت : اى امير مؤ منان (عليه السلام) من از جانب شام خدمت شما رسيده ام ، پيرمرد كهنسالم ، درباره فضايل شما بى شمار شنيده ام ، من حدس مى زنم كه به زودى كشته خواهى شد. از آن علومى كه خدا به تو آموخته است به من بياموز.
حضرت (عليه السلام) فرمود: آرى اى پيرمرد! هركس دو روز او برابر باشد، باخته و زيانكار است .
هركس همت او، دنيا باشد، هنگام جدايى از دنيا حسرتش بسيار خواهد بود. هركس فردايش بدتر از امروز او باشد، محروم (و بى نصيب ) مانده است .
هركس در هنگام سلامت دنياى خود، به كاستيهاى اخروى خود اهميت ندهد، او نابود شونده است .
هركس كه عهده دار كمبودهاى خود نشود، هواى نفس بر او چيره گردد.
و هركس كه در كاستيها ماندگار شود براى او مرگ ، (از زندگى ) بهتر است .
اى پيرمرد! آنچه را كه براى خود مى پسندى براى مردم بپسند، و با مردم چنان رفتار كن كه دوست دارى با تو آن چنان كنند.
سپس رو به اصحاب خود فرمود: هان اى مردم ! آيا اهل دنيا را نمى بينيد كه گوناگون ، صبح و شام مى كنند؟! دسته اى از پا درآمده به خود مى پيچند، دسته اى عبادت كننده و عيادت شونده اند، گروهى در حال جان كندن (و مرگ ) هستند، عده اى (ناپديد شده يا سقوط نموده ) اميدى به (بازگشت و نجات ) آنها نيست ، دسته اى مرده و كفن پوش اند، گروهى از پى دنيايند و مرگ از پى آنان است و گروهى خود غافلند در حالى كه از آنان غافل نيستند. و بازماندگان از پى گذشتگان خواهند رفت (و سر نوشتى نظير آنان خواهند داشت ).
((پس زيد بن صوحان عبدى از آن جناب پرسيد))(1004): اى امير مؤ منان (عليه السلام)، كدام فرمانروا چيره تر و نيرومندتر است ؟ فرمود: هواى نفس .
پرسيد: كدام ذلت ، خوار كننده ترين است فرمود: حرص بر دنيا.
پرسيد: كدام فقر، سخت ترين است ؟ فرمود: كفر پس از ايمان .
پرسيد: گمراه كننده ترين دعوت ، كدام است ؟ فرمود: دعوت كننده به چيزى كه تحقق نخواهد يافت .
پرسيد: با فضيلت ترين عمل كدام است ؟ فرمود: تقوى .
پرسيد: كمك سازترين عمل كدام است ؟ فرمود: طلب آنچه نزد خداست .
پرسيد: بدترين دوست كيست ؟ فرمود: آنكه معصيت خدا را براى تو زينت دهد.
پرسيد: نيرومندترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه بردبار است .
پرسيد: تنگ نظرترين و آزمندترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه مالى را از راه حرام به دست آورد و آن را بنا حق مصرف كند.
پرسيد: زيرك ترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه راه راست را از گمراهى تميز دهد و به راه راست رو كند.
پرسيد: بردبارترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه خشمگين نشود.
پرسيد: مصمم ترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكس كه مردم او را به خودش ‍ فريفته نسازند و آراستگى دنيا او را نفريبد.
پرسيد: كودن ترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه دگرگونيهاى (شكننده و پيوسته ) دنيا را ببيند و با اين حال فريب آن خورد.
پرسيد: افسوس خورترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه از دينا و آخرت محروم ماند، اين همان زيان آشكار است .
پرسيد: نابيناترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه كار خود را براى غير خدا كند و بخواهد كه خدا بر آن پاداشش دهد.
پرسيد: بهترين قانع كدام است ؟ فرمود: آنكه به هرچه خداى سبحان به او داده راضى باشد.
پرسيد: سخت ترين مصيبتها كدام است ؟ فرمود: مصيبت در دين .
پرسيد: محبوب ترين اعمال پيش خدا كدام است ؟ فرمود: انتظار فرج .
پرسيد: بهترين مردم نزد خدا كيست ؟ فرمود: آنكه از خدابيش از همه ترسان است ، در عمل ، بيش از همه پارساست و به دنيا بيش از همه بى رغبت است .
پرسيد: نزد خداى سبحان ، بهترين سخن كدام است ؟ فرمود: ذكر فراوان او و از راه نيايش به او، لابه نمودن .
پرسيد: راست ترين سخن كدام است ؟ فرمود: شهادت دادن به اينكه : هيچ معبود به حقى جز خدا نيست .
پرسيد: نزد خدا سبحان بزرگترين عمل كدام است ؟ فرمود: تسليم حق بودن و پارسايى داشتن .
پرسيد: راستگوترين مردم كيست ؟ فرمود: آنكه در همه جا راست گويد.
سپس رو به پيرمرد نموده فرمود: اى پيرمرد! خداى سبحان مردمى را آفريده كه بخاطر محبتى كه به آنان داشته دنيا را بر آنان سخت گرفته و به دنيا و زينتهايش بى ميلشان ساخته است .
از اين رو به ((دارالسلامى )) كه آنان را به آن فرا خوانده علاقه يافته اند، بر تنگناى زندگى و بر ناخوشيهاى دنيا شكيبا شده و به آن (آبرومندى و) كرامتى كه نزد خداست مشتاق گشته اند، پس فداكارى مى كنند تا خشنودى خدا را به دست آورند، و سرانجام اعمال آنان شهادت خواهد بود. خدا را ملاقات كنند در حالى كه از آنان خشنود است .
آنان دانستند كه مرگ ، راه قطعى همه گذشتگان و ماندگان است ، از اين رو براى آخرت خويش توشه اى جز طلا و نقره اندوختند و پوشاك زبر به تن كردند و بر مصيبتها صبر نمودند و اضافه را (براى آخرت ) پيش فرستادند و تنها براى خدا و در راه خدا با مردم دوستى و دشمنى كردند. اينان چراغهاى هدايت و سعادتمندان سراى جاودانند. ((والسلام ))
پيرمرد عرض كرد: اكنون (ديگر) كجا روم و (چرا) بهشت را رها سازم در حالى كه من بهشت و اهل آن را همراه شما - اى امير مؤ منان (عليه السلام) - مى بينم ؟! حال (تقاضا دارم ) مرا به سلاحى كه با آن بر دشمنت بتازم تجهيز فرما، امير مؤ منان (عليه السلام) به او سلاحى داد و آن را به دوش او نهاد. در جنگ ، پيش روى آن جناب ، بى هراس پيش مى رفت و حضرت (عليه السلام) رفتار او را مى پسنديد. چون جنگ ، سخت در گرفت ، بى باكانه اسب خود را (بر قلب سپاه دشمن ) تاخت تا به شهادت رسيد - رحمت خدا بر او باد - و يك نفر از ياران امام (عليه السلام) از پى او آمد، او را كشته يافت و اسب او را نيز پيدا كرد، ديد شمشيرش (هنوز) در آرنج اوست ، پس چون جنگ به پايان رسيد اسب و سلاح او را خدمت امير مؤ منان (عليه السلام) آوردند امام بر او نماز گزارد و فرمود(1005): به خدا سوگند اين پيرمرد، نيكبخت راستين است . اكنون از خدا براى برادر خود طلب رحمت كنيد.
خوف از خدا
851 - 34- به امام حسين (عليه السلام) عرض شد: بيم تو از پروردگارت چه فراوان است ؟ فرمود: ((در روز قيامت جز آنكس كه در دنيا خوف خدا داشته ! كسى ايمن نيست ))(1006).
گريه از خشيت الهى
852 - 35- روايت شده كه امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((گريستن از خشيت خدا، رهايى از آتش دوزخ است ))(1007).
853 - 36- و فرمود: ((گريه ديده ها و خشيت دلها، رحمتى از خداست ))(1008).
دادرسى مؤ من
854 - 37- ابن مهران گويد: در محضر مولايم حسين بن على (عليه السلام) نشسته بودم كه مردى آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، فلانى از من طلبى دارد و مى خواهد مرا به زندان افكند، حضرت (عليه السلام) فرمود: ((به خدا سوگند نزد من هيچ پولى نيست تا بدهى تو را بپردازم ))(1009)، عرض كرد: ((با او صحبت فرما (شايد راضى شود)، فرمود: هيچ آشنايى با او ندارم (نمى پذيرد). اما از پدرم امير مؤ منان (عليه السلام) شنيدم مى فرمود))(1010): رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هركس در راه (تاءمين ) نياز برادر مؤ من خود تلاش ‍ كند گويى كه نه هزار سال ، خدا را پرستش نموده در حالى كه روز را روزه داشته و شب را به بيدارى سپرى كرده است .
855 - 38- صفوان جمال گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام) نشسته بودم كه مردى از اهل مكه به نام ميمون وارد شد. جهت دير كرد اجاره منزل خود (كه توان پرداخت آنرا نداشت ) از آن جناب دادرسى نمود، حضرت (عليه السلام) به من فرمود: برخيز و برادرت را يارى كن ، من برخاستم و همراه ميمون رهسپار شديم ، خدا اجاره او را فراهم فرمود (و پرداخت شد). به جاى خود برگشتم ، امام صادق (عليه السلام) پرسيد: با حاجت برادر خود چه كردى ؟ عرض كردم : پدر و مادرم به قربانت ، خدا جور نمود (و پرداخت شد)، فرمود: بدان اينكه برادر مسلمان خود را يارى رسانى ، نزد من از يك هفته طواف خانه خدا كه به آن دست به كار شده باشى محبوب تر است . سپس فرمود: شخصى خدمت امام حسن (عليه السلام) رسيد و عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد، در برآوردن حاجتى به من كمك فرما. حضرت (عليه السلام ) از جا برخاست و همراه او شد، در بين راه گذر آنان بر امام حسين (عليه السلام) - كه ايستاده بود و نماز مى گزارد - افتاد، امام حسن (عليه السلام ) پرسيد: چرا جهت حاجت خود از امام حسين (عليه السلام) كمك نطلبيدى ؟ عرض كرد: در صدد برآمدم اما گفتند: او معتكف است ، امام حسن (عليه السلام) فرمود: اگر (امكان داشت و) تو را يارى مى رساند از يك ماه اعتكاف برايش بهتر بود.
آداب حاجت خواستن
856 - 39- مردى از انصار خدمت امام حسين (عليه السلام) آمده تصميم داشت كه در خواست حاجتى كند، حضرت (عليه السلام) فرمود: ((اى برادر انصارى آبروى خود را از رو انداختن (حضورى و روبرو) نگهدار، و حاجت خود را در نامه اى (نوشته ) بياور، كه من آنچه را در آن آمده و تو را شادمان مى سازد به خواست خدا برآورده مى سازم ))(1011) پس او نوشت : اى اباعبدالله ، فلانى پانصد دينار از من طلب دارد و با اصرار آنرا مى خواهد، به او بفرما تازمان گشايش به من مهلت دهد. چون امام (عليه السلام)، نامه را خواند وارد منزل شده كيسه اى را كه هزار دينار داشت بيرون آورد و به او فرمود: ((با پانصد دينار آن بدهى خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر زندگى خود را بچرخان و جز به يكى از سه كس حاجت مبر: شخص ديندار، يا جوانمرد، يا داراى شرافت خانوادگى ، اما ديندار، دين خود را (با بر آوردن حاجتت ) حفظ مى كند، اما جوانمرد، از مردانگى خود شرم مى برد (كه پاسخت ندهد) و اما با شرافت مى فهمد كه تو بارو انداختن به او از آبروى خود گذشتى از اين رو در حفظ آبرويت - كه نكند بدون برآورده شدن حاجتت برگردى - مى كوشد))(1012).
موارد حاجت خواستن
857 - 40- شيخ صدوق با سند خود، از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: مردى (نيازمند) گذرش به عثمان بن عفان - كه بر در مسجد نشسته بود - افتاد، به او اظهار نيازمندى كرد، فرمان داد تا پنج درهم به او بدهند. مرد گفت : راهنمائيم كن ، عثمان گفت : اينك (روبروى تو) جوانانى (حضور دارند) كه مى بينى - و با دست خود به آن گوشه مسجد كه حسن (عليه السلام) و حسين (عليه السلام) و عبدالله بن جعفر بودند اشاره نمود - پس او به سوى آنان رفته ، سلام نمود و حاجت طلبيد. امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) فرمودند: ((اى مرد، جز در يكى از سه مورد، طلب حاجت روا نيست : خونى (بنا حق ريخته ) كه داغدار نموده است . يا قرضى كه زخم به دل افكنده است ، يا فقرى كه تيره بختى آورده است ، اكنون در كدام مورد، درخواست مى كنى ))(1013)؟ عرض كرد: در يكى از اين سه مورد، پس امام حسن (عليه السلام) پنجاه دينار، و امام حسين (عليه السلام) چهل و نه دينار، و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دينار به او عطا فرمودند. آن مرد برگشت تا به عثمان رسيد، پرسيد: چه كردى ؟ گفت : من نزد تو آمدم و در خواستى نمودم به مقدارى كه دانى دستور دادى و نپرسيدى كه نيازم چيست . اما وقتى از اين آقا كه داراى موى سر بلند است طلب حاجت نمودم . پرسيد: جاجتت چيست ؟ زيرا جز در يكى از سه مورد (كه نام بردند) طلب حاجت روا نيست ، من نيز گفتم كه نيازم يكى از آن سه است . او پنجاه دينار، دومى چهل و نه دينار و سومى چهل و هشت دينار به من عطا فرمودند، عثمان گفت : چه كسى چون اين جوانان است ؟ اينان (در پيشتازى خويش ) دانش ‍ را از ديگران ربوده و همه خير و حكمت را در خود فراهم آورده اند.
858 - 41- حبال بن رفيده گويد: نزد حسن بن على (عليه السلام) آمدم . فرمود: چه كارى دارى ؟ عرض كردم : سائلم . فرمود: اگر پيرامون خونى درد سرزا يا بدهى رسوا خيز يا فقرى كمر شكن سؤ ال مى كنى حقت واجب است وگرنه حقى ندارى . عرض كردم : در يكى از اين سه سائلم . پس پانصد (دينار يا درهم ) فرمانم داد. سپس نزد حسين بن على (عليه السلام) آمدم ((او نيز همانند امام حسن (عليه السلام) با من رو برو شد. سپس بهمان مقدار فرمان داد)).(1014) سپس نزد عايشه آمدم ، او نيز مثل آنان با من روبرو شد، سپس به مقدارى كمتر از ايشان فرمان داد.
ابن شعبه حرانى گويد: مردى نزد امام (عليه السلام) آمده از او سؤ ال (بخششى ) كرد. امام (عليه السلام) فرمود: ((سؤ ال كردن شايسته نيست جز در بدهى سنگين يا فقر كمر شكن يا ضمانتى رسوا خيز)).(1015) عرض كرد: نيامدم جز براى يكى از اين سه . پس فرمود تا صد دينارش ‍ بدهند.
بزرگوارى امام (عليه السلام)
859 - 42- ابوالحسن مدائنى گويد: امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و عبدالله بن جعفر به قصد حج (از مدينه ) بيرون شدند، (در بين راه ) بارو بنه خود را از دست دادند، پس (راه پيمودند تا سخت ) گرسنه و تشنه شدند، گذر آنها (در آن بيابان ،) به پيره زنى افتاد كه در خيمه خود نشسته بود، پرسيدند: ((آيا چيز آشاميدنى دارى ))(1016)؟
گفت : بله ، پس نزد او نشستند، و او - كه جز يك گوسفند ناچيز در گوشه خيمه خود نداشت - گفت : شير آن را بدوشيد و با آب مخلوط نموده بنوشيد. پس چنان كردند. پرسيدند ((آيا خوراكى دارى ))(1017)؟
گفت : نه ، مگر همين يك گوسفند ناچيز، يكى از شما آن را ذبح كند تا غذايى آماده كنم كه بخوريد. يكى از آنان برخاست و آن گوسفند را سر بريد و پوست كند، سپس آن پيره زن بر ايشان غذايى پخت و خوردند، ماندند تا هوا خنك شود. هنگام كوچ به پيره زن گفتند: ((ما گروهى از قريش هستيم كه به اين سو (اشاره به : مكه ) رهسپاريم . هرگاه به سلامت برگشتيم ، (در مدينه ) خود را به ما بشناسان تا در حق تو خيرى انجام دهيم ))(1018).
سپس رفتند، و (شبانگاه كه ) شوهر پيرزن آمد، جريان ميهمانان و گوسفند را برايش نقل كرد. او خشمگين شده گفت : واى بر تو آيا گوسفند مرا براى كسانى كه نمى شناسى سر مى برى و مى گويى : ((گروهى از قريش ))؟!
از اين جريان مدتى گذشت تا گرفتارى وادارشان كرد كه به مدينه آيند. به مدينه آمدند و شتر را به مدينه آورده تا با فروش آنها زندگى را بگذرانند. يك روز آن پيره زن از يكى از كوچه هاى مدينه عبور مى كرد به امام حسن (عليه السلام) كه بر در خانه خود نشسته بود گذر نمود، امام (عليه السلام) او را شناخت ولى او امام را نشناخت ، از اين رو غلام خود را فرستاد تا او را بياورد، پس امام (عليه السلام) به او فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ گفت : نه ، فرمود: من در فلان روز ميهمان تو بودم ؟ گفت : پدر و مادرم فدايت باد، (از يادم رفته ) به جا نمى آورم ، حضرت (عليه السلام ) فرمود: اگر تو مرا نمى شناسى من ترا مى شناسم ، پس هزار گوسفند از گوسفندان زكات براى او خريدارى نمود و (نيز) هزار اشرفى به او عطا فرمود، سپس او را همراه غلام خود خدمت امام حسين (عليه السلام) فرستاد، امام حسين (عليه السلام) پرسيد: ((برادرم ، حسن ، چه مقدار به تو بخشيده است ))(1019)؟ عرض كرد: هزار گوسفند و هزار اشرفى . پس حضرت (عليه السلام) دستور فرمود تا همانند آن را به او بدهند. سپس او را همراه غلامى به سوى عبدالله جعفر فرستاد، عبدالله پرسيد: امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) چه مقدار به تو بخشيده اند؟ گفت : دو هزار اشرفى و دو هزار گوسفند، پس عبدالله دستور داد تا دو هزار اشرفى و دو هزار گوسفند ديگر به آن بيفزاييد و گفت : اگر در آغاز، سراغ من مى آمدى آن دو بزرگوار را به زحمت مى انداختى . پيره زن با اين همه عطايا به سوى شوهر خود برگشت .
بخشش به سائل
860 - 43- روايت شده كه : روزى ، سائلى طلب حاجت مى نمود؟ امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((آيا مى دانيد چه مى گويد))(1020): عرض كردند: نه اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، فرمود: ((مى گويد: من پيام رسان (نيازمندى آخرت ) شما هستم ، اگر چيزى به من داديد آن را مى گيرم و به آنجا مى رسانم وگرنه ، به آنجا مى رسم در حالى كه دستم خالى است ))(1021).
يارى در جوانمردى
861 - 44- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((آن كس كه بخشش تو را پذيرد، تو را در جوانمردى كمك ده است ))(1022).
ميزان بخشش به سائل
862 - 45- روايت شده كه : عربى باديه نشين خدمت امام حسين (عليه السلام) رسيده سلام نمود، حضرت (عليه السلام) جواب داد و فرمود: ((اى اعرابى ، به چه منظورى نزد ما آمده اى ))(1023)؟ عرض كرد: جهت خون بهايى كه بايد به اهلش پرداخت شود (و من ندارم )، فرمود: ((آيا سراغ كس ديگرى رفته اى ))(1024)؟ عرض كرد: بله ، عتبه بن اءبوسفيان ، او به من پنجاه دينار داد، آنرا به او پس دادم و گفتم : اكنون سراغ كسى مى روم كه بهتر و بخشنده تر از تو است ، عتبه گفت : بى مادر! چه كسى از من بهتر و بخشنده تر است ؟ گفتم : حسين بن على (عليهما السلام )، يا عبدالله جعفر طيار. ابتدا خدمت شما رسيده ام تا (با بخشش خود) ستون (خميده ) كمرم را برافرازى و مرا به سوى كسانم بازگردانى .
امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((سوگند به آن خدايى كه دانه را شكافت و جان آدمى بيافريد و به بزرگى جلوه نمود، دارايى فرزند دختر پيامبرت ، جز دويست دينار نيست ، اى غلام ، آن را (بياور و) به او بده . (سپس فرمود:) از تو درباره سه چيز مى پرسم . اگر پاسخم دادى آن را به نحوى به پانصد دينار مى رسانم ))(1025).
اعرابى عرض كرد: آيا همه اينها بخاطر نيازى است كه به دانش من هست ؟ شما خاندان پيامبر، و كان رسالت و جايگاه رفت و آمد فرشتگانيد، (چه نيازى به دانش من ؟).
امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((نه ، وليكن از جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم مى فرمود))(1026): به اندازه معرفت سائل ، به او بخشش كنيد.
اعرابى عرض كرد: بپرس ، كه هيچ جنبش و توانى جز به يارى خدا نيست .
امام (عليه السلام) فرمود: ((رهايى بخش ترين چيز از هلاكت چيست ))(1027)؟ عرض كرد: توكل بر خدا.
فرمود: ((آسوده بخش ترين چيز براى گرفتارى و اندوه انسان چيست ))(1028)؟ عرض كرد: اطمينان به خدا.
فرمود: ((براى آدمى ، بهترين چيز در زندگيش چيست ))(1029)؟ عرض كرد: عقلى كه به بردبارى آراسته باشد. فرمود: ((اگر آن نادرست بود (و نشد) چه چيز))(1030)؟ عرض كرد: ثروتى كه با سخاوتمندى و گشاده دستى زينت يافته باشد. فرمود: ((اگر آن نيز نادرست بود (و نشد) چه چيز))(1031)؟ عرض كرد: (در اين صورت )، براى او مرگ و نيستى بهتر از بقا و زندگى است .
امام (عليه السلام)، انگشتر خود را به او بخشيد و فرمود: ((آن را به صد دينار بفروش ))(1032)، و شمشير خود را نيز به او بخشيد و فرمود: ((آن را به دويست دينار بفروش ، اكنون برو كه پانصد دينار را براى تو تكميل نمودم ))(1033).
پس اعرابى اءشعارى سرود: به اين مضمون :
پريشان خيال شدم در حالى كه هيچ آشفته سازى مرا به هيجان نياورده و هيچ بيمارى ويرانگرى در من نيست .
وليكن براى (فضايل ) آل رسول به شوق آمدم و شعر و گويايى غافلگيرم نمود.
تو (اى حسين (عليه السلام)). همان راد مرد و ماه شب چهاردهم تاريكيهايى و بخشنده خلقى ، آنگاه كه تهيدست شوند.
پدر تو همان كسى است كه به كرامتهاى انسانى دست يافت ، از اين رو هر پيشتاز در ستايشگرى ، از توصيف او باز ماند.
و اين تويى كه به نيكيها (و خوش خوئيها) پيشى گرفته اى ، تنها تويى بخشنده و كسى به تو نرسد. به وسيله شماست كه خداى سبحان باب هدايت را گشوده به وسيله شماست كه در گمراهى بسته است .
هديه مملوك
863 - 46- گذر امام حسين (عليه السلام) به چوپانى افتاد. او به امام (عليه السلام)، گوسفندى را هديه كرد، حضرت (عليه السلام ) پرسيد: ((آيا آزادى يا برده ))(1034)؟ عرض كرد: برده ام ، امام (عليه السلام) آن را به او برگرداند. عرض كرد: (آقاجان ) گوسفند از خودم است . حضرت (عليه السلام) ((آن را از او پذيرفت . سپس (نزد مولاى او رفته ) خود او را خريد، و گوسفند را نيز خريد، پس (در راه خدا) آزادش كرد و آن گوسفند را به او بخشيد)).(1035)
864 - 47- احمد بن سليمان روايت نموده كه : روزى امام حسين (عليه السلام) - پس از رحلت برادرش امام حسن (عليه السلام) - در مسجد جد بزرگوار خود، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، نشسته بود و عبدالله زبير و عتبة بن ابوسفيان نيز هريك در سويى از مسجد نشسته بودند. در اين هنگام عربى باديه نشين كه بر شترى سوار بود آمده ، شتر خود را بر در مسجد بست و وارد شد، (رفت و) روبروى عتبه ايستاد و سلام كرد. عتبه سلام او را پاسخ گفت ، پس اعرابى گفت : من پسر عموى خود را كشته ام ، و اكنون خونبهاى آن را از من خواسته اند، آيا مى توانى چيزى عطا كنى ؟ عتبه به غلام رو كرد و گفت : صد درهم به او بپرداز.
اعرابى گفت : من ، جز همه خونبها چيزى نمى خواهم . سپس او را ترك گفته به سوى عبدالله زبير رفت و همان درخواست خود را بازگو نمود. عبدالله به غلام خود گفت : دويست درهم به او بپرداز.
اعرابى گفت : به جز همه خونبها چيزى نمى خواهم ، سپس او را رها كرده خدمت امام حسين (عليه السلام) آمده و سلام كرد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)! من پسر عموى خود را كشته ام ، اكنون ديه او را مى خواهند آيا مى توانى چيزى عطا فرمايى ؟ حضرت (عليه السلام) فرمود: ((اى اعرابى ما مردمى هستيم كه جز به اندازه معرفت سائل ، به او نيكى نمى كنيم )).(1036) عرض كرد: آنچه مى خواهى بپرس .
حضرت (عليه السلام) پرسيد: ((آن چيست كه از هلاكت نجات مى بخشد))(1037)؟ عرض كرد: توكل بر خداى سبحان ، پرسيد: ((همت چيست ))(1038)؟ عرض كرد: اطمينان به خدا. سپس پرسشهاى ديگرى هم نمود و او پاسخ داد. آنگاه امام حسين (عليه السلام)، ده هزار درهم به او عطا كرد و فرمود: اين ، براى پرداخت بدهى هايت ، ده هزار درهم ديگر نيز به او عطا كرد و فرمود: ((بوسيله اين ، پراكندگى خود را جمع و جور مى سازى و حال خود را بهبود مى بخشى و خرج زن و بچه خود مى كنى ))(1039).
پس آن اعرابى اين اشعار را زمزمه كرد:
سرمست گشتم در حالى كه عطر خوشبويى مرا برنيانگيخته است ، و نيز نه منزلتى دارم و نه معشوقى ،
وليكن سرمست آل رسول گشته ام ، از اين رو شعر گويايى يافته ام .
آنانند كه از همه بزرگوارتر و بخشنده ترند، آنانند كه از همه نجيب تر و پاك نژادترند. بوسيله ى آنان است كه ستارگان آسمان مى درخشند.
(اى حسين ، اين توئى كه ) در (ارزشهاى بلند الهى و) كرامتهاى انسانى بر همه خلق پيشى گرفته اى ، از اين رو هر پيشتازى ، از پيشتازى تو باز ماند.
بوسيله شماست كه خدا باب رشد و هدايت را گشوده است و بوسيله شماست كه باب تبهكارى و فساد بسته مى شود.
865 - 48- اين حكايت به اين شكل نقل شده كه اين باديه نشين بر امام (عليه السلام) سلام كرد و از او در خواستى نمود و گفت : از جدت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم فرمود: هرگاه حاجتى داشتيد آن را از يكى از چهار كس بخواهيد: يا از عربى بزرگوار، يا از سرورى كريم يا از حامل (: عالم و عامل به ) قرآن يا از زيبا روى . اما عرب با جد تو بزرگوار شد. اما كرم عادت و سيره شماست و اما قرآن در خانه شما نازل شد. و اما زيباروى از شما رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم فرمود: هرگاه خواستيد مرا ببينيد به حسن (عليه السلام ) و حسين (عليه السلام) بنگريد. امام (عليه السلام) فرمود: ((چه مى خواهى ؟))(1040) او خواسته خود را بر زمين نوشت . امام (عليه السلام ) فرمود: ((از پدرم على (عليه السلام) شنيدم ))(1041) فرمود: ارزش هر كس به همانست كه نيك مى داند. ((و از جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم ))(1042) فرمود: نيكى به هر كس به اندازه معرفت اوست . ((اكنون از تو سه سؤ ال دارم اگر يكى را پاسخ گفتى يك سوم آنچه نزدم هست براى توست و اگر دوتا را پاسخ گفتى دو سوم آن براى توست و اگر هر سه را پاسخ گفتى همه آن براى توست . كيسه اى در بسته برايم آورده اند كه تو به آن سزاوارترى )).(1043) عرض كرد: هر چه خواهى بپرس اگر پاسخ دادم چه بهتر وگرنه از تو ياد مى گيرم كه تو از خاندان علم و شرفى و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم .
امام (عليه السلام) فرمود: ((بهترين عمل چيست ؟))(1044) عرض كرد: ايمان به خدا و تصديق پيامبرش . فرمود: ((چه چيز بنده را از هلاكت مى رهاند؟))(1045) عرض كرد: اعتماد و توكل به خدا. فرمود: ((زينت انسان با چيست ؟))(1046) عرض كرد: دانش همراه با بردبارى . فرمود: ((اگر اين نشد؟))(1047) عرض كرد: مال همراه با بخشش . فرمود: ((اگر اين نشد؟))(1048) عرض كرد: فقر همراه با صبر. فرمود: ((اگر اين هم نشد؟))(1049) عرض كرد: صاعقه اى كه از آسمان آيد و او را بسوزاند. ((امام (عليه السلام) خنديد و آن كيسه را - كه هزار دينار (طلا) داشت - به سويش افكند و انگشتر خود را - كه ارزش نگينش دويست درهم بود - به او داد و فرمود: اى اعرابى ! طلاها را به طلبكارانت بده و انگشتر را در هزينه خود مصرف كن )).(1050) اعرابى آنها را گرفت و گفت : خدا داناترست كه كجا رسالت خود را قرار دهد.
866 - 49- در روايتى آمده : در ايام كربلا. (پس از شهادت )، بر پشت (و شانه ) امام حسين (عليه السلام) آثارى ديده شد. از امام سجاد (عليه السلام)، علت را جويا شدند، فرمود: اين از آثار آن خورجينهايى است كه حضرت (عليه السلام) آنرا به پشت (و شانه ) خود مى گرفت تا به خانه هاى بيوه زنان و يتيمان و درماندگان برساند.
867 - 50- روايت شده كه : عربى باديه نشين خدمت امام حسين (عليه السلام) رسيد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خونبهاى كاملى را ضمانت نموده ام و اكنون از پرداخت آن عاجزم ، پيش خود گفتم از بزرگوارترين مردم درخواست كمك مى كنم ، كسى را بزرگوارتر از آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) نديدم .
حضرت (عليه السلام) فرمود: ((از تو سه مساءله مى پرسم ، اگر يكى را پاسخ دادى يك سوم خونبها را به تو مى دهم ، و اگر دو تا را پاسخ گفتى ، دو سوم آن را و اگر همه را پاسخ دادى ، همه خونبها را به تو خواهم داد))(1051) اعرابى عرض كرد. تو كه دانا و بزرگوارى آيا از مثل من مى پرسى ؟! امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((بله ، از جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم فرمود:))(1052): نيكى (بايد) به اندازه معرفت سائل باشد. اعرابى عرض كرد: آنچه بخاطر مبارك مى رسد بپرس . اگر پاسخ گفتم كه چه بهتر، و اگر نه ، آن را از شما ياد مى گيرم .
حضرت (عليه السلام) پرسيد: ((با فضيلت ترين عملها كدام است ))(1053)؟ عرض كرد: ايمان به خدا.
پرسيد: ((آنچه از مهلكه ، نجات مى بخشد چيست ))(1054)؟ عرض كرد: اطمينان به خدا.
پرسيد: ((آنچه آدمى را زينت مى بخشد چيست ))(1055)؟ عرض كرد: دانشى كه با بردبارى همراه باشد.
پرسيد: ((اگر آن نادرست بود (و نشد) چه چيز))(1056)؟ عرض كرد: ثروتى كه با جوانمردى (و بخشش ) همراه باشد.
پرسيد: ((اگر آن نيز نادرست بود (و نشد) چه چيز))(1057)؟ عرض كرد: فقرى كه با شكيبائى همراه باشد.
پرسيد: ((اگر آن نيز نادرست بود (و نشد) چه چيز))(1058)؟ عرض كرد: صاعقه اى كه از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند زيرا چنين كسى ، شايسته آن است . پس امام حسين (عليه السلام) (از پاسخ او) خنديد و كيسه اى را كه هزار اشرفى داشت به سوى او افكند و انگشتر خود را كه نگين آن دويست درهم مى ارزيد به او بخشيد و فرمود: ((اى اعرابى طلاها را به طلبكاران خود بپرداز و انگشتر را در مخارج زندگى خود مصرف كن ))(1059). اعرابى هداياى حضرت (عليه السلام) را گرفت و گفت : ((خدا بهتر مى داند رسالت خود را در كجا قرار دهد (و كه را اين مقام بلند بخشد).))
انفاق مال
868 - 51- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((مال تو اگر براى تو (مقدر شده ) باشد آنرا انفاق خواهى كرد. بنابراين ، آن را براى پس از خود مگذار كه پس انداز غير تو مى شود، در حالى كه آن را از تو مى خواهند و حساب آن را از تو مى كشند، و بدان كه تو براى آن نمى مانى ، و آن بر تو وفا نمى كند، پس آنرا بخور (و در رضاى حق سبحان مصرف كن ) پيش از آنكه تو را بخورد))(1060).
نصايح امام (عليه السلام)
869 - 52- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((آنچه را طاقت ندارى به عهده مگير، به آنچه نخواهى رسيد مپرداز، آنچه را قادر نيستى به شمار مياور، جز به اندازه اى كه سود مى برى هزينه مكن ، پاداش ، جز به اندازه كار كرد خويش مخواه ، جز به فرمانبردارى از خداى سبحان كه به دست آورده اى شادمان مشو و جز آنچه كه خود را براى آن شايسته مى بينى دريافت نكن ))(1061).
شكر
870 - 53- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((شكر گزارى تو براى نعمت پيشين ، نعمت تازه را سبب مى شود))(1062).
اسراف در بخشش
871 - 54- امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) به عبدالله جعفر طيار فرمودند: ((تو در بخشش اموال خود زياده روى مى كنى ))(1063). عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما باد، خداى سبحان مرا عادت داده كه بر من نيكى كند، و من او را عادت داده ام كه بر بندگانش ‍ نيكى كنم ، بيم دارم (اگر) عادت خود را ترك نمايم او نيز عادت خود را از من دريغ دارد.
سخنان امام حسين (عليه السلام) پيرامون طلب روزى
872 - 55- امام (عليه السلام) به شخصى خطاب فرمود: ((فلانى ، در راه به دست آوردن روزى ستيزه گرانه تلاش مكن و بر قدر، همچون واگذار كننده بى اختيار، تكيه ننما، زيرا در جستجوى روزى بر آمدن ، از سنت است و خلاصه جويى (و قانعانه در پى آن بودن ) از عفت . عفت (و درست كردارى ) مانع روزى نيست و حرص (و آزمندى ) زيادى روزى نمى آورد، همانا رزق (بندگان ، ميان آنان ) تقسيم شده است و اجل (و رسيدن به خط پايانى اين زندگى ) حتمى است و به كار گيرنده حرص ، جوينده گناه است ))(1064).
اثر توانمندى
873 - 56- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((توانمند شدن (بر دشمن )، خشم را از بين مى برد (و آتش كينه را خاموش مى سازد). - (و نيز فرمود:) هر كس به حال (و كار) خود داناتر است ))(1065).
مدارا كليد مشكلات
874 - 57- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((هر كه از تدبير باز ماند و از چاره ها ناتوان گردد، مدارا، كليد (گره گشاى مشكلات ) اوست ))(1066).
پذيرش دعوت مؤ من
875 - 58- روايت شده : امام حسين (عليه السلام) شخصى را ديد كه به يك ميهمانى دعوت شد، در پاسخ دعوت كننده گفت : معذرت مى خواهم (نمى آيم )، حضرت (عليه السلام) به او فرمود: ((برخيز (دعوت او را بپذير) كه در دعوت به ميهمانى ، عذر خواهى وجود ندارد، اگر روزه ندارى بخور و اگر روزه دارى مبارك باد گو (و در حقش ‍ دعاكن )))(1067).
آثار صله ارحام
876 - 59- حسن بن جهم گويد: از امام رضا (عليه السلام) شنيدم مى فرمود: امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((هر كه دوست دارد اجل او تاءخير افتد (و عمرى دراز يابد) و روزيش فزونى گيرد بايد صله ارحام انجام دهد))(1068).
سفارش به صبر
877 - 60- هنگامى كه عبدالله زبير، عبدالله عباس را به يمن تبعيد كرد، امام (عليه السلام) به او نوشت : ((اما بعد، به من خبر رسيده كه ابن زبير تو را به طائف رانده است ، خدا بدين وسيله نام تو را بلند نموده و گناه تو را ريخته است . حقا كه صالحان ، (در اين دنيا) گرفتارى بينند، اگر جز (پاداش ) آنچه دوست مى دارى ، اجر (ناملايمات را هم ) نگيرى ، پاداشت اندك باشد. خدا به ما و شما هنگام گرفتارى ، صبر و هنگام آسودگى ، شكر عطا فرمايد و هرگز ما و شما را به شماتت دشمن حسود، گرفتار نسازد))(1069). والسلام
موارد صبر
878 - 61- ((در مواردى كه حق تو را ملزم مى سازد، بر آنچه نمى پسندى ، شكيبا باش ، و در مواردى كه هواى نفس تو را فرا مى خواند، از آنچه (بنا حق است و) دوست مى دارى ، خود را نگهدار))(1070).
معناى بردبارى
879 - 62- امير مؤ منان (عليه السلام) به حسين (عليه السلام) فرمود: فرزندم ! حلم چيست ؟
گفت : ((فرو بردن خشم و برخود مسلط بودن )).(1071)
سفارش به خود سازى
880 - 63- حسين بن على (عليه السلام) نزد حسن بصرى ايستاد، در حالى كه حسن او را نمى شناخت و به او فرمود: ((اى شيخ ! آيا براى خود قيامت خود را مى پسندى ؟ عرض كرد: نه . فرمود: آيا با خود مى گويى تا اعمالى كه براى قيامت نمى پسندى ترك كنى ؟ عرض كرد: آرى ، نه جدى . فرمود: پس در روز قيامت چه كسى از تو خود فريب تر است با اين كه به ترك آنچه براى خود نمى پسندى با خود به جد سخن نمى گويى ؟! سپس امام (عليه السلام) به راه خود رفت . حسن بصرى پرسيد: اين كيست ؟ گفتند: حسين بن على (عليه السلام). گفت : كارم را آسان كرديد))(1072).
نيكى بايد به خوب و بد
881 - 64- شخصى پيش او اظهار داشت : اگر نيكى به نااهل برسد، تباه مى شود، امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((چنين نيست ، بلكه نيكوكارى همچون رگبار است كه (بايد) به نيك و بد برسد))(1073).
هواى نفس
882 - 65- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((از اين هواهاى نفسانى كه مجموعه آنها گمراهى و سرانجام آنها آتش است بپرهيزيد))(1074).
بدى كردن ، پوزش خواستن
883 - 66- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((كارى مكن كه از آن پوزش بخواهى ، زيرا مؤ من نه بد مى كند و نه عذر مى طلبد و منافق ، هر روز بد مى كند و عذر مى خواهد))(1075).
عذر بدتر از گناه
884 - 67- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((چه بسا گناهى كه از عذر طلبى آن نيكوتر است ))(1076).
عيب جويى نكردن از ديگران
885 - 68- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((هر كه از كسى عيب جويى نكند، كنار هر عيب جوى خود، (مدافع ) عذر خواهى را از دست نخواهد داد))(1077).
واقعيت غيبت
886 - 69- شخصى نزد او از كسى غيبت كرد، امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((اى فلانى دست از غيبت بردار زيرا غيبت ، نان خورش ‍ سگهاى دوزخ است ))(1078).
دورى از عيبجويان
887 - 70- امام حسين (عليه السلام) فرمود: وقتى شنيدى كه كسى به اعراض مردم تعدى مى كند سعى كن ترا نشناسد (با او دوست نشو) زيرا بدترين (هتك شده ترين ) عرض و ناموس ها نزد او آبروى آشنايان اوست .))(1079)
نتيجه گناه
888 - 71- امام صادق (عليه السلام) فرمود: شخصى به امام حسين (عليه السلام) نامه نوشت كه : با دو كلمه مختصر، مرا پندى بده . حضرت (عليه السلام) به او نوشت : ((كسى كه از راه نافرمانى خدا درصدد چيزى برآيد، آنچه را اميد دارد زودتر از دست مى دهد و آنچه را بيم دارد زودتر سر مى رسد))(1080).
انواع مردم
889 - 72- جعيد همدان گويد: نزد حسين بن على (عليه السلام) آمدم در حالى كه بر سينه او سكينه دخترش بود فرمود: ((اى خواهر قبيله كلاب ! دخترت را از من بگير)).(1081) سپس از من سؤ ال كرده فرمود: ((جوانان عرب يا عربها چگونه اند))؟(1082) عرض كردم : اهل تيركمان بازى و گعده ها! فرمود: ((موالى چگونه اند؟ عرض كردم : خورنده ربا يا حريص بر دنيا! فرمود: انا لله و انا اليه راجعون . اينان آن دو گروهى بودند كه ما مى گفتيم خداى سبحان با ايشان دين خود را يارى مى كند. از جعيد همدان ! مردم چهار گروهند: برخى طبع خوش دارند و نصيبى از خير ندارند. برخى نصيبى از خير دارند و طبع خوش ندارند. برخى هم طبع خوش دارند و هم نصيبى از خير كه اينان بهترين مردمند و برخى نه طبع خوش دارند و نه نصيبى از خير كه اينان بدترين مردمند)).(1083)
انواع برادران
890 - 73- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((برادران چهار گونه اند: برادرى كه به سود تو و به سود خود است ، برادرى كه تنها به سود تو است ، برادرى كه به زيان تو است و برادرى كه نه به سود تو و نه به سود خود است ))(1084) از حضرت (عليه السلام )، معناى اين را پرسيدند. فرمود: ((برادرى كه به سود تو و خود اوست ، برادرى است كه از برادرى خود، بقاء آن را مى خواهد نه نابودى آنرا، اين همان برادرى است كه هم به سود تو است هم به سود خود، زيرا هرگاه برادرى كسى ، (با صفا و صميميت و خيرخواهى ) كامل شد، زندگى هر دو خواستنى و خوش باشد و هرگاه در ناسازگارى (و كشمكش ) افتاد همه اش باطل است . و برادرى كه تنها به سود تو است برادرى است كه طمع را از خود دور ساخته و شيفته (برادرى ) تو گشته است ، زيرا هرگاه شيفته برادرى شود. طمع دنيا را بر تو مقدم نخواهد داشت ، اين گونه برادرى همه اش مايه وفور خير و سود تو است .
و برادرى كه به زيان تو است . برادرى است كه انتظار مى كشد تو را در گرفتاريها بيند، باطنها را از تو پوشيده مى دارد، در ميان گروههاى مردم ، بر تو دروغ مى بندد و حسودانه به روى تو مى نگرد، پس بر او باد لعنت خداى يگانه .
برادرى كه نه به سود تو است و نه به سود خود، برادرى است كه خدا او را پر از حماقت ساخته ، و (از ادب و خردمندى ) به كلى دورش كرده است ، پس بينى كه خود را بر تو ترجيح دهد، و از آنچه نزد توست ، آزمندانه (بى جبران و عوض ) طلب كند)).
تصوير مرگ
891 - 74- از سخنان امام حسين (عليه السلام): ((اگر مردم ، مرگ را باور مى كردند و آن را به همانگونه كه هست به نظر مى آوردند دنيا ويران مى گشت ))(1085).
اندرز گنهكار
892 - 75- روايت شده كه : شخصى خدمت امام حسين (عليه السلام) رسيد و عرض كرد: من مردى گنهكارم و در برابر گناه تاب نمى آورم ، مرا نصيحتى فرما.
فرمود: ((پنج كار را انجام ده ، آنگاه هر چه خواهى گناه كن ، اول : روزى خدا را مخور و هرچه خواهى گناه كن . دوم : از قلمرو فرمانروايى خدا بيرون شو و هرچه خواهى گناه كن . سوم : به جايى درآ، كه خدا تو را نبيند و هرچه خواهى گناه كن . چهارم : هرگاه فرشته مرگ آمد تا جان تو را گيرد او را از خود بران و هرچه خواهى گناه كن . پنجم : هرگاه مالك دوزخ (خواست ) تو را در آتش افكند، در آتش مرو و هرچه خواهى گناه كن ))(1086).
پند گرفتن از گذشتگان
893 - 76- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((اى فرزند آدم ، بينديش و بگو: پادشاهان و دنيا داران كجا رفتند؟ آنانكه دنيا را آباد ساخته و نهرها حفر نمودند، درختان كاشتند، شهرها به پا كردند، (سرانجام ) از آن جدا گشتند در حالى كه خوش نداشتند، و گروهى ديگر وارث آنان شدند، ما نيز به زودى به آنان مى پيونديم . اى فرزند آدم ، هنگام فرو افتادن (و مرگ ) خود را ياد آر و بستر خود را در قبر ببين و توقفگاه خود را در پيشگاه خدا آنگاه كه اندامهاى تو به زيان تو شهادت مى دهند بنگر، آن روزى كه قدمها مى لغزند، جانها به حلقوم مى رسند، چهره هايى سفيد و نورانى مى شوند، و چهره هايى تيره و تار مى گردند، باطنها (و ناپيداها) آشكار مى شوند و ترازوى عدل الهى نهاده شود. اى فرزند آدم ، فرو افتادن (و مرگ ) پدران و فرزندان خود را ياد آر، چگونه بودند و كجا فرود آمدند؟! و گويا به همين زودى تو نيز در جاى آنان فرود آمده و (بدين وسيله ) مايه عبرت ديگران خواهى شد.
(سپس حضرت (عليه السلام)،) اين اشعار را خواند: كجايند پادشاهان كه از حفاظت خود غافل ماندند تا آنجا كه ساقى مرگ ، با پياله مرگ ، آنان را سيراب نمود؟!
چه شد آن شهرهايى كه در گوشه گوشه زمين (آباد و پر سكنه بود، و اكنون ) سوت و كور مانده ويران گشته است ، و بانيان آنها نيز شربت مرگ چشيده اند؟!
(بنابر اين ) ما اموال خود را براى ميراث خواران فراهم مى آوريم و خانه هاى خود را جهت ويرانگرى روزگار مى سازيم ))(1087).
در پستى دنيا و تشويق بر تقوا
894 - 77- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم و از (فراموش كردن ) ايام الله بر حذر مى دارم و علم هاى آن را براى شما بر مى افرازم .
گويا آنچه از آن بيم مى رفت ، با ورودى هولناك و فرودى ناآشنا و مزه اى تلخ و ناگوار، نزديك شده ، به جانهاى شما آويخته و ميان شما و عمل فاصله انداخته است . پس در مدت عمر باقى مانده ، با بدنهاى سالم خود، (به انجام عمل نيك ) شتاب گيريد كه گويا (آن ترس آور غارتگر) ناگهان بر شما شبيخون زده و شما را از روى زمين به درون زمين كشانده و از بلنداى (نام و نشان و ياد) آن ، به پستى (گمنامى و فراموشى ) افكنده ، و از انس (باكسان و دوستان ) آن ، به وحشت (بى كسى و تنهايى قبر) آورده و از آسايش و روشنايى آن ، به تاريكى (بى شمع و چراغ گور) انداخته و از فضاى باز آن ، به تنگناى (گودال مدفن ) منتقل كرده است ، آنجا كه نه به ديدار خويشاوند روند، نه از بيمارى عيادت كنند و نه به فرياد كسى رسند. خدا ما و شما را بر هراسهاى آن روز يارى فرمايد، و ما و شما را از عقاب آن نجات بخشد، و براى ما و شما ثواب شايانش را حتمى كند.
اى بندگان خدا! اگر آن گور، آخرين چشم انداز شما و پايان كوچ (و سير) شما بود. بجا بود كه تنها كار انسان اين باشد كه غمهاى آن را از دنياى خود بيرون ريزد و آن را فراموش كند و بارها سازى خود از (انديشه ) آن ، بهره خويش را بالا ببرد. ولى چگونه چنين باشد در حالى كه او پس از آن ، در گرو اعمال خويش است ، و بر جايگاه حساب خود، باز داشت است ، نه ياورى دارد كه او را (از خطرات ) باز دارد و نه پشتيبانى كه از او دفاع كند. در آن روز است كه نفع نمى دهد كسى را ايمانى كه از قبل نبوده است يا در ايمانش ، خيرى كسب نكرده باشد، بگو منتظر باشيد كه ما نيز منتظرانيم .(1088)
شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم ، زيرا خدا ضمانت فرموده كسى را كه تقوى داشته باشد از وضعى كه نمى پسندد به وضعى كه مى پسندد برگرداند و (از آنجا كه گمان نمى برد روزيش رساند)(1089). از كسانى مباش كه بر گناهان بندگان خدا بيمناك است و از عقوبت گناه خود آسوده خاطر است ، زيرا خداى سبحان درباره بهشتش فريب نمى خورد و به آنچه نزد اوست جز به اطاعت او - اگر خدا خواهد - نتوان رسيد)).
اندرز غافلان
895 - 78- روايت شده كه امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((زير ديوار يكى از شهرها لوحى پيدا شد كه در آن نوشته بود: منم الله كه هيچ معبود به حقى جز من نيست و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيامبر من است ، در شگفتم از كسى كه به مرگ يقين دارد چگونه شادى مى كند؟! در شگفتم از كسى كه به تقدير الهى يقين دارد چگونه اندوهگين مى شود؟! در شگفتم از كسى كه (بيوفايى ) دنيا را آزموده چگونه به آن اعتماد مى كند؟! و در شگفتم از كسى كه به حسابرسى خداوند يقين دارد چگونه گناه مى كند))(1090)؟!
896 - 79- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((اگر سه چيز نبود. فرزند آدم هرگز براى چيزى سرخم نمى كرد: فقر، بيمارى و مرگ ))(1091).
ويرانى خانه آخرت
897 - 80- ورام بن ابى فراس در ((تنبيه الخواطر)) آورده است كه : شخصى به امام حسين (عليه السلام) عرض كرد: خانه اى ساخته ام ، دوست دارم شما داخل آن شويد و دعا كنيد. حضرت (عليه السلام) وارد آن خانه شد، نگاهى به آن انداخته ، فرمود: (((با خرجى كه براى ساختمان و آرايش اين خانه نموده اى ) خانه آخرت خود را ويران ساخته و خانه ديگران را آباد نموده اى ، زمينيان تو را فريفتند، و آسمانيان از تو نفرت يافتند))(1092).
898 - 81- گذر امام حسين (عليه السلام) به خانه بعضى از مهلبيان افتاد و فرمود: ((گل را بر افراشته ، و دين را بر انداخته است ))(1093).
بدترين اوصاف زمامداران
899 - 82- امام حسين (عليه السلام) مى فرمود: ((بدترين اوصاف زمامداران ، ترس از دشمنان و بى رحمى بر ناتوانان و خوددارى هنگام بخشش است ))(1094).
نسخه دادن به پادشاه
900 - 83- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((به هيچ پادشاهى دستور درمان مده ، زيرا اگر سودش بخشد سپاست نمى گويد و اگر زيانش ‍ رساند تهمتت مى زند))(1095).
ارزش اطعام مسلمان
901 - 84- امام حسين (عليه السلام) فرمود: ((اگر برادر مسلمانى را اطعام كنم برايم محبوب تر است تا افقى از بردگان را آزاد كنم ))(1096)، پرسيدند: ((افق )) چقدر است ؟ فرمود: ((ده هزار))(1097).
خوراندن طعام و گوارا ساختن كلام
902 - 85- حبيب بن ابى ثابت گويد: يكى از بانوان امام حسين (عليه السلام)، در يكى از مزارع حضرت (عليه السلام)، غذايى را تهيه نمود، حضرت (عليه السلام) از آن چشيد سپس آن را برداشتند، پس يكى از ياران امام (عليه السلام) آمد، امام (عليه السلام)، غذا را طلبيد، عرض ‍ كرد: اى اباعبدالله ، ميل ندارم ، فرمود: چرا؟ عرض كرد: چند لحظه پيش ، نزد عبيدالله بن عباس غذا خوردم ، امام (عليه السلام) فرمود: ((پدر او، سرور قريش بود، همانا پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:))(1098): اى فرزندان عبدالمطلب ، به ديگران غذا خورانيد و سخن با آنان را دل نشين سازيد.
سخن و سكوت معاويه
903 - 86- گفتار نافع بن جبير درباره معاويه كه : ((حلم او، او را ساكت مى كرد و علمش او را به سخن وا مى داشت ))، به امام حسين (عليه السلام) رسيد، امام (عليه السلام) فرمود: (((نه چنان است ) بلكه غرور و گردنكشى او، او را به سخن وا مى داشت ، و ناتوانى او (در پاسخ و سخن )، او را خاموش مى ساخت ))(1099).
جواب به عمرو بن عاص
904 - 87- ابو جعفر گويد: عمرو بن عاص در راه با حسين بن على (عليه السلام) ديدار كرد و گفت : نادان ترين قريش مباش . امام (عليه السلام) فرمود: ((از كسى كه مردم شناس است ياد كردى ولى تو كسى هستى كه چهار كس از قريش ادعاى تو را داشت كه به خاندان ترين و پست نام ترين ايشان غالب شد و تو كژدم قريشى )).(1100)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page