وظايف قرائت قرآن

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

1- حضور قلب
اول : حضور قلب است و ترك سخن گفتن با مردم و با نفس خود است و مفسرين در تفسير قول خداى عزوجل كه فرموده : يا يحيى خذالكتاب بقوة سوره مريم آيه 12 چنين گفته اند كه : فراگير به جد و اجتهاد يعنى : به جد و جهد تمام و مجرد شو در نزد قرائت قرآن ، به برطرف كردن شغلها و مهمات خود.
2- تدبّر
دوم : تدبر كردن در معانى قرآن و اين قسمتى است وراء حضور قلب ، به درستى كه انسان گاه باشد كه فكر او به غير از قران به
يزى ديگر تعلق نگرفته باشد، آن وقت دل حاضر است اما تدبر در قرآن و آنچه در آن است از مواعظ و نصايح و زواجر نمى كند و مقصود از تلاوت قرآن تدبر در آن است چنانچه خداى تعالى فرمود: افلا يتدبرون القران ام على قلوب اقفالها آيا اين مردم تاءمل نمى كنند در قرآن يا آنكه بر دلهاى ايشان قفلهائى مى باشد. سوره محمد (صلى الله عليه وآله ) آيه 24 افلا يتدبرون القرآن و لوكان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا سوره نساء، آيه 82 آيا تاءمل نمى كنند در قرآن ، چه اگر اين قرآن از نزد كسى غير از خدا مى بود هر آينه اختلافهاى زيادى در آن مى يافتند باز خداوند مى فرمايد: و رتل القرآن ترتيلا سوره مزمل آيه 4 ملايم بخوان قرآن را ملايم بخوانى از جهت آنكه ترتيل (يعنى : تاءنى و ملايمت متمكن مى گرداند آدمى را به تدبر باطنى و فرمود رسول خدا (صلى الله عليه وآله ): لاخير فى عبادة لافقه لها، و لاخير فى قرائة لاتدبر فيها خيرى نيست در آن عبادتى كه فهم در آن نباشد و خيرى نيست در قرائتى كه تاءمل در آن نباشد.
بارى هرگاه ممكن نشود تدبر مگر به مكرر خواندن مكرر خوانده شود و روايت كرده است ابوذر رضى الله تعالى عنه كه : شب برخاست رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و مشغول شد به عبادت و در اثناى قرائت ، مكرر مى نمود اين آيه كريمه را ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم سوره مائده آيه 118 اگر عذاب بفرمائى اين مردم را ايشان بندگان تو مى باشند و اگر ببخشائى آنها را، همانا تو خداوند غالب و دانا هستى .
3- تفهّم
سوم : تفهم است و آن چنان است كه روشن و واضح سازى از هر آيه ، آنچه را كه لايق به آن آيه مى باشد. زيرا قرآن مشتمل است بر ذكر صفات الهى و افعال او و احوال انبياء (عليهم السلام ) و تكذيب كنندگان ايشان و احوال ملائكه مقربين و ذكر اوامر و نواهى و ذكر بهشت و دوزخ و وعد و وعيد پس ‍ تاءمل كن در معانى اسماء و صفات تا منكشف شود بر تو اسرار آنها و منكشف گردد به واسطه اسرار، دقائق و كنوز حقائق آن . گفت ابن مسعود: من اراد علم الاولين و الاخرين فعليه بالقرآن هركس علم اولين و آخرين را خواسته باشد بر او باد خواندن قرآن و تاءمل تفهم در معانى آن چنانچه خداوند فرموده است : قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى لنفد الحبر قبل ان تنفد كلمات ربى و لوجئنا بمثله مددا سوره كهف آيه 109 بگو اى محمد (صلى الله عليه وآله ) اگر درياها مركب باشند، براى اينكه تفسير كلمات خداى مرا شرح دهند، البته دريا تمام خواهد شد پيش ‍ ازآنكه كلمات پروردگار من تمام گردد، اگر چه به همين اندازه درياهاى ديگر هم كمك بياوريم .
و فرمود مولاى متقيان حضرت على (عليه السلام ): لوشئت لاوقرت سبعين بعيرا من تفسير فاتحة الكتاب اگر بخواهيم پر از بار مى كنم هفتاد شتر را از كتاب ، در تفسير سوره حمد پس هر كه نفهمد معانى قرآن را در تلاوت خود، يا در گوش كردن آن ، اگر چه در پست ترين مرتبه فهميدن باشد، داخل خواهد بود در قول الله تعالى : اولئك الذين طبع الله على قلوبهم وسمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون سوره نحل ، آيه 108 ايشانند كسانى كه مهر زده است خدا بر دلهايشان و گوشهايشان و ديدگانشان ، در حقيقت آنان نا آگاهند.
4- خالى ساختن قلب از موانع
چهارم : خالى ساختن خود است از اسباب منع تفهم بدرستى كه اكثر مردم را مانع است از فهميدن اسرار قرآنى حجابهايى كه گذارده شده بر دلهايشان ، چنانچه محجوب مى گرداند ايشان را شياطين از فهم عجايب قرآن ، و برخى به سبب تفكر در شواغل جسمانى ، همچنان كه در نماز ذكر آن گذشت ، غافل مى باشند. چنانچه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده : لو لا ان الشياطين يحومون على قلوب بين آدم ، لنظروا الى الملكوت اگر نبود كه شياطين دور مى زدند بر دلهاى بنى آدم ، هر آينه نظر مى افكندند ايشان به جانب ملكوت بنى آدم ، هر آينه نظر مى افكندند ايشان به جانب ملكوت آسمانها. (يعنى ، طورى مى شدند كه مى توانستند ببينند ملكوت آسمانها را). و البته معانى قرآن و اسرار آن ، از جمله عجايب ملكوتيه است ، و از جمله حجب و موانع آن اشتغال آن اشتغال به تحقيق حروف و اخراج آنها است از مخارجش ، و لجاجت كردن در كلمات آن است ، بدون تفكر و تدبر و ملاحظه معناى آن . و بعضى گفته اند: اين كار شيطان است كه موكل است بر قراء، تا باز دارد ايشان را از فهم معناى كلام الهى .
پس پيوسته وامى دارد ايشان را به مكرر كردن حروف و كلمات ، و به خيال ايشان مى اندازد كه اين حروف را از مخرج خود ادا نكردى ، پس مى باشد همت اين قارى مقصور و مصرف بر اداى مخارج حروف . پس چگونه منكشف مى شود از براى او معانى قرآن . و اين بزرگترين مضحكه شيطان است ، از براى كسى كه مطيع تلبيس شيطان گردد
و بعضى ديگر آن است كه مبتلا است از دنيا به خواهش نفسانى ، به طورى كه مفتون است نفس او بر دنيا، پس بدرستى كه اين سبب قساوت و تيرگى او شود. و آن تيره گى مانع مى شود كه حق در دل او تجلى كند. و آن تيره گى مانع مى شود كه حق در دل او تجلى كند. و آن نيز از اعاظم حجابهاى قلب است ، و به همين واسطه محجوب مى گردند.
بسيارى از مردمان . و هر چند شهوتهاى نفس و خواهشهاى دنيا، بيشتر بر روى هم مى ريزد، تيرگى دل زيادتر مى شود و بعد آدمى از اسرار الهى بيشتر مى گردد. و از اينجا است كه فرموده است رسول خدا (صلى الله عليه وآله ): الدنيا و الاخرة ضرتان ، بقدر ما تقرب من احديهما تبعد من الاخرى دنيا و آخرت مانند دو هوو هستند كه هر قدر نزديكى بجوئى به خشنودى يكى ، از خشنودى ديگرى محروم و دور خواهى بود.
5- مخصوص گردانيدن نفس
پنجم : مخصوص گردانيدن نفس خود است به هر خطابى كه در قران است ، از امر و نهى و وعد وعيد. و تقدير كردن اينكه مقصود و مورد خطاب در آيات ، همه مسلمانهاى روى زمين در هر زمان است كه يكى از مسلمانها خودش مى باشد و همه جا خطابات را راجع به نفس خود داند. و همچنين است چون بشنود قصه هاى اولين و انبياء (عليه السلام ) را.
لاجرم آگاه باش كه مجرد قصه مقصود نيست ، بلكه مقصود اعتبار گرفتن مسلمانها از اخبار گذشتگان است . و اعتقاد مكن كه هر خطابى كه خاص ‍ قومى است در قرآن ، مراد به آن قوم خصوص باشد. مثلا خداوند در سوره مباركه طه آيه 80 و 81 خطاب به قوم بنى اسرائيل مى فرمايد:
خطاب به قوم بنى اسرائيل مى فرمايد: يا بنى اسرائيل قد انجيناكم من عدوكم و واعدناكم جانب الطور الايمن و نزلنا عليكم المن والسوى كلو من الطيبات ما رزقناكم ولاتطغوا فيحل عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى اى بنى اسرائيل ما شما را از دست دشمن بى رحم نجات داديم و با شما وعده گذاشتيم در وادى ايمن و كوه طور، تا به مناجات موسى ، كلام حق را بشنويد و براى شما هنگام سرگردانى در بيابان ، من و سلوى فرستاديم حالا كه نجات پيدا كرديد و دشمن شما را بين رفت ، هوشيار باشيد كه از روزى حلال ، و طيب ، بخوريد، و مبادا در خوردن روزى حلال اسراف و زياده روى و طغيان كنيد، زيرا نتيجه اسراف و زياده روى در خوردن ، غضب خداست و هر قوم و يا هركس ، مشمول غضب من گردد، البته خوار و هلاك خواهد شد اين دو آيه مورد خطاب به بنى اسرائيل بود، در زمان حضرت موسى (عليه السلام ) اما در حقيقت دستور اكيد است براى همه انسانها در طول تاريخ ، كه درخوردن اسراف و طغيان نكنند، وگرنه البته مورد غضب خدا واقع شده و خوار و ذليل و هلاك خواهند شد و تاريخ پر است از نابودى اقوام و افرادى كه در خوردن اسراف كردند و هلاك شدند ولى متاءسفانه در هر دوره و زمان ، چشم عبرت بين ، خيلى كم است .
بدرستى كه قرآن وسائر خطابهاى شرعيه كه وارده است از باب اياك اعنى و اسمعى يا جاره مى باشد. (يعنى : به در مى گويم تا ديوار بشنود) و همه آنها نور و هدايت و رحمت است مر عالميان را و از اين جهت است كه امر نموده خداى تعالى كافه خلق را به شكرانه نعمت كتاب خود.
لذا فرموده است : و اذكروا نعمة الله عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة يعظكم به سوره بقره ، آيه 231 ياد آوريد نعمت خداوند متعال را بر شما، و آنچه را كه بر شما فرو فرستاده از قبيل كتاب و حكمت ، خدا مى خواهد شما را به آن وسيله اندرز فرمايد آنگاه با هوشيارى تقدير كند در دل خود كه مقصود از قرآن ، منحصر درس و خواندن آن نيست بلكه مثل خواندن بنده است نوشته آقاى خودش را، كه نوشته باشد به او تدبر نما در اين كاغذ و به مقتضاى فرموده آقاى خود عمل كن .
حكيمى گفته است كه اين قرآن ، آورده است براى ما از نزد پروردگار ما عهدهاى او را، تا ما تدبر كنيم آن ها را در نماز خود، و مطلع شويم بر آنها در خلوتها، و بشماريم ، آنها را جزء فرمانهاى خدا، بر وجهى كه سنتهاى پيرو شده را امتثال نمائيم .
6- تاثّر
ششم : تاءثر است و آن چنان است كه شخص متاءثر شود به آثار مختلفه آن ، به حسب اختلاف آيات پس به هم رسد از براى او به حسب فهميدن معانى مختلفه ، حالتى كه متوجه شود نفس او به همان حالت كه فهميده است مثلا اگر آيه خوف را بفهمد، نفس او خائف گردد و يا آيات وعده و نعمتهاى بهشتى را بفهمد، شادمان گردد. و على هذا القياس ساير آيات هم بر اين قياس باشد پس استعداد، اين تاءثر را بهم مى رساند، و نفس او متاءثر و منفعل مى گردد، و حاصل مى شود او را خشيت و تاءثر، و هر قدر غالب گردد شناختن او، آن شخص غالب تر مى گردد، به درستى كه تنگ گرفتن دل در اكثر اوقات ، غالب است بر عارفان .
پس ذكر مغفرت و رحمت ، مقرون است به شروطى چندت كه قاصر است عارف از رسيدن و ادراك آن ، و خداى تعالى فرموده : و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدى سوره طه آيه 82 به درستى كه من بسيار آمرزنده هستم نسبت به كسى كه توبه كند و ايمان داشته باشد و كار شايسته بنمايد و سپس راه به سوى مرا نيز يافته باشد خداوند متعال ، مقرون گردانيده مغفرت خود را به چهار شرط: توبه ، ايمان ، عمل صالح ، و هدايت .
و همچنين است قول خداى تعالى : و العصر ان الانسان لفى خسر الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر سوگند به عصر همانا همه انسان ها در زيانكارى ، مى باشند مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته و نيك كنند، و سفارش به راستى و درستى و سفارش به شكيبائى نمايند. بيرون بودن از زيان نيز به شروط اربعه مى باشد: ايمان ، عمل صالح ، وصيت به حق و وصيت به صبر.
و در جاى ديگر مختصر اشارتى فرموده به شرط واحدى ، كه جامع همه شروط مذكوره هست ان الله قريب من المحسنين سوره اعراف آيه 56 بدرستى كه رحمت خداى تعالى نزديك است به نيكوكاران چه آن كه احسان ، جامع كل شرائط است و تاءثر بنده به تلاوت قرآن آن است كه بگردد و متاءثر و منقلب شود به صف آيه اى كه تلاوت مى نمايد به طورى كه در نزد خواندن آيه وعيد و عذاب ، ضعيف و نحيف شود از خوف الهى و از ترس شدت عذاب و در نزد خواندن آيه وعد و رحمت ، شكفته شود و اميدوار و خوشحال گردد به رحمت الهى و در نزد ذكر اسم خدا سر فرود آورد از راه تواضع و خضوع مر جلال خدا را. و نزد ذكر كفار و آن چه كفر است كه نسبت به خداى تعالى داده اند: مثل نسبت دادن زن و فرزند به او، از روى حيا از قبح اقبال و اقوال كفار تكبير و تقديس ‍ الهى بگويد كه سبحانه و تعالى عما يقولون علوا كبيرا سوره اسراء، آيه 43 پاك و منزه است خداى تعالى از آن چه مى گويند، برترى شايانى و در نزد ذكر جنت ، برانگيزد از باطن خود شوق به سوى آن را و در نزد دوزخ به لرزه در آيد اندامش از خوف آن .
فرمود حضرت رسول (صلى الله عليه وآله ) به ابن مسعود كه : بخوان بر من قرآن را ابن مسعود گفت : پس گشودم سوره نساء را و چون رسيدم به آيه : فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد و جئناك على هولاء شهيدا سوره نساء آيه 41 پس چگونه بود وقتى كه از هر طايفه اى گواهى را بياوريم و بياوريم تو را بر ايشان براى گواه بودن آنگاه ديدم كه پر شد چشمهاى مبارك آن حضرت از اشك ، پس گفت به من كه : بس است حالا.
اين گريه از جهت استغراق اين حالت است در دل آن حضرت و قرآن جز اين نيست كه خواسته شده است براى تحصيل اين احوال و طلب جلوه نمودن اين اقوال به دل و عمل كردن به آن . و فرمود رسول خدا (صلى الله عليه وآله ): اقرء و القرآن ما ائتلفت عليه قلوبكم ، ولانت جلودكم ، فاذا اختلفتم فلستم تقرؤ انه بخوانيد قرآن را هر مقدارى كه الفت بگيرد بر آن دلهاى شما، و نرم شود پوستهاى شما چه آنكه هرگاه پراكنده خاطر شويد، نتوانيد خواند ان را. قال الله تعالى : انما المؤمنين الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتوكلون سوره انفال آيه 2 مؤمنين آنانند كه هرگاه ياد كرده شود خداى تعالى به ترس افتد دلهاى ايشان ، و هر وقت خوانده شود بر ايشان آيتهاى او، افزوده گردد ايشان را ايمان و در همه حال بر پروردگار خود توكل مى كنند، والا مشقت حركت دادن زبان قابل تحمل و سهل است .
و روايت شده كه آمد مردى نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) تا قرآن ياد گيرد پس چون رسيد به قول خداى تعالى : فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره سوره زلزال آيه 7 و 8 لاجرم هر كه بكند به اندازه سنگينى ذره اى كار نيك را، مى يابد آن را و هركه بكند به اندازه سنگينى ذره اى كار ناشايسته اى را، مى يابد آن را. پس آن مرد گفت : همين مرا بس است آنگاه رفت پس گفت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ): انصرف الرجل و هو فقيه رفت اين مرد در حالى كه فقيه گرديد.
و اما تلاوت كننده به زبان ، كه معرض از عمل باشد، سزاوار است به قول حق تعالى كه فرموده : ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا و نحشره يوم القيمة اعمى سوره طه ، آيه 124 هر كه روى گرداند از ذكر و ياد من ، لاجرم زندگانى او تنگ و درهم خواهد بود و ما محشور مى كنيم آن را در روز قيامت به حال كورى . و جز اين نيست كه نصيب زبان ، تصحيح حروف است و ترتيل آنها، و نصيب عقل ، تفسير معنا است ، و نصيب دل ، پند گرفتن و تاءثير امر و نهى است در آن .
7- ترقّى
هفتم : ترقى است و آن توجه قلب و عقل است به سوى قبله حقيقى و شنيدن سخن خداى تعالى است از خود حضرت عزت ، نه از خود.
و قرائت كننده قرآن را سه درجه مى باشد، كمتر درجه اش آن است كه تقدير و فرض كند كه گويا آن را بر خداى تعالى مى خواند و ايستاده در برابرش و او نگاه مى كند به سوى او و گوش مى نمايد به او، پس مى باشد حال او نزد اين تقدير حال سوال و تضرع و ابتهال .
درجه دوم آنكه شهادت دهد به دلش كه گويا حضرت حق تعالى خطاب مى فرمايد با او به لطف و راز مى گويد به او به انعام و احسان خود، و اين بنده در مقام حياء و تعظيم است نسبت به احسان او و در مقام گوش دادن است به گفتار او و در مقام فهميدن راز او است .
درجه سوم آن است كه ببيند در كلام ، متكلم را و در كلمات صفات الهى را ملاحظه كند و نظر كند به دلش و به قرائتش و نه به سوى تعلق انعام ، از آن حيثيت كه او منعم است بر او، بلكه همت خود را مقصور گرداند به متكلم و باز دارد فكرش را بر او و مستغرق شود در مشاهده آن ، و اين درجه مقربان است و از اين مرتبه خبر داده است حضرت صادق صلوات الله عليه به قول خود: لقد تجلى الله لخلقه فى كلامه ، ولكنهم لايبصرون همانا به راستى كه خداوند متعال ، بروز كرده است براى مخلوق خود، در سخن خود، وليكن مردم درك نمى كنند و چون سوال كردند از آن حضرت نسبت به حالتى كه در نماز هنگام تكرار اياك نعبد و اياك نستعين لاحق احوال آن حضرت مى شد به طورى كه مى افتاد و غش مى كرد پس چون فاقت حاصل شد، از آن حضرت سوال كردند نسبت به آن حال فرمودند كه : پيوسته مكرر مى خواندم آيه را بر دل خود، تا آنكه شنيدم آن را از متكلم اصلى آن ، پس برپا نماندم از قدرت او.
8- تبرّى
هشتم : تبرى است و مراد به اين ، آن است كه برى شود شخص از حول وقوه خود و نگاه نكند به خود و به چشم رضا و پاك بودن از گناه پس چون آيات وعد را بخواند و مدح صالحان را ساقط گرداند نفس خود را از درجه اعتبار و به معاينه مشاهده و ملاحظه نميد صاحبان يقين و صديقان را و اظهار شوق ملاقات ايشان كند در نفس خود و استدعا كند كه حق سبحانه و تعالى ملحق گرداند او را به ايشان .
و چون بخواند آيات غضب و ذم مقصرين را، شهادت دهد به نفس خود كه او از ايشان است و چنان داند كه او است مخاطب از راه خوف و ترس و به اين مرتبه اشاره فرموده است حضرت اميرالمؤمنين و سيد الوصيين صلوات الله عليه در خطبه اى كه در آن وصف متقيان فرموده است به قول خود كه : اذا مروا باية فيها تخويف ، اصغوا اليها مسامع قلوبهم ، و ظنوا ان زفير جهنم و شهيقها فى اصول اذانهم پرهيزكاران چنانند كه هرگاه بگذرند به آيه اى كه در آن ذكر بيم باشد، فرا ميدهند به آن گوشهاى دل خود و چنان مى پندارند كه آواز جهم و صداى زبانه آن در بيخ گوشهاى ايشان است و هركس ببيند نفس خود را در صورت مقصران هنگام خواندن قرآن همان سبب قرب او به درگاه الهى مى باشد و هركه مشاهده كند نفس خود را به چشم رضا، پس آن كس محجوب خواهد بود از قرب درگاه الهى و اين قليل و اندكى بوده از وظايف قرائت و اسرار آن . وفقنا الله لتلقى الاسرار، و الحقنا بعباده الابرار خدا توفيق دهد ما را براى برخوردارى به اسرار قرائت قرآن و ملحق سازد ما را به بندگان نيك خود.
بارى ، چون برسى به اين مقام ، پس سجده شكر الهى بجا بياور به جهت زياد گرديدن انعام و احسان او، چنانكه خداى تعالى در كلام مجيد خود فرموده : و اذ تاءذن ربكم لئن شكرتم لازيدنكم ولان كفرتم ان عذابى لشديد سوره ابراهيم آيه 7 آنگاه كه اعلام كرد پروردگارتان البته چنان است كه اگر شما شكرانه كنيد، من لاجرم افزونى مى دهم شما را و هرگاه ناسپاسى كرديد، البته عذاب من سخت دردناك است و حاضر گردان در دلت انعامات الهى را كه در نزد تو است و نعمت هائى را كه ثابت مى باشد در پيش تو، و در همه احوال بگو شكرا شكرا و تا ممكن است زياد كن آن را، بدرستى كه تو هر چقدر شكر كنى ، باز مقصر مى باشى از آنچه واجب است بر تو از شكر و حمد الهى و نهايت آنچه واجب است ، آن است كه اعتراف كنى به عجز و تقصير خود نسبت به اداى حقوق شكرگزازى و استغفار كن از قليل و كثير گناهانت .
اللهم ارزقنا العمل بما كشفت لنا من الاسرار و الايات ، و زدنا فيضا و عرفانا يكون لنا سلما الى نيل تلك الدرجات ، و اوقفنا، على درك الحق بالتوفيق ، وثبت اقدامنا على مقامات الصدق و حقايق التحقيق ، بفضلك وجودك العميم ، انك انت الوهاب الكريم با پروردگارا، روزى كن ما را كه عمل كنيم به آنچه آموخته و مهيا نموده اى براى ما از اسرار و آيتهاى خود، و بيفزاى بر ما را از فيض و شناسائى خود، تا بوده باشد براى ما نردبان ترقى به سوى درجه هاى عاليه ، و مطلع و آگاه فرماى ما را به دريافت حقيقت حق ، به توفيق خود و پابرجا دار قدمهاى ما را بر روشهاى درستى و راستى ، به فضل وجود و بخشش بى پايان خود، همانا توئى بخشنده بزرگوار.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page