تعريف ليله القدر به بيانى رفيع تر

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

در حدود بيست و پنج سال قبل، در فرخنده روزى، به محضر مبارك علم علم و طود ت حقيق، حبر فاخر و بحر زاخر، آيت حق، استاد بزرگوار جناب حاج شيخ محمد تقى آملى - كساه الله جلاييب رضوانه - تشرف حاصل كرده بودم. در آن اوان، در ليله القدر تحقيق مى نمودم، و به نوشتن رساله اى در ليله القدر اشتغال داشتم، و مطالبى بسيار در اين موضوع جمع آورى كرده بودم. به همين مناسبت، از ليله القدر سخن به ميان آوردم و نظر شريفش را در بيان آن استفسار نمودم. از جمله اشاراتى كه برايم بشارات بوده است مبذول داشتند اينكه فرمودند: به بيان امام صادق - عليه السلام - كه جده اش صديقه طاهره - سلام الله عليها - را ليله القدر خوانده است و ليله القدر را به آن جناب تفسير فرموده است. دقت و تدبر نماييد.
پس از آن، براى تحصيل حديث فحص بسيار كرده ايم تا به ادراك آن در تفسير شريف فرات كوفى - رضوان الله تعالى عليه - كه حامل اسرار ولايت است توفيق يافته ايم. و صورت آن اين است:
فرات قال حدثنا محمد بن القسم بن عبيد معنعنا عن ابى عبد الله عليه السلام قال: انا انزلناه فى ليله القدر، الليله فاطمه و القدر الله فمن عرف فاطمه و القدر الله فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرك ليله القدر و انما سميت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها، او معرفتها الشك من ابى القسم. قوله و ما ادريك ما ليله القدر ليله القدر خير من الف شهر (1) يعنى خير من الف مومن و هى ام المومنين تنزل الملائكه و الروح فيها (2) و الملائكه المومنون الذين يملكون علم آل محمد صلى الله عليه و آله و الروح القدس هى فاطمه باذن ربهم من كل امر سلام هى حتى مطلع الفجر (3) يعنى حتى يخرج القائم.(4)
در اين حديث شريف، حضرت امام صادق - عليه السلام - جده اش، حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا، را ليله القدر معرفى فرمود. چرا حضرت صديقه - سلام الله عليها - ليله القدر نباشد، و حال آنكه يازده قرآن ناطق در اين ليله نازل شده است؟ حديث ياد شده خيلى بلند و متضمن مباحثى عرشى است.
قرآن كريم، كه عصاره حقائق بى كران جهان هستى است، بر انسان كاملى كه مخاطب به الم نشرح لك صدرك (5) است به طور نزول دفعى و يكبارگى نازل شده است. در لغت عرب انزال نزول دفعى است و تنزيل تدريجى: انا انزلناه فى ليله القدر، انا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا (6) به عرض رسانده ايم كه انسان به فعليت رسيده قرآن ناطق است؛ و امام صادق عليه السلام فرمود: من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرك ليله القدر. مبانى عقلى و نقلى داريم كه منازل سير حبى وجود در قوس نزول، معبر به ليل و ليالى است؛ چنانكه در معارج ظهور صعودى، به يوم و ايام. بعضى از ليالى ليالى قدرند، و بعضى از ايام ايام الله. از اين اشارات در انا انزلناه فى ليله القدر و در حديث مذكور و نظائر آنها تدبر بفرما اقرا وارق.
اين فاطمه - عليها السلام - است كه ليله القدر يازده كلام الله ناطق است، كه امام صادق فرمود: كسى حق معرفت به آن حضرت پيدا كند، يعنى بدرستى او را بشناسد، ليله القدر را ادراك كرده است. و آن مريم - عليها السلام - كه مادر عيسى روح الله است؛ خداوند سبحان فرمود: و اذكر فى الكتاب اذ انتبذت من اهلها مكانا شرفيا فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا (7) چه مرد و چه زن بايد خودش را تزكيه نمايد و حلقه بندگى در گوش كند؛ فيض حق وقف خاص ‍ كسى نيست؛ به قول شيرين حكيم ابوالقاسم فردوسى:
فريدون فرخ فرشته نبود

به مشك و به عنبر سرشته نبود

به داد و دهش يافت آن نيكوئى

تو داد و دهش كن فريدون توئى

در دفتر دل، كه يكى از آثار منظوم نگارنده است، در مقام بيان شرح صدر انسان در ترجمه حديث مذكور، گفته ام:
ز قرآن و ز آيتهاى قدرش

به بين اين خاك زاد و شرح صدرش

تبارك صنع صورت آفرينى

چه صورت ساخت از ماء مهينى

از اين حبه كه رويانيد از گل

در و قرآن شود يكباره نازل

نگر در حبه نطفه چه خفته ست

در اين يكدانه هر دانه نهفته ست

چو تو يكدانه هر دانه هستى

ندارد مثل تو يكدانه هستى

تبرك از حديث ليله القدر

بجويم تا گشايد مر تو را صدر

جديثى كان تو را آب حياتست

برايت نقل آن اينجا براتست

به تفسير فرات كوفى اى دوست

نظر كن تا در آرى مغز از پوست

امام صادق آن قرآن ناطق

يكى تفسير همچون صبح صادق

بفرموده ست و بشنو اى دل آگاه

كه ليله فاطمه ست و قدر الله

چو عرفانش بحق كرديد حاصل

به ادراك شب قدريد نائل

دگر اين شهرنى ظرف زمانست

كه مومن رمزى از معنى آنست

ملائك آن گروه مومنينند

كه اسرار الهى را امينند

مر آنان را بود در روح مويد

كه باشد مالك علم محمد

مراد روح هم كه روح قدسيست

جناب فاطمه حوراى انسيست

بود آن ليله پر ارج و پر اجر

سلام هى حتى مطلع الفجر

بود اين مطلع الفجر ممجد

ظهور قائم آل محمد صلى الله عليه و آله

در اين مشهد سخن بسيار داردم

وليكن وحشت از گفتار دارم

كه حلق اكثر افراد تنگست

نه ما را با چنين افراد جنگست

بجنگم با خودم ار مرد جنگم

كه از نفس پليدم گيج و منگم

چرا با ديگرى باشد حرابم

كه من از دست خود اندر عذابم

چه در من آتشى در اشتعالست

كه دوزخ را ز رويش انفعالست

مرا عقل و مرا نفس بد آيين

گهى آن مى كشد گاهى برد اين

بسى از خويشتن تشويش دارم

همه از نفس كافر كيش دارم

اگر جنگيدمى با نفس كافر

كجا اين وحشتم بودى به خاطر

وليكن باز با رمز و اشارت

بيارم اندكى را در عبارت

وجود اندر نزول و در صعودش

بترتيبست در غيب و شهودش

در اين معنى چه چاى قيل و قالست

كه طفره مطلقا امر محالست

توانى نيز از امكان اشرف

نمايى سير از اقوى به اضعف

به امكان اخس بر عكس بالا

نمايى سير از اضعف به اقوى

لذا آن را كه بينى در رقيقت

بيايى كاملش را در حقيقت

نظر كن نشات اينجا چگونه

از آن نشات همى باشد نمونه

شنو در واقعه از حق تعالى

لقد علمتم النشاه الاولى

اگر عارف بود مرد تمامى

تواند خود به هر حد و مقامى

به باطن بنگرد از صقع ظاهر

ز اول پى برد تا عمق آخر

محاكاتى كه اندر اصل و فرعست

به سان زارع و مزروع و زرعست

برو بر خوان تو نحن الزارعون را

بيابى زارع بى چند و چون را

كه بر شاكلت خود هست عامل

چه كل يعمل (8) را اوست قائل

نزول اندر قيودست و حدودست

صعود اندر ظهورست و شهودست

شب اينجا نمودى از حدودست

بسى شبها كه در طول وجودست

چنانكه روز رمزى از ظهورست

ظهورست هر كجا مصباح نورست

خروج صاعد از ظلمت به نور است

كه يومست و هميشه در ظهورست

چو صاعد دمبدم اندر خروجست

پس او ايام در حال عروجست

نگر اندر كتاب آسمانى

به حم سجده تا سرش بدانى

عروج امر با يومست و آن يوم

بود الف سنه مقدارش اى قوم

زالف سنه هم مى باش عارج

به خمسين الف سنه معارج

ولى اين روز خود روز خداييست

نه هر روزى بدين حد نهاييست

نه هر يومى از ايام الهيست

كه آن پيدايش اشياء كماهيست

چو عكس صاعد آمد سير نازل

ليالى خوانيش اندر منازل

ليالى اندر اينجا همچو اشباح

ليالى اندر آنجا همچو ارواح

بدان بر اين نمط ايام و اشهر

كه مى آيد پديد از ماه و از خور

شب قدر اندرين نشاه نمودى

بود از ليله القدر صعودى

چو ظلى روز اينجا روزها راست

كه يوم الله يوم القدر صعودى

مر انسانى كه باشد كون جامع

شب قدرست و يوم الله واقع

تبصره از جمع بين دو وجه مذكور در بيان ليله القدر دانسته مى شود كه مراد از ليله القدر در انا انزلناه فى ليله القدر (9) و انا انزلناه فى ليله مباركه (10) خود حضرت خاتم صلى الله عليه و آله است كه منزل فيه و منزل اليه در حقيقت يكى است و منزل فيه صدر مشروح آن جناب است: الم نشرج لك صدرك (11) نزل به الروح الامين على قلبك (12) هر چند ظرف زمان آن، به لحاظ نشاه عنصرى، يكى از همين ليالى متعارف است؛ چه اينكه انسان كون جامع را، كه ليله القدر و يوم الله است؛ به لحاظ اين نشاه مادى، متى است كه وجود ظلى عنصرى او را در امتداد ظرف زمان است؛ پس منزل فيه، در حقيقت، و واقع، قلب آن حضرت است؛ و بعد از آن به لحاظ ظرف زمان منزل فيه ليله القدر زمانى است؛ كه منزل فيه به لحاظى دز منزل فيه است و هر دو وعاى منزل فيه اند؛ چنانكه هر انسان عنصرى نسبت وعاى علمش، هنگام تلقى معانى، با وعاى زمان او چنين است. فافهم.
در تفسير عرائس البيان، ناظر به اين مطلب سامى و تفسير انفسى است كه گويد:
ليله القدر هى البنيه المحمديه حال احتجاجه عليه السلام فى مقام القلب بعد الشهود الذاتى لان الانزال لا يمكن الا فى هذه البنيه فى هذه الحاله. و القدر هو خطره عليه السلام و شرفه اذ لا يظهر قدره و لا يعرفه هو الا فيها.
و در بيان السعاده از بنيه محمديه تعبير به صدر محمد صلى الله عليه و آله نموده است و گفته: فى ليله القدر التى هى صدر محمد صلى الله عليه و آله. و صفى در تفسير، پس از تفسير ليله القدر به زمانى ناظر به بيان عرائس البيان است كه آن را چنين به نظم درآورده است:
نزد تحقيق از كمال سرمدى

ليله القدرست بنيه ى احمدى

حال كون احتجاجش بالعهود

بر مقام قلب از بعد شهود

زانكه ممكن نيست آن انزال خاص
بيان: آنكه در عرائس آمده است فى مقام القلب بعد الشهود الذاتى، مقام قلب مقام شهود حقائق اشياء به نحو تمييز و تفصيل است كه بعد از مقام روح است، كه مقام روح مقام لف و جمع است و امتياز منتفى است. علامه قيصرى در شرح فص ابراهيمى فصوص الحكم، در بيان ثبوت اعيان در غيب حق - كه در تحت قهر احديت ذاتيه مستهلك اند، و از يكديگر تمايز ندارند، و پس از آن در حضرت علميه و سپس به وجود عينيشان از يكديگر تمايز مى يابند - گويد:
و اعتبر فى مقام روحك حال حقائك و علوم الكليه هل تجد ممتازا بعضها عن بعض، او عن عين روحك - يعنى ممتازا عن عين روحك - الى ان تنزل الى مقام قلبك فيتميز كل كلى عن غيره ثم يتفصل كل منها الى جزئياته فيه؛ ثم يظهر فى الحس فان وجدت فى نفسك مانبهت عليه هديت و علمت الامر فيمن انت خلقت على صورته، و ان لم تجد ما فى نفسك على ما هى عليه لا يمكنك الاطلاع عل الحقائق الالهيه و احوالها و كل ميسر لما خلق له و الامتياز العلمى ايضا انما هو فى المقام القلبى لا الروحى (صفحه 176، طبع 1)
بدان كه روح در اصطلاح عارف را، به عرف حكماى مشاء، عقل بسيط، و به تعبير ديگر، علم بسيط مى نامند؛ كه اين عقل و علم بسيط را مبدا و فياض ‍ علوم مرحوم حاجى سبزوارى در تعليقه اى بر اسفار فرمايد: سواء كان فياض العقول التفصيليه هو العقل البسيط الذى هو الملكه او باطن ذات النفس او العقل الفعال (13) و مقاله پنجم نفس شفا طلب كرد، كه فوق آن متصور نيست؛ و از آن پاكيزه تر نبود بيانى (14) و همين بحث شريف را ملاصدرا، در فصل پانزدهم طرف اول مسلك پنجم اسفار، در عقل و معقول، عنوان فرموده است، و به همين معنى عقل بسيط به كلام شيخ در شفا نظر دارد كه مى فرمايد:
و اقول اثبات هذا العقل البسيط لا يمكن الا بالقول باتحاد العاقل بالمعقولات على الوجه الذى اقمنا البرهان. و العجب من الشيخ الرئيس ‍ حيث اذعن بمثل هذه الامور التى ذكرها فى هذا الموضع مع غايه اصراراه فى انكار القول بذلك الاتحاد، الخ فراجع.
اما قلب، سلطان بحث آن را در فص شعيبى فصوص الحكم طلب بايد كرد، كه فص حكمه قلبيه فى كلمه شعيبيه است؛ و شعب آن، به طور كلى پنج است، چنانكه ساعات خمس است و حضرات نيز خمس است؛ و اقسام پنجگانه آن را در فصل پنجم فاتحه مصباح الانس طلب بايد كرد، كه به تفصيل بحث شده است، و اقسام آن را به قلب نفسى، يعنى مختص به نفس ‍ نه قلب حقيقى؛ و قلب حقيقى متولد از مشيمه جمعيت نفس، و قلب متولد از مشيمه روح، يعنى قلب قايل تجلى وجودى باطنى؛ و قلب جامع مسخر بين حضرتين؛ و قلب احدى جمعى، كه قلب تقى نقى احدى جمعى محمدى صلى الله عليه و آله است، نام برده است.(15) و قيصرى در شرح ديباچه فصوص الحكم فرمايد:
الانسان انما يكون صاحب القلب اذا تجلى له الغيب و انكشف له السر و ظهر عنده حقيقه الامر و تحقق بالانوار الالهيه و تقلب فى الاطوار الربوبيه لان المرتبه القلبيه هى الولاده الثانيه المشار اليها بقول عيسى عليه السلام لن يلج ملكوت السموات و الارض من لم يولد مرتين.(16)
و اما شهود، آن را نيز مراتب است. و باز علامه قيصرى در شرح فص شعيبى فصوص الحكم (17) فرمايد:
و للشهود مراتب احديها الرويه البصريه، و ثانيتها الرويه بالبصيره فى عالم الخيال، و ثالثتها الرويه بالبصر و البصيره معا، و رابعتها الادراك الحقيقى للحقائق مجرده عن الصور الحسيه.
و اما شهود ذاتى با تجلى است. به همان فص شعيبى رجوع شود.
تنبيه: كلمه روح در صحف عرفانيه مطلقا در مقام اطلاق و بسط و لف و جمع، مقابل تفصيل و نشر و تمييز، به كار مى رود. مثلا، در فصل هشتم از سابقه تمهيد جملى مصباح الانس گويد:
مراتب تاثر التاثير اربع الاولى تاثر فى نفس الموثر بالتصور المطلق الروحى، الثانيه تاثر فى الذهن و الخيال، الثالثه تاثر فى الحس، الرابع تاثر جامع للثلاثه. و هذه المراتب الاربع بعينها مراتب التصورات. فاوليها التصور المطلق الروحى و الفطرى البديهى اما كونه روحيا فلبساطته و اما كونه فطريا بديهيا فلحصوله بلاتوسط القوى البدنيه. و ثانيتها التصور الذهنى الخيالى و ثالثتها التصور الحسى و هو ادراك المحسوسات باى حاسه كان.(18)
از اشاراتى كه در اين بيان آورده ايم در فهم نزل به الروح الامين على قللك (19) و نظائر آن از آيات و اخبار در روح و قلب تدبر شود. و نوعا كلماتى كه در صحف ياد شده نام مى برند ماخوذ از كتاب و سنت اند. مولى عبدالصمد شهيد همدانى، در كتاب شريف بحر المعارف، آورده است:
از جناب سرور اولياء عليه السلام مروى است: اللهم نور ظاهرى بطاعتك و باطنى بمحبتك و قلبى بمعرفتك و روحى بمشاهدتك و سرى باستقلال اتصال حضرتك ياذاالجلال و الاكرام.(20)
بسى شايسته است كه در روايات اهل بيت عصمت، كه فرموده اند روح خلقى اعظم از جبرئيل و ميكائيل است، تامل بسزا شود. و اين روايات در بيان كريمه يسالونك عن الروح (21) و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا (22) و تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم كل امر (23) مى باشند.
------------------------------------------
1-قدر 97: 2 و 3.
2-قدر 97: 4.
3-قدر 97: 4 و 5.
4-صفحه 218، طبع نجف.
5-انشراح 94: 1.
6-هل اتى 76: 24.
7-مريم 19: 17.
8-اسراء 17: 84.
9-قدر 97: 1.
10-دخان 44: 3.
11-انشراح 94: 1.
12-الشعراء 26: 193 و 194.
13-تعليقه حاجى سبزوارى بر اسفار، طبع 2، جلد 3، صفحه 321.
14-جلد 1، طبع 1، صفحه 358 -361.
15-مصباح الانس: طبع 1، صفحه 21 -26.
16-شرح ديباچه فصوص الحكم: چاپ سنگى ايران، صفحه 57.
17-صفحه 281.
18-مصباح الانس: طبع 1، صفحه 43.
19-شعراء 26: 193 و 194.
20-بحرالمعارف: طبع 1، صفحه 309.
21-اسراء 17: 85.
22-شورى 42: 52.
23-قدر 97: 4 و 5.
-------------------------------------
استاد علامه حسن زاده آملى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page