على ز روز صغر از كبار امت بود
على نخورد غذايى كه سير برخيزد
على نداد به باطل حقى ز بيت المال
اسير نفس نشد يك نفس على ولى
اسير نفس كجا و امير خلق كجا
على ستم نكشيد و حقير ظلم نشد
على غنى نشد الا به يمن دولت فقر
درود باد بر آن ملتى كه رهبر وى
السلام عليك يا اباالحسن يااميرالمؤ منين يا اخ الرسول و يا زوج البتول انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بين يدى حاجتنا يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله، يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله
برادران همه شنيده ايد، مثل امشب دعوت داشت براى افطار منزل دختلش ام كلثوم او مى گويد من طبقى كه دو قرص نان جو و ظرف شيرى و كمى نكم در آن بود حاضر كردم هنگامى كه حضرت از نماز فارغ شد جلو آمد نگاهى به طبق كرد، سر مبارك حركت داد و گريه كرد فرمود: دخترم فكر نمى كردم دخترى به پدرش بدى كند عرض كردم چه شده است فرمود: دو قاتق در يك طبق آورده مى خواهى توقفم را براى حساب نزد خدا زياد كنى من پيرو برادرم و پسر عمم رسول خدا هستم تا حضرت زنده بود دو خورش در يك طبق براى او نياورند: يا بنيه ما من رجل مطعمه و مشربه و ملبسه الاطال وقوفه بين يدى الله عزوجل يوم القيمة يا بنيه ان الدنيا فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب
بعد فرمود: دخترم به خدا سوگند تا يكى از اين دو را برندارى، چيزى نمى خورم، پس شير را برداشت. آن وقت حضرت يك قرص نان را با نمك ميل كرد و حمد خدا به جا آورد و مجددا به نماز پرداخت (1).
سلام الله عليك يا اميرالمؤ مين! اين آخرين افطار شما بود؛ از نظر ظاهر ديگر روز نوزدهم و بيستم حضرت تكليف به روزه نداشت؛ بنابراين آب و شير به آن جناب مى دادند.
برويم كربلا:
السلام عليك يا اباعبدالله و على الارواح التى حلت بفنائك
فقط امام حسين عليه السلام بود كه تا دم آخر گرسنه و تشنه بود كه امام سجاد عليه السلام بعد از واقعه عاشورا هر وقت مى خواست آب بنوشد، گريه مى كرد و مى گفت: من بياشامم با اين كه پسر پيغمبر تشنه شهيد شد. مى خواست غذا بخورد، گريه مى كرد و مى فرمود: من بخورم و قد قتل ابن رسول الله جائعا.
لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم.
----------------------------------------------
1-بحار، ج 42، ص 276
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)