اجتناب از گناه در گفتار و رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

باز، روى همان، جهت، كه ورع و دورى از گناه افضل اعمال است، اميرالمؤ منين عليه السلام نيز در خطبه ها و نامه ها و كلمات قصار نهج البلاغه، از عبادات خودش كمتر، تذكر و حرفى به ميان آورده است؛ ولى از ورع و كناره گيرى از محرمات - به خصوص خوردن مال مردم و ظلم و ستم بر آنان - زياد سخن گفته و رفتار و برنامه خودش را بيان فرموده است، كه در جلسه پانزدهم به آن اشاره شد كه مى فرمايد:
به خدا قسم! اگر تمام شب روى خار مغيلان بيتوته كند و با بدن برهنه، روى سنگهاى خارا مرا بكشانند براى من بهتر است تا اين كه روز قيام خدا و پيامبر را ملاقات كنم، در حالى كه كوچكترين ظلمى به كسى نموده باشم.
بعد حضرت، داستان عقيل را بيان مى كند كه اصرار داشت از بيت المال بيش از ديگران به مقدار يك صاع گندم بگيرد حضرت آهنى را داغ نمود و به دستش نزديك كرد كه عذاب آتش جهنم را براى او مجسم كند. همچنين حضرت موضوع رشوه آوردن بشقاب حيوانى توسط اشعث بن قيس را بيان مى كند و در آخر مى فرمايد: به خدا قسم! اگر هفت اقليم عالم وجود را به من على بدهند كه به اندازه گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى معصيت خدا كنم، نمى كنم؛ ما لعلى و لنعيم يفنى و لذة لاتبقى؛ على كجا و خوشى هاى فناپذير كجا؟ على كجا و لذات زودگذر دنيا كجا؟!
يكى از اصحاب و خواص اميرالمؤ منين عليه السلام ضرار بن ضمرة ضبانى بوده است او بعد از شهادت اميرالمؤ منين عليه السلام در شام وارد بر معاويه مى شود و معاويه از او ميخواهد كه اوصاف اميرالمؤ منين عليه السلام را برايش بيان كند ابتدا ضرار قبول نمى كند، ولى معاويه اصرار مى كند و مى گويد: حتما بايد بگويى. ضرار پاسخ مى دهد: حالا كه ناچارم، پس معاويه گوش كن تا بگويم! و بعد شروع به گفتن مى كند (بيان جريان را سيد رضى در نهج البلاغه، در كلمات قصار آورده است و در بحارالانوار در سه جا بيان شده كه مفصل تر از همه در جلد 33 صفحه 274 از كنزالفوائد كراجكى است كه در آن سلسله سند را نيز نقل فرموده (1) آن روايت اين است:
عن ابى صالح ام هانى قال دخل ضرار بن ضمرة الكنانى على معاوية بن ابى سفيان يوما فقال له يا ضرار صف لى عليا فقال او تعفينى من ذلك قال لاعفوك قال اما اذ لابد فانه كان و الله بعيد المدى شديد القوى يقول فصلا و يحكم عدلا يتفجر العلم من جوانبه و تنطق الحكمة على لسانه يستوحش من الدنيا و زهرتها و ياءنس بالليل و ظلمته كان و الله غزير الدمعة طويل الفكرة يقلب كفه و يخاطب نفسه يعجبه من اللباس ما قصر و من الطعام ما جشب كان و الله معنا كاءحدنا يدنينا الذا اءتيناه و يجيبنا اذا ساءلناه و كان مع دنوه لنا و قربه منا نكلمه هيبة له فان تبسم فعن مثل الؤ لؤ النظيم يعظم اهل الدين و يحب المساكين لايطمع القوى فى باطله و لايياس الضعيف عن عدله اشهد بالله لراءيته فى بعض موافقه و قد ارخى الليل سدوله و غارت نجومه مما ثلافى محرابه قابضا على لحيته يتململ تململ السليم و يبكى بكاء الحزين و كانى اسمعه و هو يقول يا دنيا يا دنيا ابى تعرضت ام الى تشوقت هيهات هيهات غرى غيرى لاحان حينك قد ابتك ثلاثا عمرك قصير و خيرك حقير و خطرك غير كبير آه آه من قلة الزاد و بعد السفر و وحشة الطريق... (2)
ضرار گفت: براستى اميرالمومنين عليه السلام مردى دور انديش، پرقدرت و شجاع بود. گفتارش حق و روشنگر، و حكمش با عدل و داد بود. از هر سو علم و دانشش سرازير، نطقش حكمت آميز، از دنيا و زر و زيورش ‍ گريزان و به شب و تاريكى آن انس زياد داشت.
معاويه! به خدا سوگند! اشك آن حضرت هميشه جارى بود (از خوف خدا گريه مى كرد) و فكرى طولانى و زياد داشت. دستها را به هم مى زد و با خود حرف ميزد و از نفس خود مى گفت.
از لباس ساده و كوتاه خوشش مى آمد (در زهرالربيع دارد لباس خشن و درشت) و از غذاى ساده و آرد نيم كوب سبوس نگرفته استفاده مى كرد.
هنگامى كه آن حضرت در بين ما بود. خود را يكى از ما مى دانست و ما هيچ تشريفات و تكلفى نداشتيم و هر سوالى داشتيم، او با روى گشاده پاسخ مى فرمود. ولى با آن همه نزديكى به ما و خودمانى بودنش، از هيبت آن بزرگوار حساب مى برديم و كمتر حرف مى زديم. هنگامى كه تبسم مى كرد، باوقار بود و دندانهاى مباركش مثل مرواريد به بند كشيده پيدا مى شد. اهل دين را بسيار احترام مى كرد و بينوايان را دوست مى داشت هيچ قدرت مندى اميد رسيدن به هدف باطلش را در نزد حضرت نداشت و هيچ بيچاره ماءيوس از عدلش نبود و به حقش مى رسيد.
معاويه! خدا را شاهد مى گيرم، گاهى حضرت را در شب ظلمانى در حالى كه پرده هاى تاريكى همه جا را گرفته بود و ستاره ها نيز بى فروغ بودند، مى ديدم كه در محراب عبادت ايستاده، در حالى كه محاسن خود را به دست گرفته و مثل مار گزيده به خود مى پيچيد مثل مصيبت زده، گريه مى كرد گويا اكنون صداى حضرت را مى شنود كه مى فرمود: اى دنيا! آيا تو مى توانى متعرض على شوى؟ تو مى توانى على را گول بزنى؟ هرگز! هرگز! برو ديگرى را مغرور كن. تو كه ارزش ندارى من تو را سه طلاقه و از خود جدا كردم اى دنيا! عمر تو كوتاه است و خوشى هايت ناچيز و حقير است و مقامت بزرگ نيست. آه و افسوس از كمى توشه آخرت و از دورى اين سفر، و وحشت اين راه.
در آخر حديث دارد معاويه با آن قساوت و دشمنى كه با اميرالمؤ منين عليه السلام داشت، نتوانست خوددارى كند و اشكش بر ريش نحسش جارى گرديد كه با آستين،، پاك كرد. اطرافيانش نيز همه گريه كردند و به ضرار گفت: آرى، والله ابوالحسن اين چنين بود. ولى تو اى ضرار در (شهادت) مفارقت على چه حالى دارى؟ گفت: حال مادرى را دارم كه فرزندش را در بغلش سر بريده اند، و او براى هميشه، اشكش خشك نمى شود و اندوه و غصه آرام نمى گيرد.
سپس معاويه با اشاره به اطرافيانش گفت: ولى اين ها بعد از مرگ من، نه چنين حالى دارند، و نه مرا چنين معرفى خواهند كرد. بعد رو به آنان كرد و گفت: شما را به خدا اگر تمام شما هم آواز شويد آيا مى توانيد اين چنين كه اين مرد يار و مولايش را توصيف كرد، مرا توصيف كنيد؟ گفته مى شود (كه يكى از آنان كه شايد عمرو عاص باشد) گفت: الصحابة على قدر الصاحب؛ تعريف و تمجيد بايد به اندازه صاحب تعريف باشد.
سعدى گويد:
بد اصل گدا چو خواجه گردد نه نكوست

مغرور شود، نداند از دشمن دوست

گر دايره كوزه ز گوهر سازند

از كوزه برون همان تراود كه در اوست

خلاصه آن همان گونه كه تمام صفات برجسته و محسنة اميرالمؤ منين عليه السلام قابل بيان نيست و شمارش نمى گيرد و هيچ همتايى ندارد، ورع و زهد آن حضرت و خدا ترسى و دورى از شبهات آن بزرگوار نيز قابل شمارش و بيان نيست.
مرحوم مجلسى در بحارالانوار بابى باز نموده در زهد و تقوا و ورع آن حضرت (3) همچنين مرحوم قاضى نورالله شوشترى در كتاب احقاق الحق بابى در ورع آن بزرگوار منعقد فرموده و رواياتى را كه علما و دانشمندان سنى در اين باب فرموده اند، نقل كرده است (4).
----------------------------------------------
1-نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج 2، ص 152
2-همچنين بحارالانوار اين حديث را در جلد 33، ص 250 از كتاب ((الفضائل، الروضه و در ج 40، ص 329 از مناقب مخترا بدون سند مرسلا از امام باقر عليه السلام نقل فرموده و در زهرالربيع، ص 197 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 255 نيز آمده است.
3-بحارالانوار، ج 40 ص 318
4-احقاق الحق، ج 8، ص 592
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page