عنوان دوازدهم : ويژگيهاى حسين عليه السلام از برترين پيامبر خدا

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

در بخش گذشته ، روشن شد كه حسين عليه السلام عصاره فضائل پيام آوران الهى است و مسئوليّت او نيز عصاره مسئوليّتهاى تاريخى آن تاريخ ‌سازان و افتخارآفرينان بشريّت است .
اينك سخن در اين است كه حسين عليه السلام عصاره فضايل و ارزشهاى وجودى برترين پيام آور خدا، محمّد صلى الله عليه و آله است و به دوش كشنده بار مسئوليّت حراست و حفاظت از دين و كتاب و راه و رسم زندگى ساز او.
محمّد صلى الله عليه و آله برترين مخلوق خداست و برتر از حسن و حسين عليهما السلام است و اين برترين مخلوق خودش ‍ فرمود كه : من از حسين هستم و حسين از من .""
محمّد صلى الله عليه و آله سالار پيام آوران خداست و حسين عليه السلام سالارشهيدان راه حق .
محمّد صلى الله عليه و آله آخرين پيامبر و زينت پيامبران خداست و حسين عليه السلام زينت و زيور شهيدان و صدّيقان .
محمّد صلى الله عليه و آله رحمت الهى براى جهانيان است و حسين عليه السلام نيز اينگونه است .
محمّد صلى الله عليه و آله گواه امّت و مژده رسان است و حسين عليه السلام در روز رستاخيز گواه زائران و سوگوارانش و بشارت دهنده از سمت راست عرش خداست كه به سوگواران و زائران خالص و عارف كويش ، بشارت نجات مى دهد.(1278)
محمّد صلى الله عليه و آله پيام آور بزرگى است كه خداوند فرمود:
اِنّا اَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ
ما به تو كوثر ارزانى داشتيم .
و به حسين عليه السلام نيز كوثرى ارزانى شد كه سوگواران هدفدار و رهروان راه توحيديش از آن خواهند نوشيد و شادمان خواهند گشت .
به محمّد صلى الله عليه و آله از جانب خداوند، وسيله نجات انسانها ارزانى شد و اين يكى از مقامات شفاعت است و به حسين عليه السلام نيز خداوند وسيله نجات قرار داد.
خداوند به محمّد صلى الله عليه و آله فرمود:
... عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً
اميد است كه پروردگارت تو را به مقام پسنديده برساند.
و اين مقام از مقامات والاى شفاعت است .
حسين عليه السلام از پرشكوه ترين وسايل شفاعت و نجات براى امّت پيامبر گرامى و فرزنداوست .
در روايت است كه : فرشته وحى ضمن آگاه ساختن پيامبر از شهادت حسين عليه السلام گفت : مى توانى شهادت فرزند گرانمايه ات در جهاد بر ضد كفر، شرك و ارتجاع و هدايت و نجات امّت خويش را بپذيرى ، يا خدا را فرا خوانى تا او را برايت حفظكند.""(1279)
خداوند براى هر عضوى از اعضاى وجود پيامبر، كرامتى آشكار قرار داد از جمله آنها: گلوگاه و پيشانى مقدّس حسين عليه السلام است كه به خاطر بوسه باران شدن از سوى پيامبر، بسان خورشيد نورافشان بود و نيز پيامبر گرامى فراتر از شكم او را مى بوسيد كه رمز آن ، پس از فرود آمدن تير سه شعبه در آن نقطه ، براى همه آشكار شد و اين از معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
پيامبر با شرايط ويژه اى به سفر آسمانى معراج رفت و حسين عليه السلام نيز معراج خاصّى داشت ، هم معراج جسمانى در روز شهادتش و هم معراج معنوى و روحانى .
محمّد صلى الله عليه و آله دستور يافت كه آنچه را از جانب خدا دريافت كرده است با صراحت و با صداى رسا، به گوش قرنها و نسلها برساند:

فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ
به هر چه مأ مور شده اى صريح و بلند بگو و از مشركان روى گردان .
و آن گرامى يك تنه در برابر جاهليّت ايستاد و پيام خدا را به گوشها رساند و همه مشكلات و درد و رنجهاى اين پيكار مقدّس ‍ فرهنگى و تربيتى را، از پيكار مقدّس بدر گرفته تا احد، حنين ، احزاب و ... همه را به جان خريد.
حسين عليه السلام نيز همانگونه آنچه را فرمان يافته بود با همه وجود، قهرمانانه ايستاد و به گوش عصرها و نسلها رساند و يك تنه بار سنگين مشكلات و درد و رنج دفاع از حقّ و پيكار در راه عدل را به جان خريد.
كوتاه سخن اينكه خود پيامبر فرمود:
حسين منّى و انا من حسين
و ما به جاى ادامه سخن ، به همين بيان ظريف بسنده مى كنيم ، چرا كه اين سخن دربردارنده هزاران راز و نكته و پيام است و ما را از مقايسه ميان ارزشهاى والا و آزمايشهاى تاريخى و فداكارى اين دو پيشواى بزرگ انسانيّت ، بى نياز مى سازد.

كاروان كربلا
شيعيان ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
گاز حريم كعبه جدّش به اشكى شُست دست
مروه پُشت سر نهاد امّا صفا دارد حسين
مى برد در كربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اينهاحرمت كوى منادارد حسين
پيش رو راه ديار نيستى كافيش نيست
اشك و آه عالمى هم در قفا دارد حسين
بسكه محملها رود منزل به منزل با شتاب
كس نمى داند عروسى يا عزا دارد حسين
رخت و ديباج حرم چون گل بتاراجش برند
تا بجائى كه كفن ازبوريا دارد حسين
بُردن اهل حرم دستور بود و سرّ غيب
ورنه اين بى حُرمتيها كى روا دارد حسين
سروران ، پروانگان شمع رُخسارش ولى
چون سحرروشن كه سرازتن جداداردحسين
سر بقاچ زين نهاده ، راه پيماى عراق
مى نمايد خود كه عهدى با خدا دارد حسين
او وفاى عهد را با سر كند سودا ولى
خون به دل از كوفيان بى وفا دارد حسين
دشمنانش بى امان و دوستانش بيوفا
با كدامين سر كند، مشكل دو تا دارد حسين
سيرت آل على با سرنوشت كربلاست
هر زمان از ما، يكى صورت نما دارد حسين
آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى كند
غزّت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين
دشمنش هم آب مى بندد بروى اهلبيت
داورى بين با چه قومى بيحيا دارد حسين
بعد از اينش صحنه ها و پرده ها اشكست و خون
دل تماشا كن چه رنگين پرده ها دارد حسين
سازعشق است وبه دل هر زخم پيكان زخمه اى
گوش كن عالم پر از شور و نوا دارد حسين
دست آخر كز همه بيگانه شد ديدم هنوز
با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسين
شمر گويد گوش كردم تا چه خواهد از خدا
جاى نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين
اشك خونين گو بيا بنشين بچشم شهريار
كاندرين گوشه عزائى بى ريا دارد حسين
*مرحوم استاد شهريار"" 
حماسه حسينى
مُحرّم آمد و آفاق مات و محزون شد
غبار محنت اين خاكدان بگردون شد
به جامه هاى سيه كودكان كو ديدم
دلم بياد اسيران كربلا خون شد
بياد تشنه لبان كنار نهر فرات
كنار چشم من از گريه رود كارون شد
به خاندان رسالت ببين چه ظلمى كرد
فلك ، كه زينب كُبرا ز پرده بيرون شد
چو بر حسين بگريى بحشر خندانى
هر آن دو ديده كه نگريست سخت مغبون شد
چه آتشى است كه مى جوشد اشكها، گوئى
كه چشمها همه كارون و سينه كانون شد
چه نوحه داشت سرِ نعش نوجوان حسين
هزار حيف كه ليلا ز غُصّه مجنون شد
به سوز و ساز رباب شكسته دل پُرسم
كه شير خواره ، بخون غرقه از چه قانون شد
سرو برى كه رسول خُداش ميبوسيد
بزير سُمّ ستوران خداى من چون شد
چه عالمى است كه از بهر مهلت يكشب
شبيه شير خدا نزد روبهى دون شد
گرفت مهلت و برگشت رو بخيمه شاه
به خاكبوسى آن خرگه هُمايون شد
امام گفت : خدا يار تو كه امشب نيز
توان به راز و نياز خداى بيچون شد
سپس برادر با جان برابر از برشاه
برفتن سوى شطّ فرات ماءذون شد
نخورد آب كه لب تشنه بايدم جان داد
بدوش ، مشگ پر آب از شريعه بيرون شد
ببازوان قلم ، مشگ آب بر دندان
شهيد گشت و سموات محو و مفتون شد
فداى همّت و مهر و وفاى تو عبّاس
كه قدّ هر الفى پيش قامتت نون شد
حَماسه ايست حسين از حماسه ها مافوق
هر آن حماسه كه دروى رسيد مادون شد
بعصرِ فردا آتش زدند شان بخيام
چنانكه شعله آتش بچرخ وارون شد
به خيمه هاى امامت چنان زدند آتش
كه آهوان حرم سر بدشت و هامون شد
رسيد نوبت زينب كه شيرزاد على است
جهان بحيرت از اين سر بُلند خاتون شد
بدوش ، پرچمِ آتش گرفته اسلام
بقصر ابن زياد و يزيد ملعون شد
چنان بكوفت به تبليغ دستگاه يزيد
كه خود يزيد چو مار فسرده افسون شد
حسين ، عائله با خود نبرده بى تدبير
كه غرق حكمت او فكرت فلاطون شد
يزيد جلوه كار حسين ميپوشيد
ز زينب است كه اين جلوه روز افزون شد
از اين مبارزه بشكفت خاندان على
چنانكه نسل پليد اُميّه موهون شد
سه سال بعد تنى زآنهمه سپاه يزيد
نبود زنده ، چنان آسمان دگرگون شد
بنى اُميّه و آن دستگاه فرعونى
همان فسانه فرعون و گنج قارون شد
ولى حسين ، علمدار عشق و آزادى
لقب گرفت و شهنشاه ربع مسكون شد
تو شاه دين چه جهادى براه دين كردى
كه مكّه هم بتو ماه مدينه مديون شد
خوشا بحال شما اى فدائيان حسين
كه دين بخون شماها رهين و مرهون شد
چو نيك مينگرى زنده اين شهيدانند
وگرنه هر بشرى زاد و مُرد و مدفون شد
يزيد، نخله اسلام ريشه كن مى خواست
حسين بود كه دين زنده تا باكنون شد
سفينه هاى نجاتند جمله معصومين
ولى سفينه او رشگ فلك مشحون شد
كنون مقابر اينها بُود زيارتگاه
كدام زنده بدين افتخار مقرون شد
تو شهريار بمضمون بُلند دار سخن
هر آن سخن كه جهانگير شد بمضمون شد
*مرحوم استاد شهريار"" 
داغ حسين
محرّم آمد و نو كرد درد و داغ حسين
گريست ابر خزان هم بباغ و راغ حسين
هزار و سيصد واندى گذشت سال و هنوز
چو لاله بر دل خونين شيعه داغ حسين
بهر چمن كه بتازد سموم باد خزان
زمانه ياد كند از خزان باغ حسين
هنوز ساقى عطشان كربلا گوئى
كنار علقمه افتاده با اياغ حسين
اگر چراغ حُسينى بخيمه شد خاموش
مُنوّر است مساجد به چلچراغ حسين
خدا به نافه خلدش دماغ جان پرداشت
كه بوى خون نكند رخنه در دماغ حسين
فراغ از دو جهان داشت با فروغ خُداى
خُدايرا چه فروغى است در فراغ حسين
يزيد كو كه ببيند بناله قافله ها
گرفته از همه سوى جهان سُراغ حسين
مرحوم استاد شهريار"" 
دلم به ياد اسيران كربلا خون شد
محرم آمد و آفاق مات و محزون شد
غبار محنت ايّام تاب گردون شد
به جامه هاى سيه كودكان كو ديدم
دلم به ياد اسيران كربلا خون شد
از اين مبارزه بشكفت خاندان على
چنانكه نسل پليد اميّه مرهون شد
بنى اميّه و آن دستگاه فرعونى
همان فسانه فرعون و گنج قارون شد
ولى حسين علمدار عشق و آزادى
لقب گرفت و شهنشاه ربع مسكون شد
چون نيك مى نگرى زنده آن شهيدانند
وگرنه هر بشرى زاد و مرد و مدفون شد
كنون مقابل ايشان بود زيارتگاه
كدام زنده به اين افتخار مقرون شد
سر و تنى كه رسول خدايش مى بوسيد
به زير سمّ ستوران خداى من چون شد
به خيمه گاه امامت چنان زدند آتش
كه آهوان حرم سر به دشت و هامون شد
رسيد نوبت زينب كه شيرزاد عليست
جهان به حيرت از اين سربلند خاتون شد
به دوش پرچم آتش گرفته اسلام
به كاخ ابن زياد و يزيد ملعون شد
حسين غافله با خود نبرد بى تدبير
كه غرق حكمت او فكرت فلاطون شد
تو شهريار به مضمون بلند دار سخن
هرآن سخن كه جهانگير شدبه مضمون شد
مرحوم استاد شهريار
عزّت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين
شيعيان در سر هواى نينوا دارد حسين
خون دل با كاروان كربلا دارد حسين
از حريم كعبه و جدش به اشكى شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين
بردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است
ورنه اين بى حرمتى ها كى روا دارد حسين
آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى كند
عزّت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين
دشمنش هم آب مى بندد به روى شاه دين
داورى بين با چه قوم بى حيا دارد حسين
دشمنانش بى امان و دوستانش بى وفا
با كدامين سركند مشكل دوتا دارد حسين
رخت و ديباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جايى كه كفن از بوريا دارد حسين
اشك خونين گو بيا بنشين به چشم شهريار
كاندرين گوشه عزاى بى ريا دارد حسين
مرحوم استاد شهريار
يا رب منه بو لحظه دى بير عمر ايله يارى
عشقونده سنون جان ويرورم هر ندن عارى
قان قان ويئن او خلا يا غورى الّى هوادتن
اوز اوند روب او خلار منه فنده سنه يارى
قربانوى سلما نظر مر حقوننن
جان اوسته وارام نعمتوون شكر گذارى
گرجام بلاده گنه وار باده خدايا
گوندر من عطشانه خمار قويما خمارى
دنيا سو اولا من سوسوزى سالماز عطشدن
قور تارسا عطشدن منى وصلوندى قوتارى
ورديم سنون عشقونده منه گلدى گمانم
بير باشعرى قالان عاشقون دار و ندارى
بو باشد اسنو نكيدى كه سنديدى امانت
ردّ ايلورم ايندى سنه آن قوجا يوخارى
دشمن ديدى قول بيعته قوى من ديديم اولماز
عشقم ديدى قان قان چا غيرسان ديديم آرى
تهيديد ايلينگر منى مرگه نه بو لوگر
مرد آننى قانيله يوار اولساغبارى
زهرا چراغى مين بيله طوفانيله سونمز
حشره كيمى وار مشعلمون نورى ، شرارى
من ايستسويورم غرتنى دوشمينمونده
نينيم گورورسن دشمنون يوخدى چخارى
آخر نفسمدور گل آچوب گلشن جسمم
قان اويچره غميم يوخ اورزوم اولسا سنه سارى
روحيم قوشى چوخداونديكه قالمو شدى قفسده
بيراوخ تو خونوپ قلمبيمه سندردى حصارى
اوخ قلبمى داغون ايليوپ توكدى داغتدى
وردى جالادى ، قانى يره ، قيردى دامارى
زهرا باغنون عنچه لرى گلگرى سولدى
تك بير گونون عرضينده خزان اولدى بهارى
-------------------------------
تأليف : آيت اللّه حاج شيخ جعفر شوشترى
ترجمه و نگارش : عليرضا كرمى
تحقيق و ويرايش : سيّد محمّد حسينى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page