در روز هشتم ربيع الثانى - ويا 24 ربيع الاوّل 232 هجرى و در مدينةالرسول خانه شريف امام هادىعليه السلام به پيشواز دوّمين فرزندش از بانوئىدانا و پارسا كه او را حديث يا سليل مىخواندند، رفت.(1)
تا سال 243 ه در مدينه ماند زيرا چنين به نظر مىرسد كه پس از اينسال همراه با پدر بزرگوار خويش به پايتخت خلافت عبّاسى يعنى شهرسُرّمنرأى منتقل شد و در آنجا با پدر خود در منطقهاى به نام عسكرمسكن گزيد و بر همين اساس ملقب به عسكرى شد.
علاوه بر اين لقب، آن حضرت را به القاب ديگرى نيز مىخواندند كهعبارتند از... صامت، هادى، رفيق، زكى، نقى. اين القاب خودمنعكسكننده خصلتهاى پسنديدهاى هستند كه در طول زندگى آن حضرتبراى مردم ظاهر شد. كنيه او "ابو محمّد" بود و عامه مردم آن حضرتوپدر و جد او را ملقب به ابن الرضا مىكردند.(2)
امام حسن عسكرىعليه السلام برادرى داشت از خودش بزرگتر كه او رامحمّد مىخواندند. اين محمّد مردى بزرگ و والامقام بود چنانكهچشمان شيعيان بدو به عنوان جانشين پدرش دوخته شده بود. زيرا وىبزرگترين فرزند امام هادى بود امّا حضرت هادى به ياران وخواص اشارهمىكرد كه امام بعد از وى امام حسن خواهد بود. و محمّد (برادر امامحسن) نيز عملاً در سن جوانى از دنيا رفت و اينك مزار او در جايى ميانبغداد و سامراء واقع است و زوار به گرد حرمش جمع مىآيند و خدا رامىخوانند و خدا هم براى بزرگداشت محمّد وپدران پاكش، دعاى آنها رامستجاب مىگرداند.
با وفات "سيد محمّد" (نامى كه وى بدان در ميان مردم شناخته شدهاست) همه دانستند كه يازدهمين امام، ابو محمّد حسن خواهد بود. براىتوضيح بيشتر امام هادىعليه السلام در كنار جنازه فرزندش محمّد، خطاب بهامام حسن عسكرى فرمود: "فرزندم براى خدا سپاسى تازه به جاى آر كهدرباره تو فرمانى تازه پديد آورد".(3)
شايد، آنچه كه خداوند براى او پديد آورد نعمت اتفاق و عدم بروزاختلاف پيرامون امامت او پس از پدرش بوده باشد. زيرا پس از وفاتمحمّد، آن حضرت بزرگترين فرزند پدرش محسوب مىشد...اگر چهامامت موهبت الهى است كه اصلاً با ملاكهايى همچون سن ونظاير آنپيوستگى ندارد. دليل ما بر اين نكته آن است كه امام هادىعليه السلام پيش ازوفات پسرش محمّد (معروف به سيد محمّد) به امامت حسن اشارهمىفرمود چنانكه روايات ديگرى نيز در تأييد اين مطلب (امامت امامحسن) از سوى پدران بزرگوار آن حضرت نقل شده است. بياييد با همبرخى از نصوصى را كه شيعه بر محتواى آنها اتفاق دارد بخوانيم. اينروايات بر امامت امام حسن عسكرى از دلالت كافى برخوردارند.
على بن عمر نوفلى گويد: با امام هادى در خانهاش بودم كه ابو جعفر برما گذشت. پرسيدم: آيا اين صاحب ماست؟ فرمودند: نه، صاحب شماحسن است.(4)
على بن عمرو عطار در روايتى گويد: در زمان حيات محمّد (سيدمحمّد) خدمت حضرت هادى رسيدم و من گمان مىكردم او امام يازدهماست، به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم! كدام يك از فرزندانت رابه امامت تخصيص دهم؟ فرمود: هيچ يك را تخصيص ندهيد تا فرمانمن براى شما صادر شود، بعد از آن نامهاى نوشتم كه اين امر (امامت) دردست كيست. آنگاه براى من نوشت: در دست فرزند بزرگترم و ابو محمّداز جعفر بزرگتر بود.(5)
اين جعفر همان كسى است كه بعداً ملقّب به كذاب يا تواب شد زيرامدّتى ادعاى امامت كرد و سپس از ادعاى خود بازگشت و توبه كرد...ابوجعفر)سيد محمّد ( بزرگترين فرزند امام هادىعليه السلام بود. امّا چنانكهپيداست او در آن هنگام دنيا را بدرود گفته بود.
امام هادى به ابو بكر فهفكى نامهاى نگاشت و به او فرمود: "فرزندمابو محمّد از ديگر خاندان محمد نيك سرشتتر و حجّت و برهانش ازديگران استوارتر است و او بزرگترين فرزندان من است و جانشين منوزمام و احكام امامت به وى مىرسد. پس هر چه مىخواهى از منبپرسى، از او سؤال كن كه آنچه بدان نيازمندى نزد اوست".(6)
امام جوادعليه السلام نيز به اين حقيقت اشاره كرده و در حديثى كه توسّطعقر فرزند دلف روايت شده، آمده است: "از ابو جعفر، محمّد بن علىالرضا، شنيدم كه مىفرمود: پيشواى پس از من فرزندم على است، فرماناو فرمان من و گفتار او گفتار من، و طاعت از او طاعتاز من و پيشواىپس از او فرزندش حسن است".(7) بعلاوه روايات مستفيضى از سوى پيشوايان مورد اعتماد حديث به نقلاز پيامبر وارد شده كه تعداد ائمه اثنى عشر و نام و صفات آنها را بيان كردهاست تا آنجا كه در مؤمنان جاى ترديدى در اين نكته باقى نمىگذارد كهپس از امام هادى حجّت بالغه خداوند سرور ما حضرت امام حسنعسكرىعليه السلام است.
بدينسان وظيفه امامت اسلامى و خلافت الهى پس از وفات امام هادىبه امام حسن عسكرى كه در آن هنگام 23 سال از سن شريفش مىگذشتانتقال يافت.
سالهايى كه آن حضرت امامت مردم را عهدهدار گرديد مصادف شد بابقيه دوران حكومت معتز عبّاسى و پس از آن حكومت مهتدى و در نهايتپنج سال از حكومت معتمد.(8)
-------------------------------------------------
1،2-بحارالانوار، ج50، ص236.
3-بحارالانوار، ج50، ص244.
4-بحارالانوار، ج50، ص242.
5-همان مأخذ، ص244.
6-بحارالانوار، ج50، ص245.
7-همان مأخذ، ص239.
8-بحارالانوار، ج50، ص236.
--------------------------------------------
آية الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: محمد صادق شريعت
ميلاد فرخنده
- بازدید: 3426