نورافشانى در كاظمين (ع)

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

مرحوم ملااحمد نراقى مى‏گويد: شخص مورد اطمينانى از قول كليددار روضه مقدسه كاظمين (عليهما السلام) نقل كرد: هنگامى كه حسن‏پاشا - بعد از زمان سلطنت نادرشاه افشار در ايران - در بغداد حاكم بود روزى در ايام ماه جمادى‏الثانيه وقتى جمعى از امراء و اعيان در مجمع او حاضر بودند، گفت: چرا اول ماه رجب را شب نورباران مى‏گويند؟ يكى از ميان جمع گفت: علت اين است كه در اين شب بر قبور ائمه دين از آسمان نور فرو مى‏ريزد. پاشا گفت: در اين مملكت كه قبور ائمه زياد است، پس حتما مجاورين اين قبور، انوار آسمانى را ديده‏اند، به همين جهت كليددار قبر ابوحنيفه كه امام اعظم آنها بود و همچنين كليددار شيخ عبدالقادر را طلبيد و صحت اين مساله را از آنها پرسيد. آنها گفتند: ما چنين انوارى را مشاهده نكرديم.


حسن ‏پاشا گفت: موسى بن‏جعفر (ع) و حضرت جواد (ع) نيز از بزرگان دين هستند و بلكه شيعيان آنها را واجب‏الاطاعة مى‏دانند، سزاوار است از آنها نيز در اين مساله پرسش بكنيم.
لذا همان ساعت مامورى را نزد كليددار روضه مقدسه كاظمين (ع) فرستاد، در آن زمان پدر من (ناقل داستان) كليددار حرمين بود، با هم روانه بغداد شديم، بدون اينكه بدانيم جريان از چه قرار است. وقتى به آنجا رسيديم. من در جلوى خانه پاشا ماندم و پدرم را به داخل بردند، وقتى چشم پاشا به پدرم مى‏افتد، سؤال مى‏كند كه: مى‏گويند شب اول رحب بر قبور ائمه دين نور مى‏بارد، آيا چنين نورى را تو در كاظمين مشاهده كرده‏اى؟ پدرم بدون توجه گفت: بله من بارها ديده‏ام. پاشا كه خيلى تعجب كرده بود، گفت: اين امر عجيبى است، و اول رجب نزديك است، لذا آماده باش كه من شب اول رجب در آن روضه مقدسه بسر مى‏برم.
پدرم از شنيدن اين خبر به فكر فرو رفت كه چرا بدون توجه چنين كلامى از دهانش خارج شد، او چگونه مى‏تواند انوارى را كه شيعيان با صفاى قلب مى‏بينند با چشم سر مشاهده كند؟ ولى كار از كار گذشته بود، پدرم كه وضع را چنين ديد غمناك و متحير از خانه پاشا بيرون آمد. با حالت افسرده روانه كاظمين شديم. چون وقت موعود رسيد روز آخر جمادى‏الثانى به اتمام رسيد، كوكبه حسن‏پاشا ظاهر شد. او پدرم را طلبيد و گفت: بعد از غروب زوار را بيرون كن تا روضه خلوت بشود. هنگامى كه وقت نماز عشاء فرا رسيد، پاشا داخل روضه شد و دستور داد شمعهاى روضه را خاموش كردند و چنانكه رسم سنيان است، فاتحه خواند و به سمت‏سر ضريح مقدس رفته مشغول نماز و ادعيه شد. پدرم نيز در اين موقعيت آنچه كه در توان داشت‏به تضرع و گريه گذراند. من نيز كه حال پدر را چنين ديدم، از عجز او به گريه افتادم، اين حالت تقريبا دو ساعت ادامه داشت و هيچ خبرى نشده بود، پدر همچنان در گريه و زارى بسر مى‏برد، كه ناگاه سقف محاذى بالاى ضريح مقدس شكافته شد و گويا به يك بار صد هزار خورشيد و ماه و شمع و مشعل بر ضريح مقدس و روضه مقدسه فرو ريخت كه مجموع روضه هزار مرتبه از روز روشنتر و نورانى‏تر شد، در اين هنگام صداى حسن‏پاشا شنيده شد كه بلند شده و مى‏گفت: صلى الله على النبى محمد و آله سپس پاشا برخاست ضريح مقدس را بوسيد و پدرم را طلبيد و ميان دو چشمش را بوسيد و گفت: خادم انسانى بس بزرگ منزلت هستى.
خزائن نراقى / ص‏286.
------------------------
مصطفى محمدى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page