حسابرسى روز قيامت

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

عزيزان! يك حديث تكان دهنده و وحشت زايى در سخن رانى دانشمند معظم و خطيب كم نظير جناب آقاى فلسفى شنيدم و با تفحص و جستجوى زياد، در كتاب ارشاد القلوب ديليم (كه از كتب معتبره و مصادر اولى است) پيدا كردم؛ آن را براى شما نقل مى كنم و ترجمه اش را بيان مى كنم تا آن كه شايد به فكر خود باشيم.
ففى الخبر الصحيح عن النبى صلى الله عليه و آله ان الخلائق اذا عاينوا القيامة و دقة الحساب و اليم العذاب فان الاب يومئذ يتعلق بولده فيقول اى بنى كنت لك فى دار الدنيا لم اربك و اعذيك و اطعمك من كدى و اكسيك و اعلكم الحكم و الاداب و ادرسك آيات الكتاب و ازوجك كريمة من قومى و انفقت عليك و على زوجتك فى حياتى و آثرتك على نفسى بمالى بعد وفاتى فيقول صدقت فيما قلت يا ابى فما حاجتك فيقول يا بنى ان ميزان قد خفت و رجحت سيئاتى على حسناتى و قالت الملائكة يحتاج كفة بها ميزانى فى هذا اليوم العظيم خطره قال فيقول الولد لا و الله يا ابت ابى اخاف مما خفته انت و لا اطيق اعطيك من حسناتى شيئا قال فيذهب عنه الاب باكيا نادما على ما كان اسدى اليه فى دار الدنيا وكذلك قيل الام تلقى ولددها فى ذلك اليوم فتقول يا بنى الم يكن بطنى لك وعاء فيقول بلى يا اماه فتقول الم يكن ثديى لك سقاء فيقول بل يا اماه فتقول له ان ذنوبى اثقلتنى فاريد ان تحمل عنى ذنبا واحدا فيقول اليك عنى يا اماه فانى مشغول بنفسى فترجع عنه باكية و ذلك تاءويل قوله تعالى (فلا انساب بينهم يومئذ و يتساءلون) (1)(2)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: همانا هنگامى كه مردم روز قيامت را مشاهده كردند و دقت حسابرسى را ديدند و سختى عذاب را متوجه شدند، پس در چنين روزى، پدر دست به دامان پسر مى شود و مى گويد: فرزندم! مگر نه اينكه من در دنيا پدر تو بودم؟ مگر نه تو را بهترين غذا و خوراك دادم و تربيت كردم و لباس تهيه كردم و آداب و رسوم ياد دادم و مدرسه فرستادم و خواندن و نوشتن ياد دادم و قرآن آموختم و دامادت كردم و چه بسيار از دست رنج خود را در عروسى ات خرج كردم و تو را برخودم مقدم داشتم و دارايى و ثروتم را براى تو به ارث گذاشتم؟ پس پسر مى گويد: پدر جان! هرچه گفتى راست است؛ اكنون چه نيازى دارى؟ مى گويد: پسرم! ترازوى اعمال حسنه ام، كمى سبك است و گناهانم سنگين، فرشته ها گفته اند: بايد يك حسنه بر حسنات افزوده شود تا نسبت به بدى هايت زيادتر شود. اكنون از تو تمنا دارم يك حسنه به من ببخشى تا در اين روز پر خطر، حسناتم سنگين تر شود. پسر پاسخ مى گويد: لاوالله! هرگز چنين كارى نمى كنم. پدرجان! من هم از همان چيزى مى ترسم كه تو به آن گرفتارى و هيچ چيزى به تو نمى دهم. پس پدر با چشم گريان از پسر جدا ميشود و پشيمان است كه چرا در دنيا اين همه براى او زحمت كشيد و براى او خرج و رنج بيهوده متحمل شد.
و همچنين است نسبت به مادر. پيامبر فرمود: در آن روز مادر به فرزند مى رسد و مى گويد: فرزندم! مگر نه اينكه نه ماه تو را در شكم خود پروراندم؟ مگر نه اين تو كه را از شيره جانم شير دادم؟ بله مادر. خوب اكنون گناهانم سنگينى نموده، از تو مى خواهم يك گناه از من بردارى. پاسخ مى گويد: مادر! از من دور شو. من خود گرفتار هستم. پس مادر بيچاره با چشم گريان از فرزندش جدا مى شود، و همين است، تاءويل آيه شريفه كه فرمود: هنگامى كه در صور دميده مى شود نسبت هاى فاميلى از بين مى رود(3).
سپس در روايت آن روايت نظير همين التماس را نسبت به شوهر بيان مى كند و در پايان مى فرمايد: همه مى گويند:
نفسى نفسى، كما قال تعالى يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بنيه لكل امرى منهم يومئذ شاءن يغنيه (4).
----------------------------------------------
1-ارشاد القلوب ديلمى، ص 56 لمائى الاخبار، ج 54، ص 94
2-سوره مؤ منون آيه 101
3-سوره مؤ منون آيه 101
4-سوره عبس، آيه 34
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)