ذكر توسل به على اكبر

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

امروز كه اخلاق شريف پيامبر را گفتيم متوسل به شبه پيامبر حضرت على اكبر مى شويم. السلام عليك يا اباعبدالله و على الارواح التى حلت بفنائك عليكم منى سلام الله ابدا ما بقيت وبقى الليل والنهار و لاجعله الله آخر العهد من ء لزيارتكم السلام على الحسين و على على بن الحسين و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين
على اكبر اجازه ميدان رفتن گرفت و به طرف ميدان حركت كرد. سيدالشهداء نيز زير آسمان آمد و محاسن مبارك را به دست گرفت؛
اللهم اشهد على هولاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك، و كنا اذا اشتقنا الى رسول الله الحسين
خدايا! شاهد و گواه باش جوانى به سوى اين اشقيا مى رود كه شبيه ترين فرد است به رسول خدا و ما هر وقت مشتاق رسول خدا مى شديم، به صورت او نگاه مى كرديم.
على وارد ميدان شد. سيدالشهداء بر در خيمه ايستاده، ناگاه صدايى به گوشش رسيد يا ابه عليك منى السلام خود را به سر وقت جوانش رسانيد، نشست سرش را به دامن گرفت و جعل يمسح الدم عن ثناياه، شايد خاك و خون از دهن على پاك كرد كه اگر وصيتى، حرفى دارد بگويد.
گلزار نبى گشته تهى از همه گلها

افغان زدل زينب خونين جگر آمد

ليلا شده در دشت بلا يك سره مجنون

وقتى كه به او مردن اكبر خبر آمد

يعقوب فراموش نمود از غم يوسف

آن دم كه حسين بر سر نعش پسر آمد

بگرفت تن يوسف خود تنگ در آغوش

يعقوب صفت ناله اش از سينه برآمد

كه اى تازه جوان من كه نديدم ز تو كامى

عمر پدر از بعد تو ديگر به سر آمد

لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)