شهادت جانگداز امام حسن عسكرى عليه السلام

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

روز هشتم ربيع الاوّل سال 260 هجرى، روز درد آلودى در شهرسامراء بود خبر شهادت امام عسكرى‏عليه السلام در عنفوان شباب همه جا را فراگرفت.
بازارها تعطيل شدند و مردم شتابان و گريان به سوى خانه امام رفتند.مورخان اين روز غمبار را به روز قيامت تشبيه كرده‏اند، چرا؟ چون‏توده‏هاى محرومى كه مهر و محبت خود را نسبت به امام، از ترس‏سركوب نظام هميشه در خود نهان مى‏داشتند، آنروز عنان عواطف‏خروشان خويش را از كف دادند.
آه كه اهل بيت نبوّت در راه تحكيم شالوده‏هاى دين و نشر ارزشهاى‏توحيد چه رنجها كه متحمّل نشدند...
چه خونها كه از آنان نريختند و چه حرمتها كه ندريدند و حقوق‏وقرابت آنان را به رسول خدا رعايت نكردند...
براستى محنت اولياى خدا در طول اعصار چه بى شمار بوده و پايگاه‏وپاداش آنان در پيشگاه پروردگار چه بزرگ است!
اين امام بزرگوارى كه اينك از دنياى آنان رخت بر مى‏بندد در حالى كه‏هنوز از عمر مباركش 28 سال نگذشته، با انواع محنتها دست و پنجه نرم‏كرد، از عهد متوكّل ستمكار و فرو مايه كه دشمنى عليه اهل بيت رسالت‏را سر لوحه كار خويش قرار داد و مزار ابى عبد اللَّه الحسين‏عليه السلام را ويران‏كرد تا دوران مستعين كه به خاطر كينه ورزيدن به خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله آن‏حضرت را نزد يكى از سر سخت ترين مردانش زندانى كرد. (اين مرداوتاش نام داشت كه بعداً پس از ديدن پاره‏اى از كرامتهاى امام، به امامت‏آن حضرت ايمان آورد). همين خليفه، در دوران خويش نزديك بود امام‏را بكشد امّا خداوند او را فرصت نداد و وى از خلافت بر كنار شد.
همچنين معتز در روزگار خويش مى‏كوشيد امام را دربند كند ليكن آن‏حضرت به درگاه خداوند تضرّع كرد تا انكه معتز نيز از دنيا رفت.
حتّى در روزگار مهتدى امام از آزار وى در امان نبود، او مى‏كوشيدامام را در تنگنا قرار دهد تا آنجا كه زندانى‏اش كرد و قصد كشتنش رانمود. ليكن امام به يكى از اصحابش به نام ابو هاشم اطلاع داد كه:
"ابو هاشم! اين ستمگر، قصد كرده مرا امشب بكشد، امّا خداوندعمر او را كوتاه گرداند. مرا فرزندى نيست و خداوند بزودى مرا فرزندى‏عطا خواهد فرمود". (1) بالاخره آنكه آن حضرت در دوره معتمد همواره تحت آزار و اذيت‏قرار داشت تا آنكه به دست وى به زندان افتاد.
آرى امام عسكرى‏عليه السلام بيشتر مدّت رهبرى خويش را در دشوارى‏وسختى گذارند و اكنون زمان وفات آن حضرت رسيده است: آيا امام به‏مرگ طبيعى وفات يافت؟ يا آنكه توسط زهر به شهادت رسيد؟
زهر يكى از مشهورترين ابزارهاى ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده‏و ترس آنان نسبت به وجود رهبران دينى محبوبي مثل امام آنها را وامى‏داشته كه با اتخاذ اين روش ايشان را تصفيه كنند.
دليل ديگر ما بر اتخاذ اين شيوه از سوى خليفه، طرز بر خورد آنان باامام به هنگام بيمارى‏اش مى‏باشد. خليفه به پنج تن از افراد مورد و ثوق‏خويش گفته بود كه در طول مدّت بيمارى حضرت، همواره با او باشند.وى همچنين عدّه‏اى پزشك به خاطر آن حضرت طلبيده بود تا وى را شبانه‏روز همراه باشند... (2)
علّت اين امر چه بود؟ دو علّت مى‏توان براى چنين رفتار شگفت آورى‏پيدا كرد:
نخست: برائت جستن از مسئوليّت ترور امام در برابر توده‏ها برحسب ضرب المثلى كه در ميان سياستمداران معروف است: او را بكش‏وزير جنازه‏اش گريه كن..
دوم: همه مردم و بويژه زمامداران مى‏دانستند كه ائمه اهل بيت‏عليهم السلام‏همواره از احترام بسيار توده‏هاى مردم بر خوردارند و شيعه بر اين باوراست كه امامت در ميان آنان يكى پس از ديگرى منتقل مى‏شود. و اينك‏اين امام يازدهم است كه مى‏خواهد از دنيا رخت بربندد. بنابر اين بايدحتماً او را جانشينى باشد، امّا اين جانشين چه كسى است؟
خلفاى عبّاسى پيوسته مى‏كوشيدند به هنگام شهادت يكى از ائمه پى‏ببرند كه جانشين او كيست؟ به همين علّت ائمه‏عليهم السلام نيز به هنگام احساس‏خطر بر جانشين خود او را پنهان مى‏كردند تا وقتى كه خطر از بين برود.
از ديگر سو احاديثى كه در باره حضرت مهدى (عج) وارد شده، ازخاور تا باختر را فرا گرفته است و دانشمندان مى‏دانند كه مهدى‏دوازدهمين جانشين است و اگر بگوييم كه زمامداران عبّاسى چيزى از اين‏احاديث نمى‏دانستند، نا معقول مى‏نمايد. از همين روست كه مى‏بينيم‏آنان پيوسته و با هر وسيله‏اى مى‏كوشند تا نور الهى را فرو نشانند امّاهيهات...
به اين دليل است كه معتمد عبّاسى، به هنگام شدت گرفتن بيمارى امام‏تدابيرى استثنايى مى‏انديشد.
پس از آنكه امام چشم از جهان فرو مى‏بندد، معتمد دستور مى‏دهدخانه او را بازرسى كنند و كنيزانش را زير نظر بگيرند. او نمى‏دانست‏خداوند خود رساننده فرمان و كار خويش است و امام منتظر بيشتر از پنج‏سال است كه به دنيا آمده و از ديد جاسوسان مخفى شده است و برگزيدگان‏شيعه با وى بيعت كرده‏اند..
بدين گونه امام بواسطه زهر معتمد شهيد شد. (3)
پس از وفات و غسل و تكفين آن حضرت، ابو عيسى بن متوكّل ازجانب حكومت و به نيابت از خليفه بر آن حضرت نماز گزارد و پس ازفراغت از نماز، صورت امام را نمايان ساخت و آن را بويژه به هاشميهاوعلويها و مسئولان بلند مرتبه و قاضيان و پزشكان نشان داد و گفت: اين‏حسن پسر على پسر محمّد پسر رضاست كه به مرگ طبيعى، در بسترخويش مرده است و به هنگام رحلتش فلانى و فلانى از خادمان ومحرمان‏امير المؤمنين و فلانى و فلانى از قاضيان وفلانى از پزشكان بر بالين اوحضور داشته‏اند آنگاه چهره مبارك آن حضرت را پوشاند. (4)
اين اقدامات براى اين بود كه مبادا پاى حكومت در قتل امام به ميان‏آيد، و همين امر نشانگر آن است كه حكومت از جانب مردم متّهم به‏كشتن امام بوده است.
بدينسان امام عسكرى‏عليه السلام رحلت كرد و از پس خويش راهى درخشان‏بر جاى نهاد تا نسلها از روشنى آن هدايت گردند...
آن حضرت را در همان اقامتگاه شريفش در شهر سامراء، در كنار مزارپدر بزرگوارش، به خاك سپردند كه تا امروز نيز زيارتگاه مسلمانان‏است.
درود خدا بر او باد روزى كه زاده شد و روزى كه به شهادت رسيدوروزى كه زنده بر انگيخته خواهد شد... و درود خدا بر هواخواهان‏وپيروان او تا روز رستاخيز...
-------------------------------------------------
1-حياة الامام العسكرى، ص‏254، به نقل از مهج الدعوات، ص‏274.
2-حياة الامام العسكرى، ص‏267 به نقل از ارشاد، شيخ مفيد، ص‏383.
3-حياة الامام العسكرى، ص‏267 به نقل از ارشاد ص‏383.
4-همان مأخذ، ص‏268 به نقل از ارشاد همان مأخذ صفحه.
--------------------------------------------
آية الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: محمد صادق شريعت