ابتداى ظهور

(زمان خواندن: 27 - 53 دقیقه)

422: از كجا كه مهدى موعود ظهور نكرده باشد؟
مطابق مباحثى كه قبلا به آن اشاره شد ما به مهدى عليه السلام فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام با خصوصيات ظاهرى و باطنى اعتقاد داريم و لذا هيچ گاه در تطبيق آن اشتباه نخواهيم كرد خصوصا آنكه معجزه نيز مويد و مثبت وجود او است. و امامان از اهل بيت عليه السلام نيز هر كدام خصوصيات او را ذكر نموده اند.
البته ما منكر سوء استفاده از مفهوم عالى مهدويت نيستيم چنان كه از مقام منيع ربوبيت و مقام نبوت نيز سوء استفاده هايى شده است. وظيفه ما است كه امام زمان عليه السلام را با تمام اوصاف مشخص شده از طرف پيامبر و امامان عليهم السلام بشناسيم تا فريب مدعيان دروغين مهدويت را نخوريم.
423: امام زمان عليه السلام چگونه از زمان مناسب ظهور خود آگاهى مى يابيم؟
اين سؤال گاه از ديدگاه شخص غير شيعى مطرح گشته و گاه نيز از شخص شيعه امامى مطرح مى گردد. در ورتى كه سؤ ال از شخص غير امامى مطرح گردد دو گونه مى توان به او پاسخ داد:
الف: اينكه اين موضوع را بايد همانند ساير مسائل اجتماعى بررسى كرد به اين معنا كه هر گاه مصلحت اسلام و بشريت اقتضاى ظهور حضرت را داشته باشد به طور حتم امام زمان عليه السلام ظهور خواهد كرد.
ب: اينكه امام عليه السلام از آنجا كه از جانب خداوند متعال مورد تاءييد است دستور ظهورش را مستقيما از جانب او خواهد گرفت.
و در صورتى كه سؤال از شخصى امامى است در جواب سؤال او چند طرح و نظر داده شده است:
1- اينكه آن حضرت به زمان ظهور خود به جهت رواياتى كه از آباء و اجدادش رسيده آگاهى دارد. اين احتمال در ادله نقلى به آن اشاره نشده است.
2- اينكه امام عليه السلام به طور اعجاز از زمان ظهورش آگاهى دارد به اين نحو كه خداوند هنگام رسيدن وقت ظهورش معجزه اى ايجاد خواهد كرد و با آن حضرت به وظيفه اش كه همان ظهور است التفات پيدا مى كند. در روايات اشاره به اين احتمال شده است:
رواندى مرسلاً از امام كاظم عليه السلام در حديثى راجع به حضرت مهدى عليه السلام نقل كرده كه فرمود:اذا حان وقت خروجه انتثر ذلك العلم من نفسه، و انطقه الله عزوجل فناداه: اخرج يا ولى الله فاقتل اعداء الله، وله سيف مغمد اذا حان وقت خروجه اقتلع ذلك السيف من غمده و انطقه الله عزوجل فناداه لاسيف: اخرج يا ولى الله! فلا يحل لك ان تقعد عن اعداء الله... (1)؛ ((هر گاه وقت خروج حضرت رسيد علم به خروج در نفس او منتشر خواهد شد آن علم او را ندا داده كه: اى ولى خدا خروج كن و دشمنان خدا را به قتل برسان و براى او شمشيرى است هنگامى كه وقت خروج او فرا رسد از غلافش ‍ بيرون مى آيد و حضرت را ندا داده مى گويد: اى ولى خدا خروج كن كه براى تو حلال نيست كه از دشمنان خدا صرف نظر كنى....))
صدوق نيز از مفضل بن عمر نقل كرده كه از امام صادق عليه السلام درباره تفسير جابر سؤ ال كردم؟ حضرت فرمود:..ان منا اماما مستترا فاذا اراد الله عزوجل اظهار اءمده نكت فى قلبه نكتة و اءمر بامر الله عزوجل (2)؛ ((همانا از ما امامى است پنهان، هر گاه خداوند اراده كند تا او را از پرده غيبت به در آورد در قلب او علامتى مى نهد، آن گاه به امر خدا سفارش خواهد كرد.))
در حديثى از امام زمان عليه السلام رسيده كه فرمود:علمنا على ثلاثة اءوجه: ماض و غابر و حادث، اءما الماضى فتفسير و اما الغابر فموقوف و ام الحادث فقذف فى القلوب و نقر فى الاسماع و هو افضل علمنا... (3)؛ ((علم ما اهل بيت بر سه نوع است: علم به گذشته و آينده و حادث، علم گذشته تفسير است علام آينده موقوف است و علم حادث انداختن در قلوب و زمزمه در گوش هاست اين بخش بهترين علم ماست.))
3- اينكه حضرت مهدى عليه السلام با آن ذكاوت و خُبرَويتى كه دارد وقت ظهور را دريابد. احتمال دوم مطابق روايات و عقل است.
424: حكمت معين نبودن وقت ظهور حضرت چيست؟
گاهى اين سؤال در ذهن انسان خطور مى كند كه چرا وقت ظهور در منابع اسلامى معين نشده است؟ در جواب اين سؤ ال مى گوييم:
1- كسى كه منتظر شخص دوست داشتنى است و وقت آمدن او را نمى داند هميشه در حال انتظار است، هميشه آماده است هميشه در صدد پياده كردن دستورات او در خود و اجتماع است ولى در صورتى كه زمان رسيدن او را بداند خصوصا آنكه بداند كه بسيار دور است ماءيوس شده و هرگز خود را به اين زودى آماده نمى كند.
2- معين نبودن وقت ظهور، يك نوع امتحان است براى مردم تا معلوم گردد آيا مردم با اين همه سختى هاى مختلف روحيه خود را از دست مى دهند يا خير؟
3- گاه مصلحت در تقديم و تاءخير زمان غيبت است كه اين معنا با معين بودن زمان ظهور سازگارى ندارد. و لذا در قصه حضرت موسى عليه السلام به جهت ادامه ملاقات او با خداوند از سى روز تا چهل روز عده اى به انحراف كشيده شدند.
4- در صورت معين بودن ظهور، دشمنان حضرت عليه السلام در صدد تدارك بر آمده و با حضرت در همان زمان به مقابله بر خواهند خواست. لذا در روايات اسلامى از عنصر ((ناگهانى بودن ظهور)) به عنوان عنصر اساسى در پيروزى حضرت ياد شده است.
امام صادق عليه السلام به ابن النعمان فرمود: ((اى پسر نعمان به راستى عالم نمى توان به هر چه اطلاع دارد تو را آگاه سازد... پس عجله نكنيد به خدا سوگند! سه بار اين امر - امر فرج - نزديك شد ولى به جهت آنكه شما آن را فاش كرديد خداوند آن را به تاخير انداخت. به خدا سوگند نزد شما سرى نيست مگر آنكه دشمنان شما به آن از شما آگاه ترند)) .
5- در صورت عدم تعيين وقت ظهور حالت انقطاع و توجه و تضرع خاصى بر انسان ها حاكم خواهد شد كه چه بسا اين امر سبب تعجيل در فرج امام زمان عليه السلام گردد. ولى اگر وقت ظهور به طور قطع مشخص ‍ باشد ديگر از اين اثر معنوى خبرى نيست.
6- از آنجا كه وقت ظهور همانند علايم ظهور متعلق ((بدا)) واقع مى شود لذا نبايد به طور دقيق وقت ظهور مشخص باشد تا مردم به كارهايى تشويق شوند كه موثر در ظهور امام زمان عليه السلام است.
7- از آنجا كه ممكن است ظهور حضرت به طول انجامد لذا وقت آن معين نشده است تا مردم مايوس ‍ نباشند و با احتمال ظهور حضرت در هر لحظه حالت انتظار مثبت را از دست ندهند.
425: آيا تعيين وقت ظهور صحيح است؟
تعيين تاريخ ظهور امام زمان عليه السلام به چند نحو متصور است:
1- اينكه تاريخ و وقت ظهور حضرت را به طور دقيق و تفصيلى معين كنيم كه در فلان سال و فلان ماه و فلان روز خواهد بود. اين احتمال باطل است، زيرا در هيچ روايتى به اين اشاره نشده است و مضافا به اينكه در برخى از احاديث تعيين كننده وقت ظهور مورد لعن قرار گرفته است.
2- اينكه موعد ظهور به نحو اجمال تعيين گردد، به اينكه بگوييم: هر گاه خداوند اراده كند آن حضرت ظهور خواهد كرد. اين احتمال به طور حتم اشكالى نداشته و صحيح است.
3- اينكه از طريق قواعد حساب و جفر به طور اجمال يا تفصيل به زمان ظهور حضرت علم پيدا كرده و از آن خبر دهيم. اين احتمال گر چه در برخى روايات به آن اشاره شده (4) ولى از سند معتبرى برخوردار نيست. خصوصا آنكه تاريخ ظهور ممكن است مورد بدا واقع شود.
4- اينكه مطابق برخى از روايات به طور كلى و اجمال به زمان ظهور آن حضرت اشاره گردد:
طبرسى از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه:لا يخرج القائم الا فى وتر من السنين، سنة احدى او ثلاث او خمس او سبع او تسع (5)؛ ((قائم در سال وتر [فرد] ظهور خواهد كرد، سال يك يا سه يا پنج يا هفت يا نه.))
و نيز به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:ينادى باسم القائم فى ليلة ثلاث و عشرين من شهر رمضان و يقوم فى عاشوراء، و هو الذى قتل فيه الحسين بن على عليه السلام... (6)؛ ((به اسم قائم در شب بيست و سوم ماه رمضان ندا داده خواهد شد و در روز عاشورا قيام خواهد كرد و آن روزى است كه حسين بن على در آن روز به شهادت رسيد.))
426: آيا جمله ((كما ملئت ظلما و جورا)) با صالح بودن مردم منافات دارد؟
در مورد سوال فوق مى گوييم:
اولا: در بيشتر روايات جملهكما ملئت...به كار رفته نهبعد ما ملئتو اين جمله در حقيقت تشبيه حكومت پر از عدل است به حكومتى پر از ظلم، يعنى چگونه حكومتى پر از ظلم مى شود همانگونه كه حكومت ضرت پر از عدل خواهد بود.
ثانيا: گسترش ظلم و تعدى و تجاوز به نحو سببيت براى ظهور در اين روايات ذكر نشده است بلكه به عنوان رط مقارن ظهور است.
ثالثا: در اين روايات خبر از واقعيتى خارجى هنگام ظهور مى دهد نه اينكه مردم را تشويق به ظلم كند تا با گسترش ‍ آن حضرت ظهور كند، بلكه ما وظيفه داريم گسترش دهنده عدالت يعنى همان چيزى باشيم كه حضرت به جهت آن ظهور مى كند و در اين امر بزرگ سهيم شويم.
427: معناى ظهور امام زمان عليه السلام چيست؟
در اينكه معنا ظهور امام زمان عليه السلام چيست سه احتمال داده شده كه قابل جمع است:
1- اينكه مقصود از ظهور بروز و انكشاف بعد از محجوب بودن و استتار باشد. اين معنا مختص فهم شيعى است كه معتقد به غيبت براى امام زمان عليه السلام است.
2- اينكه مقصود اعلان انقلاب و قيام به جهت پياده كردن اسلام ناب و در سايه حكومت عدل باشد، اين مفهوم با ديدگاه امامى و ديگران نيز سازگارى دارد.
3- مقصود از ظهور پيروزى و سيطره بر عالم است. اين معنا بعد از آن حاصل مى شود كه حضرت از پرده غيبت به در آمده و امور او مرتب گردد.
428: مراد از ظهور اصغر و اكبر چيست؟
همان گونه كه براى تثبيت و جا افتادن غيبت كبرا خداوند متعال براى امام زمان عليه السلام غيبت صغرا را مقدر كرد تا زمينه براى غيبت كبرا فراهم گردد در مورد ظهور حضرت نيز گفته شده كه قبل از ظهور اكبر خداوند براى ايجاد آمادگى براى آن ظهور اصغرى را پيش بينى كرده است.
به اين معنا كه خداوند مدتى قبل از ظهور اكبر، سطح علمى مردم را در طبقات مختلف جامعه بالا مى برد تا براى درك عصر حضرت مهدى عليه السلام قابليت لازم را پيدا نمايند. اين آمادگى از دو طريق حاصل مى شود:
1- بالا بردن شعور و آگاهى مردم نسبت به احتياج داشتن حكومت جهانى توحيدى.
2- بالا بردن سطح علمى مردم براى پذيرش چنين حكومتى.
429: چه عواملى زمينه ساز حكومت واحد جهانى است؟
ممكن است گفته شود با توجه به تشتت آرا و اختلاف مذاهب و تنوع حكومت ها و ناسازگارى آن ها نسبت به يكديگر تشكيل حكومت واحد جهانى ممكن به نظر نمى رسد؛ چگونه مى توان همه ميلت ها را تحت حكومت واحدى جمع كرد.
پاسخ: نه تنها تشكيل حكومت جهانى ممكن و ميسور است بلكه امرى حتمى و لازم به نظر مى رسد و علل و عوامل زيادى در زمينه سازى آن دخيل مى باشند:
1- خطر جنگ و خونريزى كه همواره مانند كابوس وحشتناكى بر سر جوامع انسانى سايه افكنده، تنها با وحدت حكومت در سطح جهان و يكپارچگى همه امت ها بر طرف مى شود.
2- به تصريح دانشمندان ((تضاد منافع)) ريشه اصلى و اولى برخوردهاى خونين و پيكارهاى سهمگين حكومت ها با يكديگر است. حال اگر بدانيم كه شعار حكومت حضرت، عدل و انصاف براى كل جامعه بشرى است همگى به سوى حكومت عدل جهانى سوق داده مى شوند.
3- يكى ديگر از عوامل تشكيل حكومت جهانى تكامل عقول و ادراكات بشر است كه به نوبه خود مى تواند زمينه ساز حكومت جهانى گردد؛ زيرا بشر هم از ناحيه خود در راه حركت به سوى كمال و ترقى و تكامل عقلانى است و هم در هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام به كمال نهايى خود نايل مى گردد، و لذا مى توانند با يكديگر تاءلف كرده و به حكومت جهانى تن دهند، زيرا همه تعارض و تزاحم ها از ناحيه كم عقلى و جهل و كم خردى است.
430: ظرفيت كلى براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام چيست؟
شكى نيست كه هر كار اجتماعى به آماده كردن ظرفيت هاى مناسب دارد در مورد ظهور منجى كل بشرى كه پديده اجتماعى عظيمى است احتياج به تحقق مقدمات و شرايط خاصى است؛
1- پيشرفت دينى در ميان امت اسلامى و لو در طبقه خاصى از آنها.
2- گسترش انحراف عمومى در بين مردم.
3- گسترش ظلم و فساد در سطح عموم و در نتيجه دور شدن مردم از دين و متابعت از هواى نفس.
3- پيشرفت بشر در صنعت و تكولوژى.
5- آماده شدن ياران خاص حضرت براى نصرت و يارى او.
431: امام زمان عليه السلام در ظاهر با چه سنى ظهور مى كنند؟
مطابق روايات شيعه و سنى امام زمان عليه السلام در حالى كه ظاهر او جوان و به سن چهل سالگى است ظهور خواهند كرد. اينك به برخى از روايات اشاره مى كنيم:
1- ابن صباغ مالكى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه در حديثى فرمود: ((مهدى از اولاد من با سن چهل سال است...)).(7)
2- شيخ صدوق رحمة الله عليه از اباصلت هروى نقل مى كند كه گفت: به امام رضا عليه السلام عرض كردم: قائم شما هنگام خروج چه علامتى دارد؟ حضرت فرمود: ((علامت او اين است كه او از حيث سن پير است ولى در ظاهر جوان نشان داده مى شود به حدى كه هر گاه كسى به او نظر مى افكند گمان مى كند كه او سى ساله يا كمتر است و از جمله علامات او آن است كه به مرور ايام و شب ها پير نمى شوند تا آنكه مرگ او فرا رسد)).(8)
نعمانى به سندش از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((اگر قائم قيام كند مردم او را انكار خواهند كرد زيرا در حالى كه جوان رشيدى است به سوى آنها باز مى گردد...)).(9)
ممكن است رواياتى كه اشاره به سن چهل سالگى دارد مقصود آن باشد كه جسد و جسم او در حد كمال است؛ زيرا بدن تا چهل سالگى به كمال رشد خود مى رسد. گر چه برخى روايات نيز به سن 18 سالگى و 51 سالگى اشاره كرده است ولى روايت اول از محمد بن حمير نقل شده نه از يكى از معصومين عليهم السلام.
و روايت دوم گر چه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده ولى از صحت سند برخوردار نيست خصوصا آنكه هر دو روايت با روايات مستفيضى كه دلالت بر ظاهر چهل سالگى دارد مخالف است.
432: خصوصيات جسمى امام زمان عليه السلام هنگام ظهور چگونه است؟
مطابق برخى از روايات سنى و شيعى امام زمان عليه السلام هنگام ظهور داراى صفات و خصوصيات سمى خاص است از قبيل:
1- اءجلى الجبهة:
يعنى پيشانى وسيع و عريض.(10)
2- اقنى الانف:
وسط بينى او برآمده ولى دو سوراخ آن تنگ است.(11)
3- كان وجهه كوكب درى:
گويا صورت او همانند ستاره اى درخشان است.(12)
4- اللون لون عربى:
با چهره اى گندم گون.(13)
5- افرق الثنايا:
مابين دندان هاى او باز است.(14)
6- اكحل العينين:
مژه هاى او سياه است.(15)
7- براق الثنايا:
با دندان هاى سفيد.(16)
8- اءزج الحاجبين:
با ابروانى كشيده و باريك.(17)
9- مربوع القامة:
قامتش متوسط.(18)
10- الجسم جسم اسرائيلى:
جسم او تنومند است.(19)
11- على خده الايمن خال اسود:
برگونه راست او خالى سياه است.(20)
433: آيا علايم قريب براى ظهور، با اينكه حضرت به طور ناگهانى ظهور مى كند منافات دارد؟
مطابق برخى از روايات، ظهور و قيام حضرت مهدى عليه السلام به طور ناگهانى خواهد بود و اين از عنايات خداوند در حق آن حضرت است تا دشمنان را غافلگير كرده و جلو تدابير آنها را گرفته و هر گونه اقدامى را بر ضد حضرت از آنها سلب كند.
طبرسى توقيعى را از ناحيه مقدسه به شيخ مفيد رحمة الله عليه نقل كرده كه در آخر آن چنين آمده است: ((هركس بايد كارى كند كه محبت ما را به خود جذب كرده و از كارى كه كراهت و سخط ما را بر مى انگيزد دورى كند. پس همانا امر ما يك دفعه و به طور ناگهانى اتفاق خواهد افتاد)).(21)
در توجيه اشكال فوق مى گوييم:
علايم قريب براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام همانند نداى آسمانى و فرو رفتن زمين بيدا با اهلش و ديگر علايم، براى آگاهى مخلصين و مومنان است تا از قرب ظهور آگاهى داشته باشند، و لذا ظهور براى آنها ناگهانى نخواهد بود. آرى عنصر اتفاق و ظهور ناگهانى براى دشمنان حضرت مهدى عليه السلام است تا از اين غفلتى كه خداوند در آنها قرار مى دهد حضرت بتواند به مقاصد عالى خود كه همان سلطه بر ظالمان و گسترش عدل و داد است برسد.
434: خداوند متعال چه عنايتى به جهت پيروزى حضرت مهدى عليه السلام هنگام ظهور انجام خواهد داد؟
مطابق روايات خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان عليه السلام امدادهاى غيبى را به كمك آن حضرت خواهد فرستاد كه از آن جمله است:
1- عنصر ناگهانى و غفلت دشمنان
مطابق روايات حضرت هنگامى ظهور مى كنند كه دشمنان همه از ظهور او غافلند و در دانش نظامى اين مطلب به خوبى روشن است كه چقدر عنصر غفلت و ناگهانى هجوم در پيروزى بر دشمن تاءثير دارد.
امام زمان عليه السلام در توقيعى كه به شيخ مفيد رحمة الله عليه فرستاد فرمود: ((پس همانا امر ما به طور ناگهانى است...)).(22)
2- ايجاد رعب و وحشت
يكى ديگر از راه هاى نفوذ بر دشمن كه در علم نظامى از آن بهره گيرى فراوان مى شود ايجاد ترس و خوف و رعب در قلوب دشمن است تا از اين راه تسليم گردند.
نعمانى به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:امر الله عزوجل ان لا تستعجل به حتى يؤ يده [الله ب] ثلاثة [اجناد] الملائكة و المومنين، و الرعب (23)؛ ((خداوند عزوجل امر نمود تا به آن عجله نكنى تا اينكه او - مهدى عليه السلام - را به سه لشكر تاءييد نمايد: ملائكه، مومنين و وحشت.))
3- جذب تمام مسلمين
يكى ديگر از تاءييدات الهى در حق حضرت آن است كه به عنايت الهى از راهى قيام خود را شروع خواهد رد كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است از جمله آنكه:
الف: ظهور خود را از مسجد الحرام شروع خواهد كرد كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است.
ب: خطابه اى كه در مسجد الحرام هنگام ظهورش مى خواند به امور مشترك و اتفاقى بين مسلمانان اشاره دارد.
ج: قيام خود را با همان شعارهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله شروع مى كند.
د: مطالبه خون امام حسين عليه السلام مى كند.
4- تاءييد از جانب ملائكه
از جمله تاءييدات الهى نسبت به حضرت مهدى عليه السلام كمك فرستادن ملائكه براى يارى حضرت و قتال به همراه حضرت بر ضد ظالمان است.
گنجى شافعى به سند خود از على بن ابى طالب عليه السلام در حديثى در رابطه با مهدى عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((خداوند او را به سه هزار از ملائكه يارى خواهد كرد...)) (24)
قندوزى حنفى از كتاب ((اسعاف الراغبين)) صبان نقل كرده كه در روايات فراوان آمده است كه هنگام ظهور حضرت بر بالاى سر او فرشته اى ندا مى دهد: ((اين خليفه خداست او را متابعت و پيروى كنيد... و همانا خداوند متعال او را با سه هزار فرشته يارى خواهد كرد...)).(25)
نعمانى به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((خداوند متعال او - مهدى عليه السلام - را با سه لشكر يارى خواهد كرد: با ملائكه...)).(26)
اين تاءييد به نوبه خود در توجه مردم به حضرت نقش به سزايى دارد زيرا هنگامى كه مخالفان مشاهده كنند كه حضرت مشمول نصرت فرشتگان خداوند است ترس سراسر وجود آنها را فرا گرفته و پى به الهى بودن اين قيام خواهند برد و در نتيجه طوعاً و يا كرهاً خود را تسليم حضرت مى كنند.(27)

422: از كجا كه مهدى موعود ظهور نكرده باشد؟
مطابق مباحثى كه قبلا به آن اشاره شد ما به مهدى عليه السلام فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام با خصوصيات ظاهرى و باطنى اعتقاد داريم و لذا هيچ گاه در تطبيق آن اشتباه نخواهيم كرد خصوصا آنكه معجزه نيز مويد و مثبت وجود او است. و امامان از اهل بيت عليه السلام نيز هر كدام خصوصيات او را ذكر نموده اند.
البته ما منكر سوء استفاده از مفهوم عالى مهدويت نيستيم چنان كه از مقام منيع ربوبيت و مقام نبوت نيز سوء استفاده هايى شده است. وظيفه ما است كه امام زمان عليه السلام را با تمام اوصاف مشخص شده از طرف پيامبر و امامان عليهم السلام بشناسيم تا فريب مدعيان دروغين مهدويت را نخوريم.
423: امام زمان عليه السلام چگونه از زمان مناسب ظهور خود آگاهى مى يابيم؟
اين سؤال گاه از ديدگاه شخص غير شيعى مطرح گشته و گاه نيز از شخص شيعه امامى مطرح مى گردد. در ورتى كه سؤ ال از شخص غير امامى مطرح گردد دو گونه مى توان به او پاسخ داد:
الف: اينكه اين موضوع را بايد همانند ساير مسائل اجتماعى بررسى كرد به اين معنا كه هر گاه مصلحت اسلام و بشريت اقتضاى ظهور حضرت را داشته باشد به طور حتم امام زمان عليه السلام ظهور خواهد كرد.
ب: اينكه امام عليه السلام از آنجا كه از جانب خداوند متعال مورد تاءييد است دستور ظهورش را مستقيما از جانب او خواهد گرفت.
و در صورتى كه سؤال از شخصى امامى است در جواب سؤال او چند طرح و نظر داده شده است:
1- اينكه آن حضرت به زمان ظهور خود به جهت رواياتى كه از آباء و اجدادش رسيده آگاهى دارد. اين احتمال در ادله نقلى به آن اشاره نشده است.
2- اينكه امام عليه السلام به طور اعجاز از زمان ظهورش آگاهى دارد به اين نحو كه خداوند هنگام رسيدن وقت ظهورش معجزه اى ايجاد خواهد كرد و با آن حضرت به وظيفه اش كه همان ظهور است التفات پيدا مى كند. در روايات اشاره به اين احتمال شده است:
رواندى مرسلاً از امام كاظم عليه السلام در حديثى راجع به حضرت مهدى عليه السلام نقل كرده كه فرمود:اذا حان وقت خروجه انتثر ذلك العلم من نفسه، و انطقه الله عزوجل فناداه: اخرج يا ولى الله فاقتل اعداء الله، وله سيف مغمد اذا حان وقت خروجه اقتلع ذلك السيف من غمده و انطقه الله عزوجل فناداه لاسيف: اخرج يا ولى الله! فلا يحل لك ان تقعد عن اعداء الله... (1)؛ ((هر گاه وقت خروج حضرت رسيد علم به خروج در نفس او منتشر خواهد شد آن علم او را ندا داده كه: اى ولى خدا خروج كن و دشمنان خدا را به قتل برسان و براى او شمشيرى است هنگامى كه وقت خروج او فرا رسد از غلافش ‍ بيرون مى آيد و حضرت را ندا داده مى گويد: اى ولى خدا خروج كن كه براى تو حلال نيست كه از دشمنان خدا صرف نظر كنى....))
صدوق نيز از مفضل بن عمر نقل كرده كه از امام صادق عليه السلام درباره تفسير جابر سؤ ال كردم؟ حضرت فرمود:..ان منا اماما مستترا فاذا اراد الله عزوجل اظهار اءمده نكت فى قلبه نكتة و اءمر بامر الله عزوجل (2)؛ ((همانا از ما امامى است پنهان، هر گاه خداوند اراده كند تا او را از پرده غيبت به در آورد در قلب او علامتى مى نهد، آن گاه به امر خدا سفارش خواهد كرد.))
در حديثى از امام زمان عليه السلام رسيده كه فرمود:علمنا على ثلاثة اءوجه: ماض و غابر و حادث، اءما الماضى فتفسير و اما الغابر فموقوف و ام الحادث فقذف فى القلوب و نقر فى الاسماع و هو افضل علمنا... (3)؛ ((علم ما اهل بيت بر سه نوع است: علم به گذشته و آينده و حادث، علم گذشته تفسير است علام آينده موقوف است و علم حادث انداختن در قلوب و زمزمه در گوش هاست اين بخش بهترين علم ماست.))
3- اينكه حضرت مهدى عليه السلام با آن ذكاوت و خُبرَويتى كه دارد وقت ظهور را دريابد. احتمال دوم مطابق روايات و عقل است.
424: حكمت معين نبودن وقت ظهور حضرت چيست؟
گاهى اين سؤال در ذهن انسان خطور مى كند كه چرا وقت ظهور در منابع اسلامى معين نشده است؟ در جواب اين سؤ ال مى گوييم:
1- كسى كه منتظر شخص دوست داشتنى است و وقت آمدن او را نمى داند هميشه در حال انتظار است، هميشه آماده است هميشه در صدد پياده كردن دستورات او در خود و اجتماع است ولى در صورتى كه زمان رسيدن او را بداند خصوصا آنكه بداند كه بسيار دور است ماءيوس شده و هرگز خود را به اين زودى آماده نمى كند.
2- معين نبودن وقت ظهور، يك نوع امتحان است براى مردم تا معلوم گردد آيا مردم با اين همه سختى هاى مختلف روحيه خود را از دست مى دهند يا خير؟
3- گاه مصلحت در تقديم و تاءخير زمان غيبت است كه اين معنا با معين بودن زمان ظهور سازگارى ندارد. و لذا در قصه حضرت موسى عليه السلام به جهت ادامه ملاقات او با خداوند از سى روز تا چهل روز عده اى به انحراف كشيده شدند.
4- در صورت معين بودن ظهور، دشمنان حضرت عليه السلام در صدد تدارك بر آمده و با حضرت در همان زمان به مقابله بر خواهند خواست. لذا در روايات اسلامى از عنصر ((ناگهانى بودن ظهور)) به عنوان عنصر اساسى در پيروزى حضرت ياد شده است.
امام صادق عليه السلام به ابن النعمان فرمود: ((اى پسر نعمان به راستى عالم نمى توان به هر چه اطلاع دارد تو را آگاه سازد... پس عجله نكنيد به خدا سوگند! سه بار اين امر - امر فرج - نزديك شد ولى به جهت آنكه شما آن را فاش كرديد خداوند آن را به تاخير انداخت. به خدا سوگند نزد شما سرى نيست مگر آنكه دشمنان شما به آن از شما آگاه ترند)) .
5- در صورت عدم تعيين وقت ظهور حالت انقطاع و توجه و تضرع خاصى بر انسان ها حاكم خواهد شد كه چه بسا اين امر سبب تعجيل در فرج امام زمان عليه السلام گردد. ولى اگر وقت ظهور به طور قطع مشخص ‍ باشد ديگر از اين اثر معنوى خبرى نيست.
6- از آنجا كه وقت ظهور همانند علايم ظهور متعلق ((بدا)) واقع مى شود لذا نبايد به طور دقيق وقت ظهور مشخص باشد تا مردم به كارهايى تشويق شوند كه موثر در ظهور امام زمان عليه السلام است.
7- از آنجا كه ممكن است ظهور حضرت به طول انجامد لذا وقت آن معين نشده است تا مردم مايوس ‍ نباشند و با احتمال ظهور حضرت در هر لحظه حالت انتظار مثبت را از دست ندهند.
425: آيا تعيين وقت ظهور صحيح است؟
تعيين تاريخ ظهور امام زمان عليه السلام به چند نحو متصور است:
1- اينكه تاريخ و وقت ظهور حضرت را به طور دقيق و تفصيلى معين كنيم كه در فلان سال و فلان ماه و فلان روز خواهد بود. اين احتمال باطل است، زيرا در هيچ روايتى به اين اشاره نشده است و مضافا به اينكه در برخى از احاديث تعيين كننده وقت ظهور مورد لعن قرار گرفته است.
2- اينكه موعد ظهور به نحو اجمال تعيين گردد، به اينكه بگوييم: هر گاه خداوند اراده كند آن حضرت ظهور خواهد كرد. اين احتمال به طور حتم اشكالى نداشته و صحيح است.
3- اينكه از طريق قواعد حساب و جفر به طور اجمال يا تفصيل به زمان ظهور حضرت علم پيدا كرده و از آن خبر دهيم. اين احتمال گر چه در برخى روايات به آن اشاره شده (4) ولى از سند معتبرى برخوردار نيست. خصوصا آنكه تاريخ ظهور ممكن است مورد بدا واقع شود.
4- اينكه مطابق برخى از روايات به طور كلى و اجمال به زمان ظهور آن حضرت اشاره گردد:
طبرسى از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه:لا يخرج القائم الا فى وتر من السنين، سنة احدى او ثلاث او خمس او سبع او تسع (5)؛ ((قائم در سال وتر [فرد] ظهور خواهد كرد، سال يك يا سه يا پنج يا هفت يا نه.))
و نيز به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:ينادى باسم القائم فى ليلة ثلاث و عشرين من شهر رمضان و يقوم فى عاشوراء، و هو الذى قتل فيه الحسين بن على عليه السلام... (6)؛ ((به اسم قائم در شب بيست و سوم ماه رمضان ندا داده خواهد شد و در روز عاشورا قيام خواهد كرد و آن روزى است كه حسين بن على در آن روز به شهادت رسيد.))
426: آيا جمله ((كما ملئت ظلما و جورا)) با صالح بودن مردم منافات دارد؟
در مورد سوال فوق مى گوييم:
اولا: در بيشتر روايات جملهكما ملئت...به كار رفته نهبعد ما ملئتو اين جمله در حقيقت تشبيه حكومت پر از عدل است به حكومتى پر از ظلم، يعنى چگونه حكومتى پر از ظلم مى شود همانگونه كه حكومت ضرت پر از عدل خواهد بود.
ثانيا: گسترش ظلم و تعدى و تجاوز به نحو سببيت براى ظهور در اين روايات ذكر نشده است بلكه به عنوان رط مقارن ظهور است.
ثالثا: در اين روايات خبر از واقعيتى خارجى هنگام ظهور مى دهد نه اينكه مردم را تشويق به ظلم كند تا با گسترش ‍ آن حضرت ظهور كند، بلكه ما وظيفه داريم گسترش دهنده عدالت يعنى همان چيزى باشيم كه حضرت به جهت آن ظهور مى كند و در اين امر بزرگ سهيم شويم.
427: معناى ظهور امام زمان عليه السلام چيست؟
در اينكه معنا ظهور امام زمان عليه السلام چيست سه احتمال داده شده كه قابل جمع است:
1- اينكه مقصود از ظهور بروز و انكشاف بعد از محجوب بودن و استتار باشد. اين معنا مختص فهم شيعى است كه معتقد به غيبت براى امام زمان عليه السلام است.
2- اينكه مقصود اعلان انقلاب و قيام به جهت پياده كردن اسلام ناب و در سايه حكومت عدل باشد، اين مفهوم با ديدگاه امامى و ديگران نيز سازگارى دارد.
3- مقصود از ظهور پيروزى و سيطره بر عالم است. اين معنا بعد از آن حاصل مى شود كه حضرت از پرده غيبت به در آمده و امور او مرتب گردد.
428: مراد از ظهور اصغر و اكبر چيست؟
همان گونه كه براى تثبيت و جا افتادن غيبت كبرا خداوند متعال براى امام زمان عليه السلام غيبت صغرا را مقدر كرد تا زمينه براى غيبت كبرا فراهم گردد در مورد ظهور حضرت نيز گفته شده كه قبل از ظهور اكبر خداوند براى ايجاد آمادگى براى آن ظهور اصغرى را پيش بينى كرده است.
به اين معنا كه خداوند مدتى قبل از ظهور اكبر، سطح علمى مردم را در طبقات مختلف جامعه بالا مى برد تا براى درك عصر حضرت مهدى عليه السلام قابليت لازم را پيدا نمايند. اين آمادگى از دو طريق حاصل مى شود:
1- بالا بردن شعور و آگاهى مردم نسبت به احتياج داشتن حكومت جهانى توحيدى.
2- بالا بردن سطح علمى مردم براى پذيرش چنين حكومتى.
429: چه عواملى زمينه ساز حكومت واحد جهانى است؟
ممكن است گفته شود با توجه به تشتت آرا و اختلاف مذاهب و تنوع حكومت ها و ناسازگارى آن ها نسبت به يكديگر تشكيل حكومت واحد جهانى ممكن به نظر نمى رسد؛ چگونه مى توان همه ميلت ها را تحت حكومت واحدى جمع كرد.
پاسخ: نه تنها تشكيل حكومت جهانى ممكن و ميسور است بلكه امرى حتمى و لازم به نظر مى رسد و علل و عوامل زيادى در زمينه سازى آن دخيل مى باشند:
1- خطر جنگ و خونريزى كه همواره مانند كابوس وحشتناكى بر سر جوامع انسانى سايه افكنده، تنها با وحدت حكومت در سطح جهان و يكپارچگى همه امت ها بر طرف مى شود.
2- به تصريح دانشمندان ((تضاد منافع)) ريشه اصلى و اولى برخوردهاى خونين و پيكارهاى سهمگين حكومت ها با يكديگر است. حال اگر بدانيم كه شعار حكومت حضرت، عدل و انصاف براى كل جامعه بشرى است همگى به سوى حكومت عدل جهانى سوق داده مى شوند.
3- يكى ديگر از عوامل تشكيل حكومت جهانى تكامل عقول و ادراكات بشر است كه به نوبه خود مى تواند زمينه ساز حكومت جهانى گردد؛ زيرا بشر هم از ناحيه خود در راه حركت به سوى كمال و ترقى و تكامل عقلانى است و هم در هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام به كمال نهايى خود نايل مى گردد، و لذا مى توانند با يكديگر تاءلف كرده و به حكومت جهانى تن دهند، زيرا همه تعارض و تزاحم ها از ناحيه كم عقلى و جهل و كم خردى است.
430: ظرفيت كلى براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام چيست؟
شكى نيست كه هر كار اجتماعى به آماده كردن ظرفيت هاى مناسب دارد در مورد ظهور منجى كل بشرى كه پديده اجتماعى عظيمى است احتياج به تحقق مقدمات و شرايط خاصى است؛
1- پيشرفت دينى در ميان امت اسلامى و لو در طبقه خاصى از آنها.
2- گسترش انحراف عمومى در بين مردم.
3- گسترش ظلم و فساد در سطح عموم و در نتيجه دور شدن مردم از دين و متابعت از هواى نفس.
3- پيشرفت بشر در صنعت و تكولوژى.
5- آماده شدن ياران خاص حضرت براى نصرت و يارى او.
431: امام زمان عليه السلام در ظاهر با چه سنى ظهور مى كنند؟
مطابق روايات شيعه و سنى امام زمان عليه السلام در حالى كه ظاهر او جوان و به سن چهل سالگى است ظهور خواهند كرد. اينك به برخى از روايات اشاره مى كنيم:
1- ابن صباغ مالكى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه در حديثى فرمود: ((مهدى از اولاد من با سن چهل سال است...)).(7)
2- شيخ صدوق رحمة الله عليه از اباصلت هروى نقل مى كند كه گفت: به امام رضا عليه السلام عرض كردم: قائم شما هنگام خروج چه علامتى دارد؟ حضرت فرمود: ((علامت او اين است كه او از حيث سن پير است ولى در ظاهر جوان نشان داده مى شود به حدى كه هر گاه كسى به او نظر مى افكند گمان مى كند كه او سى ساله يا كمتر است و از جمله علامات او آن است كه به مرور ايام و شب ها پير نمى شوند تا آنكه مرگ او فرا رسد)).(8)
نعمانى به سندش از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((اگر قائم قيام كند مردم او را انكار خواهند كرد زيرا در حالى كه جوان رشيدى است به سوى آنها باز مى گردد...)).(9)
ممكن است رواياتى كه اشاره به سن چهل سالگى دارد مقصود آن باشد كه جسد و جسم او در حد كمال است؛ زيرا بدن تا چهل سالگى به كمال رشد خود مى رسد. گر چه برخى روايات نيز به سن 18 سالگى و 51 سالگى اشاره كرده است ولى روايت اول از محمد بن حمير نقل شده نه از يكى از معصومين عليهم السلام.
و روايت دوم گر چه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده ولى از صحت سند برخوردار نيست خصوصا آنكه هر دو روايت با روايات مستفيضى كه دلالت بر ظاهر چهل سالگى دارد مخالف است.
432: خصوصيات جسمى امام زمان عليه السلام هنگام ظهور چگونه است؟
مطابق برخى از روايات سنى و شيعى امام زمان عليه السلام هنگام ظهور داراى صفات و خصوصيات سمى خاص است از قبيل:
1- اءجلى الجبهة:
يعنى پيشانى وسيع و عريض.(10)
2- اقنى الانف:
وسط بينى او برآمده ولى دو سوراخ آن تنگ است.(11)
3- كان وجهه كوكب درى:
گويا صورت او همانند ستاره اى درخشان است.(12)
4- اللون لون عربى:
با چهره اى گندم گون.(13)
5- افرق الثنايا:
مابين دندان هاى او باز است.(14)
6- اكحل العينين:
مژه هاى او سياه است.(15)
7- براق الثنايا:
با دندان هاى سفيد.(16)
8- اءزج الحاجبين:
با ابروانى كشيده و باريك.(17)
9- مربوع القامة:
قامتش متوسط.(18)
10- الجسم جسم اسرائيلى:
جسم او تنومند است.(19)
11- على خده الايمن خال اسود:
برگونه راست او خالى سياه است.(20)
433: آيا علايم قريب براى ظهور، با اينكه حضرت به طور ناگهانى ظهور مى كند منافات دارد؟
مطابق برخى از روايات، ظهور و قيام حضرت مهدى عليه السلام به طور ناگهانى خواهد بود و اين از عنايات خداوند در حق آن حضرت است تا دشمنان را غافلگير كرده و جلو تدابير آنها را گرفته و هر گونه اقدامى را بر ضد حضرت از آنها سلب كند.
طبرسى توقيعى را از ناحيه مقدسه به شيخ مفيد رحمة الله عليه نقل كرده كه در آخر آن چنين آمده است: ((هركس بايد كارى كند كه محبت ما را به خود جذب كرده و از كارى كه كراهت و سخط ما را بر مى انگيزد دورى كند. پس همانا امر ما يك دفعه و به طور ناگهانى اتفاق خواهد افتاد)).(21)
در توجيه اشكال فوق مى گوييم:
علايم قريب براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام همانند نداى آسمانى و فرو رفتن زمين بيدا با اهلش و ديگر علايم، براى آگاهى مخلصين و مومنان است تا از قرب ظهور آگاهى داشته باشند، و لذا ظهور براى آنها ناگهانى نخواهد بود. آرى عنصر اتفاق و ظهور ناگهانى براى دشمنان حضرت مهدى عليه السلام است تا از اين غفلتى كه خداوند در آنها قرار مى دهد حضرت بتواند به مقاصد عالى خود كه همان سلطه بر ظالمان و گسترش عدل و داد است برسد.
434: خداوند متعال چه عنايتى به جهت پيروزى حضرت مهدى عليه السلام هنگام ظهور انجام خواهد داد؟
مطابق روايات خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان عليه السلام امدادهاى غيبى را به كمك آن حضرت خواهد فرستاد كه از آن جمله است:
1- عنصر ناگهانى و غفلت دشمنان
مطابق روايات حضرت هنگامى ظهور مى كنند كه دشمنان همه از ظهور او غافلند و در دانش نظامى اين مطلب به خوبى روشن است كه چقدر عنصر غفلت و ناگهانى هجوم در پيروزى بر دشمن تاءثير دارد.
امام زمان عليه السلام در توقيعى كه به شيخ مفيد رحمة الله عليه فرستاد فرمود: ((پس همانا امر ما به طور ناگهانى است...)).(22)
2- ايجاد رعب و وحشت
يكى ديگر از راه هاى نفوذ بر دشمن كه در علم نظامى از آن بهره گيرى فراوان مى شود ايجاد ترس و خوف و رعب در قلوب دشمن است تا از اين راه تسليم گردند.
نعمانى به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:امر الله عزوجل ان لا تستعجل به حتى يؤ يده [الله ب] ثلاثة [اجناد] الملائكة و المومنين، و الرعب (23)؛ ((خداوند عزوجل امر نمود تا به آن عجله نكنى تا اينكه او - مهدى عليه السلام - را به سه لشكر تاءييد نمايد: ملائكه، مومنين و وحشت.))
3- جذب تمام مسلمين
يكى ديگر از تاءييدات الهى در حق حضرت آن است كه به عنايت الهى از راهى قيام خود را شروع خواهد رد كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است از جمله آنكه:
الف: ظهور خود را از مسجد الحرام شروع خواهد كرد كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است.
ب: خطابه اى كه در مسجد الحرام هنگام ظهورش مى خواند به امور مشترك و اتفاقى بين مسلمانان اشاره دارد.
ج: قيام خود را با همان شعارهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله شروع مى كند.
د: مطالبه خون امام حسين عليه السلام مى كند.
4- تاءييد از جانب ملائكه
از جمله تاءييدات الهى نسبت به حضرت مهدى عليه السلام كمك فرستادن ملائكه براى يارى حضرت و قتال به همراه حضرت بر ضد ظالمان است.
گنجى شافعى به سند خود از على بن ابى طالب عليه السلام در حديثى در رابطه با مهدى عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((خداوند او را به سه هزار از ملائكه يارى خواهد كرد...)) (24)
قندوزى حنفى از كتاب ((اسعاف الراغبين)) صبان نقل كرده كه در روايات فراوان آمده است كه هنگام ظهور حضرت بر بالاى سر او فرشته اى ندا مى دهد: ((اين خليفه خداست او را متابعت و پيروى كنيد... و همانا خداوند متعال او را با سه هزار فرشته يارى خواهد كرد...)).(25)
نعمانى به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((خداوند متعال او - مهدى عليه السلام - را با سه لشكر يارى خواهد كرد: با ملائكه...)).(26)
اين تاءييد به نوبه خود در توجه مردم به حضرت نقش به سزايى دارد زيرا هنگامى كه مخالفان مشاهده كنند كه حضرت مشمول نصرت فرشتگان خداوند است ترس سراسر وجود آنها را فرا گرفته و پى به الهى بودن اين قيام خواهند برد و در نتيجه طوعاً و يا كرهاً خود را تسليم حضرت مى كنند.(27)

435: اولين مكانى كه حضرت در آنجا ظهور مى كند كجاست؟

435: اولين مكانى كه حضرت در آنجا ظهور مى كند كجاست؟
مطابق روايات شيعه و اهل سنت اولين مكانى كه حضرت در آنجا ظهور مى كند بين ركن و مقام است.
سيوطى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: ((مهدى از مدينه به سوى مكه خروج مى كند، مردم از او مى خواهند كه از ميانشان خروج كند آن گاه با او بين ركن و مقام بيعت مى كنند در حالى كه كراهت دارد...)).(28)
شيخ طوسى به سندش از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((گويا قائم را در روز عاشورا روز شنبه ايستاده بين ركن و مقام مشاهده مى كنم...)).(29)
اين اخبار به جهت كثرت و تظافر آنها قابل اثبات تاريخى است.
436: حضرت مهدى عليه السلام بعد از ظهور چه عملى انجام مى دهند؟
مطابق روايات بعد از ظهور بين ركن و مقام خطبه اى خوانده، آن گاه مردم را به بيعت با خود دعوت مى نمايد:
نعمانى به سندش از جابر بن يزيد جعفى از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه در حديثى طولانى فرمود: ((و قائم در آن روز در مكه است، تكيه بر بيت الحرام داده و به آن پناه مى برد. آن گاه ندا مى دهد:يا ايها الناس!....)) (30)
مجلسى به سندش از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((همانا او - امام زمان عليه السلام - به سوى مسجد الحرام به حركت در مى آيد و در آنجا كنار مقام ابراهيم چهار ركعت نماز مى گزارد و با تكيه بر حجر الاسود حمد خدا و ثناى او را به جاى آورده و يادى نيز از پيامبر كرده و بر او درود مى فرستد. آن گاه سخنى را آغاز خواهد كرد كه هرگز كسى چنين سخن نگفته است...)).(31)
نعمانى به سندش از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه در حديثى فرمود: ((گويا بر او نظر مى كنيم در حالى كه بين ركن و مقام مردم با او بيعت مى كنند...)).(32)
437: اول كسى كه با حضرت مهدى عليه السلام بيعت مى كند چه كسى است؟
مطابق روايات اول كسى كه با حضرت مهدى عليه السلام بيعت مى كند جبرئيل است.
ابان بن تغلب از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((همانا اول كسى كه با قائم عليه السلام بيعت مى كند جبرئيل است...)) .
طبرسى از ابى عبدالله عليه السلام نقل كرده كه در حديثى فرمود: ((... پس خداوند عزوجل جبرئيل را مى فرستد تا نزد او آمده و سؤال كند، به او مى گويد: به چه چيزى دعوت مى كنى؟ قائم او را از ماهيت دعوت خبر مى دهد. جبرئيل مى گويد پس من اول كسى هستم كه با تو بيعت مى كنم. آن گاه مى گويد كف دستت را بده و آن را بر دست خود مسح مى كند...)).(33)
در اينكه بيعت جبرئيل به چه معنا است دو احتمال وجود دارد:
1- معناى رمزى: به اين معنا كه مقصود از آن تاءييد الهى براى حضرت است، زيرا جبرئيل بزرگترين نماينده الهى است. ولى اين معنا در صورتى صحيح است كه حمل بر معناى صريح و ظاهر آن ممكن نباشد در حالى كه چنين نيست.
2- معناى رايج: به اين معنا كه مقصود به بيعت همان معناى رايج آن است كه مردم با خليفه و ديگران انجام مى دهند. و فايده آن دو چيز است:
الف: توجه مردم به لزوم بيعت با حضرت.
ب: تاءييد حركت و قيام امام زمان عليه السلام.
438: آيا جبرئيل بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله عهد كرده كه برزمين نازل نشود؟
اربلى در ((كشف الغمه)) از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((جبرئيل نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله به جهت عيادت آمد و عرض كرد: سلام بر تو اى محمد اين آخرين روزى است كه به سوى دنيا فرود مى آيم)).(34)
و نيز از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((هنگامى كه وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله نزديك شد... در آن هنگام جبرئيل گفت: اى محمد اين آخرين نزول من به دنيا بود...)).(35)
پاسخ:
اولا: همه اين روايات مقيد به قيدى است و آن اينكه تا مادامى كه مصلحتى در بين نباشد.
ثانيا: مقصود جبرئيل آن بود كه به جهت نزول وحى ديگر بعد از وفات پيامبر نازل نمى شود، زيرا شريعت با حلت ايشان كامل خواهد شد.
ثالثا: بر فرض تعارض، روايات نزول حضرت جبرئيل و بيعت با امام زمان عليه السلام از حيث تعداد بيشتر بوده و از حيث سند صحيح تر است.
439: مقصود از اصلاح امر حضرت مهدى عليه السلام در يك شب چيست؟
مطابق روايات شيعه و سنى خداوند متعال امر حضرت مهدى عليه السلام را در يك شب اصلاح خواهد كرد.
ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((خداوند عزوجل امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود)) .
و نيز از امام حسين عليه السلام نقل است كه فرمود: ((قائم ما اهل بيت [كسى است كه ] خداوند متعال امر او را در يك شب اصلاح و آماده خواهد نمود)) .
ابن ماجه از امام على عليه السلام نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ((مهدى از ما اهل بيت است كه خداوند امر او را در يك شب اصلاح و آماده خواهد نمود)).(36)
مقصود به اصلاح امر حضرت در يك شب آن است كه مقدمات نصر و پيروزى را در اسرع وقت و در يك شب فراهم كرده و او را مامور به ظهور خواهد نمود و اولين اقدامى كه براى او خواهد نمود اجتماع اصحاب خاص آن حضرت است.
ولى چيزى كه باقى مى ماند اينكه چگونه امر حضرت در يك شب اصلاح و آماده مى شود در حالى كه طابق روايات گروهى همانند جيش سفيانى و دجال و ديگران به مبارزه با او خواهد پرداخت.
پاسخ:
اولا: ممكن است مقصود از يك شب كه در روايات آمده كنايه از سرعت اصلاح امر امام زمان عليه السلام اشد.
ثانيا: ممكن است مقصود از اصلاح امر حضرت عليه السلام پيروزى در يك شب باشد.
ثالثا: ممكن است مقصود از اصلاح امر حضرت تنها مقدمه سازى براى اعلان ظهور باشد گر چه پيروزى هايى به طول انجامد.
رابعا: از آنجا كه معارضه با مخالفان به سرعت و با اعجاز انجام مى گيرد، لذا تعبير به يك شب شده است.
440: غلبه بر جهان با ياران اندك چگونه ممكن است؟
اگر چه در روايات به ياران محدود حضرت يعنى 313 نفر اشاره شده است ولى پيروزى آنان بر مستكبران به رهبرى حضرت مهدى عليه السلام از جهاتى دور از انتظار نيست زيرا:
1- در روايات به ياران ديگرى در حدود ده هزار نفر نيز اشاره شده كه بدون تحقق آنها حضرت مهدى عليه السلام ظهور نخواهد كرد.
2- غلبه حضرت بر جهان ممكن است از طريق اعجاز باشد زيرا خداوند متعال ضمانت كرده تا گروه اندك را در صورت استقامت بر گروه زياد پيروز گرداند.(37)
3- از طريق علل و اسباب عادى و ظاهرى نيز حصول چنين فتح و پيروزى امرى دور از انتظار نخواهد بود، زيرا حضرت در موقعى ظهور خواهند كرد كه اوضاع و احوال اجتماعى، اخلاقى و سياسى كاملا مساعد باشد. در آن موقع همه ملل به جهت سرخوردگى از نظام هاى مختلف و قتل و غارت ها به تنگ آمده اند و لذا در انتظار چنين حكومتى به سر مى برند. و مردم به مجرد شنيدن خبر ظهور به آن حضرت و حكومتش روى خوش نشان مى دهند و ايشان تنها با گروه خاصى درگير خواهند شد.
4- از آنجا كه جهان به مانند دهكده اى كوچك درآمده و هر چه از عمر آن بگذرد اين ارتباط تنگ تر خواهد شد، لذا با به دست گرفتن نقطه هاى كليدى و با استعانت از خداوند متعال حكومت جهانى حضرت تحقق خواهد يافت.
441: آيا پيروزى حضرت مهدى عليه السلام بر مخالفان و گسترش حكومتش همراه با اعجاز است؟
در مورد سؤال فوق سه احتمال وجود دارد:
1- اينكه نصرت حضرت و پياده كردن حكومت جهانى تماما با اعجاز و قدرت خارق العاده الهى باشد. لى اين احتمال از جهاتى قابل مناقشه است:
الف: اگر اعجاز راه صحيحى براى دعوت الهى بود حضرت مى توانست در خلال غيبت صغرا از آن براى سيطره بر عالم استفاده كند.
ب: با اعجاز احتياج به تعداد زيادى از اصحاب نيست.
ج: مطابق برخى روايات بين حضرت و مخالفينش جنگ و خونريزى شديدى در خواهد گرفت و در صورت اعجاز تام، احتياج به اين كارها نيست.
2- اينكه خداوند متعال اراده كرده كه حضرت مهدى عليه السلام به صورت عادى بر دشمنان خود غالب شده و حكومت عدل جهانى را گسترش دهد بدون آنكه كوچك ترين كمكى از راه اعجاز در پيشبرد اهداف او بشود.
اين احتمال نيز خالى از اشكال نيست زيرا مطابق روايات حضرت مهدى عليه السلام مورد عنايت و تاءييد خاص الهى در جهت ظهورش خواهد بود.
3- با رد دو احتمال پيشين به اين نتيجه مى رسيم كه نصرت حضرت به طور طبيعى و عادى خواهد بود گر چه اين نصرت همراه با تاءييدات جزئى و خاصى از جانب خداوند است، زيرا همان گونه كه مى دانيم بشر در عصر ظهور مورد ظلم و ستم فراوان است و از طرفى از حيث فرهنگى و رشد عقلانى عموم بشر به بالاترين سطح خود رسيده است و لذا به دنبال چنين رهبرى الهى مى گردد كه با لبيك به دعوتش از او پيروى نمايد. هرگز ابرقدرتها با همه امكاناتى كه دارند نمى توانند در مقابل اراده ملت ها بايستند. اگر مردم همگى يكپارچه و يك صدا فرياد برآورند دشمنانشان به زانو در خواهند آمد. مگر نبود كه در صدر اسلام چگونه مردم فوج فوج داخل اسلام شده و دعوت پيامبر را پذيرفتند؟ در عصر ظهور نيز هنگامى كه مردم دنيا از وسايل ارتباط جمعى خبر قيام مصلحى جهانى را بشنوند به او گرويده و از او حمايت خواهند كرد، و كسى نمى تواند در صورت اقبال مردم با اراده آنها مقابله كند گر چه هر كجا كه مانعى خاص پيدا شده خداوند متعال به كمك او آمده واز حضرت حمايت خواهد نمود.
و لذا در روايات آمده است كه امام زمان عليه السلام با نصرت و ترسى كه در دل دشمنان مى افتد حمايت خواهد شد. اين ممكن است كه به صورت عادى باشد؛ زيرا با نصرت مرم كه به عنايت خداوند و اقبال مردم است چنان رعبى در دل دشمنان خواهد افتاد كه همه امكانات خود را گذارده فرار خواهند نمود.
امير مومنان على عليه السلام مى فرمايد: ((هنگامى كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور مى كند نام مباركش ‍ بر سر زبانها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدى است به گونه اى كه جز نام او هيچ نامى در ياد و زبان آنان نيست و با دوستى او روح خود را سيراب مى كنند)).(38)
442: آيا حضرت مهدى عليه السلام با شمشير قيام خواهد كرد؟
برخى سؤال مى كنند كه مطابق برخى روايات امام زمان عليه السلام با شمشير قيام خواهد كرد و با آن به مقابله با مخالفان حق و حقيقت و ظالمان خواهد پرداخت. اين مساءله قابل پذيرش نيست، زيرا چگونه ممكن است يك نفر با شمشير در مقابل تسليحات كشتار جمعى جديد و مخرب كه مى تواند كل كره زمين را چندين بار نابود كند ايستاده و مقابله كند؟
اصل اين مساءله در روايات به آن اشاره شده است. محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود:... و اما شبهه من جده المصطفى صلى الله عليه و آله فخروجه بالسيف و قتله اعداء الله و اعداء رسوله صلى الله عليه و آله و الجبارين و الطواغيت و اءنه ينصر بالسيف و الرعب... (39)؛ ((... و اما شباهت مهدى به جدش مصطفى صلى الله عليه و آله به خروج با شمشير و كشتن دشمنان خدا و دشمنان رسولش و جباران و طاغوت ها است. و همانا او به توسط شمشير و ترس نصرت و يارى خواهد شد...)) .
ولى بحث در آن است كه مقصود از شمشير چيست؟ آيا شمشير موضوعيت و خصوصيت دارد يا اشاره به چيزى ديگر است؟
پاسخ:
اولا: چه اشكالى دارد كه شخصى با شمشير ولى همراه با اعجاز الهى كه حضرت را مساعدت مى كند با شمنان خود به مقابله پردازد؟
ثانيا: به احتمال زياد مقصود از شمشير، قوت و اسلحه است؛ زيرا مسلمانان در آن عصر يعنى قبل از هزار سال اسلحه اى به جز شمشير نداشته و هرگز به ذهن آنها چنين تسليحاتى خطور نمى كرده است، لذا از ((اسلحه)) به شمشير تعبير شده است.
ر اين صورت دو احتمال وجود دارد:
الف: اينكه امام زمان عليه السلام نيز به قدرت و اعجاز الهى و يا از راه تسلط بر تسليحات موجود بر ضد مخالفان و ظالمان استفاده مى كند.
ب: احتمال ديگر آن است كه امام زمان عليه السلام با تسلط بر مراكز تصميم گيرى و از كار انداختن وسايل جنگى آنها كه با هسته هاى مركزى ارتباط دارد تمام آنها را از راه اعجاز يا طريق عادى از كار مى اندازد.
ثالثا: مطابق برخى روايات شمشيرهاى اصحاب حضرت از آهن است ولى نه مثل اين آهن هايى كه در دسترس ‍ ما قرار دارد، بلكه به گونه اى است كه اگر يكى از آنان با شمشير خود بر كوه زند آن را دو نيم مى كند. و بنابر تعبير ديگر وسيله دفاعى آنان به گونه اى است كه اسلحه دشمن هرگز بر آنها كارگر نيست.(40)
لذا ممكن است اسلحه اى را كه حضرت و ياورانش به كار مى برند از وسايلى باشد كه بتواند همه دستگاه هاى دشمنان را از كار بيندازد ولى در مقابل هيچ دستگاهى بر آن كارگر نباشد، همان گونه كه در ين زمان بشقاب پرنده ها و اشياى نورانى شناخته نشده را مشاهده مى كنيم.
رابعا: پيروزى عمده امام زمان عليه السلام و سيطره آن حضرت بر جهان از راه اقبال مردمى به سوى ايشان است و ديگر از راه ترس و رعبى است كه خداوند در قلوب مخالفان و ظالمان قرار مى دهد تا تمام تسليحات خود را بر زمين گذارده فرار كرده يا تسليم مى شوند، خصوصا آنكه در ابتداى ظهور وقتى مقدارى از معجزات حضرت را مشاهده كردند مى فهمند كه امر او الهى است و نمى توان با مرد الهى مقابله كرد بدين جهت تسليم حضرت مى شوند و گروه اندكى نيز كه به مخالفت و مقابله مى پردازند نابود ى شوند.
خامسا: از كجا كه در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام اين اسلحه خطرناك در اختيار بشر باقى مانده باشد زيرا ممكن است كه در اثر حوادث و آشوب ها و جنگ هاى جهانى كه پيش از ظهور آن حضرت اتفاق ى افتد اين اسحله ها نابود شود.
سادسا: جنگ ها و كشتارهاى بى رحمانه نتيجه جهل و ضلالت و بى خردى بشر است. حال اگر در عصر ظهور عقل مردم كامل شود بر فرض كه سلاح هاى خطرناك در اختيار داشته باشند آن را بر ضد يكديگر به كار نمى گيرند و نيروهايى كه آن سلاح ها را در اختيار دارند پى به حقانيَّت حضرت برده و يا با ايجاد رعب و وحشت كه در دلشان قرار مى گيرد از به كار بردن آن بر ضد حضرت خوددارى مى كنند.
443: كشتارى كه در روايات مهدويت به آن اشاره شده به چه وقتى اشاره دارد؟
خبارى كه در آنها كشتار در حجم وسيعى را مطرح كرده اند بر دو قسم است:
الف: قسمتى از آنها مربوط به ملاحم و فتنه هاى قبل ظهور است و هيچ گونه ارتباطى به دوران ظهور ندارد و تنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان پيش از ظهور است. بيشتر اين روايات از روايات مرسه اهل سنت است.
ب: دسته اى ديگر از روايات مربوط به هنگامه ظهور و حكومت امام زمان عليه السلام است. اين نوع روايات نيز بر دو گونه اند:
1- رواياتى كه از طريق عامه و از نبويات است و بيشتر آنها مشكل سندى دارد، به طورى كه بعضى از آنها مرسل و برخى ديگر به پيامبر صلى الله عليه و آله منتهى نمى شود، بلكه از افرادى مانند كعب الاحبار نقل شده كه در زمان پيامبر مسلمان نبوده است.
عمده اين روايات از اسرائيليات است كه با اغراض مختلفى وارد كتاب هاى روايى شده اند. عالمى از اهل سنت مانند ابن كثير هنگامى كه به روايات امثال كعب الاحبار مى رسد مى گويد: ((خدا ما را از اين همه اخبار دروغى كه وارد تفسيرها و كتاب هاى روايى شده بى نياز كند...)).(41)
2- رواياتى كه از طريق اهل بيت عليهم السلام نقل شده و يا در كتاب هاى شيعه ذكر شده است. در اين كتاب ها اخبار منقولى از اهل بيت عليهم السلام و برخى ديگر كه نقل شده به آن حضرت منتهى نمى شود.
444: حجم كشتارها و خونريزى ها در هنگام قيام حضرت مهدى عليه السلام چه مقدار است؟
نمى توانيم ادعا كنيم كه هنگام قيام امام زمان عليه السلام هيچ گونه قتل و كشتارى رخ نمى دهد، زيرا مسلما اين واقعه عظيم بدون برطرف كردن خارها و دشمنان سر راه آن حضرت ميسر نخواهد شد.
و لذا در روايات مشاهده مى كنيم كه اهل بيت عليهم السلام بر اصل قتل و خونريزى هنگام ظهور و قيام حضرت اشاره كرده اند.
بشير بن ابى اراكه نبال مى گويد: هنگامى كه به مدينه وارد شدم به طرف منزل ابو جعفر امام باقر عليه السلام رفتم... عرض كردم: مرجئه مى گويند: هنگامى كه قيام قائم روى دهد همه كارها براى او هموار خواهد شد و به اندازه يك ظرف حجامت هم خون نمى ريزد. حضرت فرمود:... كلا والذى نفسى بيده حتى نمسح و انتم العرق و العلق... (42)؛ ((هرگز چنين نيست سوگند به آن كه جانم به دست اوست كار به اينجا مى انجامد كه ما و شما عرق و خود بسته شده را پاك خواهيم كرد.))
به اين مضمون روايات ديگرى نيز رسيده است. ولى از طرفى ديگر تاريخ گواهى مى دهد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام سعى داشته اند امور را به طور عادى و از مسير طبيعى آن انجام دهند و حتى الامكان دست به شمشير نبرند، زيرا هدف آنان ارشاد و هدايت مردم است جز آنكه گسترش عدل در جامعه اقتضاى كشت و كشتارى گر چه در حد محدود را دارد و قرار نيست كه تمام امور از طريق معجزه حل شود، ولى انديشه افراطى نيز در اين مساءله صحيح نيست و هرگز دليلى عقلى و عقلايى و نقلى بر گستردگى كشتارها در حدى وسيع وجود ندارد خصوصا آنكه مطابق ادعاى برخى، از هر نه نفر هفت هفت نفر يا از هر هفت نفر پنج نفر كشته مى شوند.!
445: مطابق روايات شيعه قتل ها در چه وقتى خواهد بود؟
با توجه به احاديث اهل بيت عليهم السلام پى خواهيم برد كه جهان اندكى قبل از ظهور شاهد جنگ هاى خونين خواهد بود و لذا مى توان گفت كه مردم با مشاهده و مواجهه با اين جنگ ها به استقبال مصلحى عالمى خواهد رفت، و حضرت نيز از اين موقعيت استفاده كرده و با كمترين استقامتى از طرف مخالفين خود و ظالمين عالم را فتح خواهد كرد.
امام صادق عليه السلام فرمود:لا يكون هذا الامر حتى يذهب ثلث الناس. فقيل له: اءذا ذهب ثلث الناس ‍ فما يبقى؟ فقال عليه السلام: اءما ترضون ان تكونوا الثلث الباقى (43)؛ ((اين امر - قيام امام زمان عليه السلام - واقع نمى شود تا اينكه دو سوم مردم از بين بروند. راوى مى گويد: به حضرت عرض كردم: اگر دو سوم مردم از بين بروند چه كسى باقى مى ماند؟ حضرت فرمود: آيا راضى و خرسند نمى شويد كه شما از يك سوم باقى مانده باشيد.))
زراره مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: آيا نداى آسمانى حقيقت دارد فرمود:اى والله حتى يسمعه كل فقوم بلسانهم و فقال عليه السلام لا يكون هذا الامر حتى يذهب تسعة اعشار الناس (44)؛ ((آرى به خدا سوگند چنان است كه هر قومى با زبان خودشان آن را مى شنوند. آن حضرت فرمود: ((اين امر محقق نمى شود تا اينكه نه دهم (10/9) مردم از ميان بروند)) .))
سليمان بن خالد مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:قدم القائم موتتان: موت احمر و موت اءبيض حتى يذهب من كل سبعة خمسة: الموت الاحمر، السيف، و الموت الابيض، الطاعون (45)؛ ((قبل از قيام قائم دو نوع مرگ رخ مى دهد، مرگ سرخ و مرگ سپيد، تا اينكه از هر هفت نفر پنج نفر از بين برود، مرگ سرخ با شمشير و مرگ سپيد با طاعون است.))
با ملاحظه اين احاديث و احاديث ديگر پى خواهيم برد كه حجم وسيعى از كشتارها و خونريزى ها مربوط به دوران پيش از قيام حضرت مهدى عليه السلام و قبل از نداى آسمانى است.
گر چه برخى از روايات نيز از مجعولات و اسرائيليات بوده و با اهداف و انگيزه هاى خاصى مانند خدشه دار كردن چهره نهضت جهانى و حكومت حضرت مهدى عليه السلام و يا توجيه كشتارها در فتوحات و... وارد كتاب هاى روايى شده و كشتارهاى زيادى را به امام زمان عليه السلام نسبت داده است.
و نيز يك سرى از آنها مرسل و مرفوعه است و مشكل سندى دارد، همانند روايتى را كه فضل بن شاذان مرفوعاً از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه حضرت فرمود:يقتل القائم عليه السلام حتى يبلغ السوق. فيقول به رجل من ولد ابيه... (46)؛ ((حضرت قائم عليه السلام آن قدر از انسان ها را مى كشد كه تا ساق پا را خون فرا مى گيرد تا آنكه شخصى از فرزندان پدرش به او اعتراض شديد مى كند...)).
البته همچنان كه اشاره شد اين حديث مرفوعه بوده و مشكل سندى دارد و از طرفى محتوا و دلالتش ناتمام است، زيرا ممكن است كه سوق كه در روايت آمده مقصود از آن نام شهر يا محلى همانند ((سوق الاهواز)) باشد خصوصا آنكه در حديث مذكور سخن از خون به ميان نيامده است. لذا چنين به نظر مى رسد كه سوق محل و مكان مخصوص باشد.
و نيز برخى از روايات به جهات ديگرى ضعف سند دارد: در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: ((... و به حدى از ظالمان را خواهد كشت كه جاهلان مى گويند اگر اين مرد از ذريه محمد بود ترحم مى كرد)).
ولى اين روايت از حيث سند مورد اشكال است؛ زيرا در سند آن احمد بن عثمان آدمى است كه مجهول مى باشد.(47)
زر بن حبيش مى گويد: از على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ((خداوند به واسطه مردى از ما فتنه ها و آشوب ها را برطرف مى سازد و آنان فتنه گران را خوار و ذليل مى گرداند و بر آنان جز شمشير وارد نمى كند. شمشير بر دوش نهاده و هشت ماه به شدت مبارزه مى كند تا اينكه مى گويند: به خدا سوگند اين از فرزندان فاطمه نيست، اگر از فرزندان فاطمه بود به ما رحم مى كرد)).
و از عيسى بن خشاب نقل شده كه به امام حسين بن على عليه السلام عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود:لا ولكن صاحب الامر الطريد الشريد الموتور بابيه المكنى بعمه يضع سيفه على عاتقه ثمانية اشهر (48)؛ ((خير ولى صاحب امر، رانده شده، دور افتاده، خونخواه پدرش و داراى كنيه عمويش مى باشد. شمشيرش را هشت ماه بر دوش خود مى نهد.))
و از ابو بصير نقل شده كه فرمود: شنيدم كه امام باقر عليه السلام مى فرمود:يضع السيف على عاتقه ثمانية اشهر هرجا هرجا حتى يرضى الله. فقلت: فكيف يعلم رضى الله؟ قال يلقى الله فى قلبه الرحمة... (49)؛ ((شمشير را هشت ماه بر دوش خود مى نهد و به شدت مبارزه مى كند تا اينكه خداوند راضى شود. عرض كردم: چگونه رضايت خدا را مى داند؟ فرمود: خداوند در دل ايشان رحمت قرار مى دهد.))
اين روايات از حيث سند ضعيف هستند زيرا در سند اول و دوم عمر بن قيس و عيسى بن خشاب وجود دارند كه هر دو مجعولند.
و در سند روايت سوم ابن ابى حمزه واقع شده كه او هم مورد تضعيف قرار گرفته است.
از طرفى ديگر ممكن است كه مقصود از اين احاديث، مدت عمليات تهاجمى لشكريان حضرت باشد كه در طول هشت ماه ادامه مى يابد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه كارى بس عظيم كه حضرت انجام مى دهد يعنى همان گسترش حكومت عدل جهانى در سطح كره روى زمين اقتضاى چنين قتل و كشتارى گر چه در حدى محدود را دارد، زيرا با قيام حضرت هرگز ستمگران ساكت نخواهند بود ولى اين كشتارها را در مقابل قيام ها و نهضت هاى ديگر كه ملاحظه مى كنيم چندان قابل توجه نيست.
446: با امكان هدايت بشر از راه دعوت اخلاقى و تربيت انسانى، چرا امام زمان عليه السلام از شمشير استفاده مى كند؟
از كارهاى حتمى امام موعود عليه السلام جنگى تمام عيار با تمام انسان هاى خون آشام است. در مساءله جنگ ممكن است چنين انگاشته شود كه هدايت انسان و ساختن جامعه بشرى با دعوت اخلاقى و تربيت درست امكان پذير است و نياز به خونريزى و جنگ نيست؟
پاسخ: مطالعه تاريخ بشرى از روزى كه تاريخى بر جاى مانده است به خوبى اين واقعيت را آشكار مى سازد كه موانع راه رشد و تكامل انسان جز با قدرت و خونريزى از سر راه برداشته نمى شود و تعاليم اخلاقى و اصول تربيتى هر چند تاءثيرهاى ژرف و گسترده داشته است ليكن اين تاءثيرها در برخى از افراد نجيب انسانى بوده است، و در طبقه سلطه طلب و دنيادار و استثمارگر كه منابع اقتصادى سياسى و نظامى جامعه ها را در دست داشته و دارند يا هيچ تاءثيرى نداشته و يا تاءثير آن تحول آفرين و دگرگون ساز نبوده است. براى تربيت و هدايت آنان بايد عامل ديگرى به كار مى رفته است تا سد راه انسان ها نگردند و راه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتوانند بى هيچ گونه مانعى به راه رشد خويش ادامه دهند. از اين رو مساءله جنگ و كاربرد نيرو به عنوان يك ضرورت براى دستيابى به هدف هاى انسانى مطرح مى گردد. اسلام، با توجه به همين واقعيت ها جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان بلكه به عنوان راه و وسيله براى تحقق توحيد و عدل پذيرفته است.
در قرآن كريم آمده است:و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و يكون الدين كله لله... (50)؛ ((با آنان نبرد كنيد تا ديگر فتنه اى نباشد و دين همه اش براى خدا گردد...)) .
از اين رو پيامبر اسلام كه رحمة للعالمين است فرمود:الخير كله فى السيف و تحت ظل السيف و لا يقيم الناس الا السيف و السيوف مقاليد الجنة و النار (51)؛ ((تمام نيكى و خير در شمشير است و در زير سايه شمشير و مردمان را جز شمشير راست نمى كند و شمشيرها كليدهاى بهشت و دوزخند.))
امام باقر عليه السلام فرمود:ان فى القائم من آل محمد شبهاً من خمسة من الرسل... و اما شبهه من جده المصطفى فخروجه بالسيف و قتله اعداء الله و اعداء رسوله و الجبارين و الطواغيت و انه ينصر بالسيف و الرعب... (52)؛ ((قائم آل محمد صلى الله عليه و آله شباهت هايى با پنج تن از پيامبران دارد... اما شباهت او به جد خود رسول اكرم صلى الله عليه و آله قيام با شمشير است و كشتن دشمنان خدا و پيامبرش و جباران و سركشان او با شمشير و ترس [كه در دل جباران افكنده مى شود] مدد مى گردد.))
447: شيوه و رفتار امام زمان عليه السلام با ظالمان و دشمنان چگونه خواهد بود؟
مطابق برخى از روايات كسانى مورد غضب امام عصر عليه السلام قرار مى گيرند كه حجت بر آنان تمام شده ولى عناد و سركشى كرده و حجت خدا را نمى پذيرند.
امام صادق عليه السلام فرمود: ((... در اين هنگام قائم عليه السلام ظهور مى كند و سبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان مى گردد زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمى گيرد مگر بعد از آنكه حجتش را انكار كنند)).

448: آيا بيشتر قتل ها كه توسط حضرت انجام مى گيرد از مسلمانان است؟

448: آيا بيشتر قتل ها كه توسط حضرت انجام مى گيرد از مسلمانان است؟
برخى مى گويند: مستفاد از روايات آن است كه بيشتر قتل ها در محدوده بلاد اسلامى و بين مسلمانان اتفاق خواهد افتاد، سؤ ال اين است چگونه چنين خواهد شد با آنكه مى دانيم مشرك و كافر از حق دورترند تا مسلمان و لذا آنها به كشته شدن سزاوارترند تا مسلمان.
پاسخ:
اولا: روايات دلالت ندارد بر اينكه كشتارها و قتل ها فقط در محدوده مسلمانان است و حضرت كسى از كفار را به قتل نمى رساند، بلكه ظاهر برخى از روايات عموم است كه شامل هر معاندى كه در صدد ايجاد مانع ز برپايى حكومت حضرت است، مى شود.
ثانيا: گر چه اسامى برخى از جماعاتى كه توسط حضرت و اصحابشان به قتل مى رسند در روايات ذكر شده است ولى اين دلالت ندارد كه قتل و كشتار در دسته ها و جماعات ديگر اتفاق نمى افتد و حضرت از كفار مشركان كسى را به قتل نمى رساند.
ثالثا: بر فرض كه روايت ظهور در اختصاص كثرت قتل ها در مسلمين داشته باشد، اين امرى غير منتظره نيست بلكه مطابق با قواعد كلى است؛ زيرا مطابق برخى از روايات بسيارى از بلاد كفر تسليم حضرت خواهند شد و كثرت قتل در بين مسلمين به جهت پاك سازى آنان از عناصر نامطلوب است. در ميان امت اسلامى حجت در تمام جوانب براى مردم تمام شده است لذا از هيچ كس عذرى پذيرفته نمى شود.
توضيح اين مطلب اينكه يكى از مشكلاتى كه امام مهدى عليه السلام با آن روبه رو مى شود مشكل انحراف ها و برداشت ها و تفسيرهاى نادرستى است كه در راه و روش هاى دين خدا و اصول و فروع احكام الهى پديد آمده و قرن ها در ذهن جامعه اسلامى نفوذ و رسوخ كرده است. اين موضوع مانعى عظيم بر سر راه امام مهدى عليه السلام است. مانع كفر و بى دينى و بى اعتقادى در برابر اين مانع امرى ساده است. كفر به سلاحى مجهز نيست و انسان بى اعتقاد حقى را به نام اسلام واژگون نياموخته است و براى او اصل يا اصولى را نادرست تفسير نكرده است و چيزى را به شكل انحرافى و نادرست به نام دين خدا در ذهن جاى نداده است، و آيه يا حديثى را به دلخواه خويش معنى نكرده است ولى با مسلمان و مدعى خداشناسى كه تعاليم دين يا بخش هايى از آن را به گونه اى انحرافى آموخته و معناى بسيارى از احاديث و آيات قرانى را واژگون فهميده است و به اصول و مبانى و راه و روش هايى پاى بند و معتقد است كه در حقيقت ضد دين خدا و راه و روش پيامبران است چگونه مى توان روبه رو شد؟ بخشى از برنامه هاى كشتار گسترده و فراگير امام مهدى عليه السلام در جامعه هاى اسلامى شايد به اين علت باشد كه مسلمانان با حربه اسلام انحرافى كه در حقيقت ضد اسلام است به جنگ با امام بر مى خيزند و امام ناگزير با قاطعيت با آنان روبه رو مى شود و كار آنان را يكسره مى كند، البته در صورتى كه از افكار و انديشه هاى نادرست خويش دست برندارند.
امام صادق عليه السلام فرمود:... و ان القائم يخرجون عليه فيتاءولون عليه كتاب الله و يقاتلونه عليه (53)؛ ((ليكن قائم [در هنگام رستاخيز خويش] با مردمى رو به رو مى شود كه رو در روى او مى ايستند و آيه هاى كتاب خدا را در برابر او به نظر خود تاويل مى كنند و در همين راستا با او به نبرد بر مى خيزند.))
449: آيا امام زمان عليه السلام بعد ظهور با اعراب به جنگ برمى خيزد؟
مجلسى به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:ما بقى بيننا و بين العرب الا الذبح و او ما بيده الى حلقه (54)؛ ((بين ما و بين عرب چيزى به جز ذبح باقى نمى ماند آن گاه حضرت به دست مبارك خود به حلقشان اشاره نمودند.))
پاسخ:
1- ظاهر حديث اين است كه عرب هر يك از ائمه اهل بيت عليهم السلام را به قتل خواهد رساند.
2- احتمال ديگر اينكه امام صادق عليه السلام اشاره به جنايات و قتل و ذبحى است كه منصور عباسى در عصر آن حضرت نسبت به بنى هاشم و ذريه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله داشته است و مطابق تاريخ تعداد زيادى از آنها را به قتل رسانيد.
450: اينكه امام زمان عليه السلام هنگام ظهور بر عرب شديد است به چه معنا است؟
در غالب رواياتى كه در آن سخن از سنت جديد، قضاوت جديد، امر جديد و كتاب جديد به ميان آمده اين تعبير به چشم مى خورد:على العرب شديد، معناى اين جمله چيست؟
پاسخ: آنچه به ذهن مى آيد - و العلم عند الله تعالى - اينكه: حضرت مهدى عليه السلام قيام خود را از مكه كه سرزمين عرب است شروع خواهد كرد. حضرت با برنامه اى اصلاحى و توسعه همه جانبه مقصد و مرام خويش را به پيش خواهد برد. طبيعى است كه پياده كردن اين برنامه ها با مشكلات فراوانى همراه است، درگيرى با سفيانى ها و دجال ها و ديگر منحرفان كه با برنامه هاى حضرت به مقابله بر خواهند خاست در همين منطقه خواهد بود. طبيعى است كه با چنين شرايطى برنامه حضرت در عصر سختى پياده خواهد شد. لذا عرب سختى هاى فراوانى از آن خواهد كشيد گر چه امام زمان عليه السلام از امكانات اعجازى نيز استفاده و بهره خواهند برد. شاهد اين معنا اينكه در برخى از روايات ذيل جملهعلى العرب شديدچنين آمده است:ويل للعرب من شر قد اقترب (55) يعنى واى بر عرب از شرى كه بر او نزديك شده است. و اين ممكن است كه به جهت اظهار ترحم بر آنها باشد.
451: آيا امام زمان عليه السلام در مقابله خود با منحرفان، از منحرفان شيعه شروع مى كند؟
مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ((اگر قائم ما قيام كند از دروغ گويان شيعه شروع كرده آنها را به قتل خواهد رساند.)) (56)
در توجيه اين حديث مى گوييم:
اولا:بعد از چشم پوشى از ضعف سند حديث مى دانيم كه كلمه ((شيعه)) فرقه اماميه، اسماعيليه، زيديه و ديگر فرقه هاى شيعى را شامل مى شود همان گونه كه بر كسى كه خود رابه تشيع نسبت داده ولى بعد از مدتى از خط اهل بيت منحرف شده است اطلاق مى گردد. ابوالخطاب، مغيرة بن سعيد، احمد بن هلال عبرتايى، ابن ابى العزاقر و ديگر منحرفين كه ادعاى تشيع داشتند در حالى كه اهل بيت عليهم السلام از آنها بيزار بودند از اين دسته اند. لذا كشّى خبر فوق را تحت عنوان ((ما روى فى محمد بن ابى زينب)) معروف به ابو الخطاب كه فرقه خطابيه به او نسبت داده مى شود نقل كرده است. او كسى بود كه احاديث زيادى از طرف امام در مورد لعن و نفرين او صادر شد و از خداوند طلب نمود كه حرارت شمشير را به او بچشاند.(57)
در نتيجه مقصود از كذابين شيعه همين افراد و يا فرقه هاى ديگر شيعه غير از اماميه اند كه با نسبت هاى ناروا و دروغ، گروهى را منحرف كرده اند و لذا امامان شيعه آنها را لعن كرده و حكم به كفر آنها نموده و از نها تبرى جسته اند. و هنگام ظهور نيز امام زمان عليه السلام در ابتدا آنها را نابود خواهد كرد.
ثانيا: از آن جهت كه حضرت مهدى عليه السلام مردم را دعوت به اسلام ناب محمدى كه در تشيع اصيل متبلور است دعوت مى كند بايد در مرتبه اول منحرفين از اين راه اصيل را از بين برده تا بتواند ديگران را به اين راه وارد كند. كسانى كه مقابله با آنها به مراتب سخت تر و دشوارتر از كفار و صاحبان اديان و ذاهب ديگر است.
در نتيجه: حديث فوق هرگز ربطى به راويان حديث اهل بيت عليهم السلام ندارد، آنهايى كه علوم اهل بيت را اخذ كرده و با دقت تمام به دست آيندگان رساندند. آنان كسانى بودند كه از طريق امامان شيعه مورد مدح و ستايش قرار گرفتند كه مى توان در راس آنها از زراره، محمد بن مسلم، بريد عجلى، ابوبصير نام برد.
452: وظايف حضرت عيسى عليه السلام بعد از نزول از آسمان چيست؟
ابو هريره در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: ((... او از آسمان فرود مى آيد با مردم به جهت دعوت به اسلام جنگ خواهد كرد صليب را خرد كرده و خوك را مى كشد و جزيه وضع مى كند. خداوند در عصر او همه ملت ها به جز اسلام را نابود مى گرداند و مسيح دجال را نيز به هلاكت مى رساند. در روى زمين چهل سال درنگ مى كند و بعد از وفات مسلمانان بر او نماز مى گزارند)).(58)
ممكن است كه مقصود از كشتن خوك كنايه از تحريم خوردن آن بر مسيحيان آن عصر باشد و مقصود از وضع جزيه كنايه از ابطال جميع اديان است.(59)
453: حضرت عيسى عليه السلام بعد از نزول به چه شريعتى عمل مى كند؟
از برخى روايات استفاده مى شود كه حضرت عيسى عليه السلام بعد از فرود آمدن از آسمان به شريعت اسلام عمل مى كند نه به شريعت خود.
سمره از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: ((عيسى بن مريم در حالى كه تصديق كننده به محمد صلى الله عليه و آله و بر ملت او است نزول مى كند آن گاه دجال را به قتل مى رساند...)).(60)
ابن حبان در صحيح خود از ابو هريره نقل كرده كه گفت: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: ((... و هنگامى كه سر از ركوع بر مى داردسمع الله لمن حمدهمى گويد...)).(61)
454: منجى و رهبر در حكومت عدل توحيدى جهانى كيست؟
در مورد سوال فوق سه احتمال وجود دارد:
1- منجى و رهبر جهانى همان عيسى بن مريم است و منظور از مهدى نيز اوست.
2- منجى و رهبر مهدى موعود اسلامى است كه از او به مسيح نيز تعبير شده است.
3- منجى و رهبر حضرت مهدى است كه حضرت عيسى نيز از جانب خداوند به مساعدت او مى شتابد.
ادله احتمال اول
1- لفظ مسيح كه مقصود از آن نجات بخش و منجى است لقب حضرت عيسى عليه السلام مى باشد.
2- در برخى از اناجيل و روايات اسلامى به طول عمر حضرت مسيح در آخرالزمان اشاره شده است.(62)
3- در برخى از روايات آمده:و لا مهدى الا عيسى بن مريم؛ ((و مهدى به جز عيسى بن مريم نيست.))
پاسخ:
اولا: نامگذارى حضرت عيسى عليه السلام به مسيح بر استقلال او در برپايى حكومت عدل جهانى دلالت ندارد، زيرا نام ((مسيح)) را برخى از كاتبان اناجيل بر حضرت مسيح اطلاق نمودند و قرآن نيز به جهت شهرت آن بر آن حضرت اطلاق كرده است. و ديگر اينكه كافى است در لقب دادن حضرت عيسى به سيح به جهت آنكه در تاسيس حكومت عدل جهانى مشاركت دارد.
ثانيا: توافق اسلام و مسيحيت در بازگشت حضرت عيسى عليه السلام در آخرالزمان و طول عمر او دلالت بر ستقلال ايشان در تشكيل حكومت و رهبرى ندارد.
ثالثا: در مورد حديثو لا مهدى الا عيسى بن مريمكه ابن ماجه آن را در سنن خود نقل كرده اشكالاتى وجود دارد:
الف: اين حديث معارض با روايات متواترى است كه مهدى را از ذريه رسول خدا صلى الله عليه و آله معرفى كرده است.
ب: اين روايت از منفردات محمد بن خالد جندى است و تنها اوست كه آن را نقل كرده است در حالى كه او كسى است كه به تعبير آبرى، نزد اهل سنت معروف نيست.
و به تعبير حاكم نيشابورى مجهول بوده و نقل حديثش به جهت تعجب است.(63) لذا قرطبى مى گويد: ((احاديث نبوى كه دلالت بر خروج مهدى عليه السلام از عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و از اولاد فاطمه عليه السلام دارد اصحّ از اين حديث است و حكم، مطابق آن احاديث است)).(64)
ابو نعيم اصفهانى نيز حديث را غريب مى داند.(65)
دليل احتمال دوم
مسيح در لغت گر چه به معناى مسح شده است ولى اين كلمه لقب كسى قرار گرفته كه از جانب خداوند مسح شده و قابليت براى نجات عالم را دارد و مطابق روايات اين قابليت تنها براى حضرت مهدى عليه السلام است.
پاسخ:
اولا: لقب دادن حضرت مهدى عليه السلام به مسيح به معنايى كه ذكر شده گر چه امر معقولى است ولى در وايات به آن اشاره نشده است.
ثانيا: از مجموعه احاديث استفاده مى شود كه حضرت مسيح با تشريك مساعى با حضرت مهدى عليه السلام امر حكومت جهانى را به پيش خواهند برد.
ادله احتمال سوم
از مجموعه قرائن و ادله به دست مى آيد كه حكومت جهانى با رهبرى حضرت مهدى عليه السلام و تشريك مساعى حضرت عيسى عليه السلام بر پا خواهد شد زيرا:
1- امام مهدى عليه السلام وارث طرح كامل حكومت عدل جهانى توحيدى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله است.
2- در روايات اسلامى آمده است كه حضرت عيسى از امامت جماعت بر مسلمين امتناع كرده و امام مهدى عليه السلام را به عنوان امامت معرفى مى كند.
3- حكمت اقتضا مى كند كه رهبر حكومت جهانى از امت اسلام باشد.
4- در عبارات اناجيل آمده است كه حضرت عيسى به كمك شخصى به نام ((فرزند انسان)) از آسمان فرود آمده و با مساعدت او اين حكومت بر پا خواهد شد.
455: زندگانى حضرت عيسى عليه السلام بعد از نزول چه مقدار است؟
از برخى روايات استفاده مى شود حضرت عيسى بعد از نزول به زمين چهل سال عمر مى كند و در اين مدت ازدواج كرده، بعد از رحلت مسلمانان بر او نماز مى گزارند:
1- ابو هريره در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: ((.. او - مسيح - چهل سال در روى زمين مكث خواهد كرد و بعد از وفاتش مسلمانان بر او نماز مى گزارند)).(66)
عبد الله بن عمر از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: ((عيسى بن مريم به زمين فرود مى آيد و ازدواج مى كند و فرزنددار مى شود)).(67)
---------------------------
1-خرائج و چرائح، ج 3، ص 1167، ح 64؛ كمال الدين، ص 155؛ بحارالانوار، ج 52، ص 311، ح 4.
2-كمال الدين، ص 349، ح 42؛ بحارالانوار، ج 51، ص 57، ح 49؛ كافى، ج 1، ص ‍ 343، ح 30.
3-دلائل الامامه، ص 524، ح 495.
4-بحارالانوار، ج 52، ص 106، ح 13.
5-اعلام الورى، ج 2، ص 286؛ بحارالانوار، ج 52، ص 291، ح 36.
6-اعلام الورى، ج 2، ص 286؛ بحارالانوار، ج 52، ص 291، ح 36.
7-الفصول المهمة، ص 217.
8-كمال الدين، ص 652، ح 12.
9-الغيبة، نعمانى، ص 188.
10-سنن ابى داوود، ج 2، ص 422.
11-سنن ابى داوود، ج 2، ص 422.
12-الفصول المهمة، ص 317.
13-البيان، ص 94.
14-البيان، ص 96.
15-البيان، ص 96.
16-البيان، ص 96.
17-الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 147.
18-الغيبة، نعمانى، ص 281؛ ارشاد مفيد، ص 342.
19-البيان، ص 94.
20-الفصول المهمة، ص 317.
21-احتجاج، ج 2، ص 324.
22-احتجاج، ج 2، ص 324.
23-الغيبة، نعمانى، ص 198.
24-البيان، ص 6))
25-ينابيع الموده، ص 563.
26-الغيبة، نعمانى، ص 128.
27-الغيبة، نعمانى، ص 128.
28-الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 152.
29-الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 102.
30-الغيبة، نعمانى، ص 150.
31-بحارالانوار، ج 13، ص 180.
32-الغيبة، نعمانى، ص 139.
33-احتجاج، ص 431.
34-كشف الغمه، ج 1، ص 18 و 19.
35-كشف الغمه، ج 1، ص 18 و 19.
36-سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1376.
37-سوره بقره، آيه 249.
38-الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 68.
39-بحارالانوار، ج 51، ص 218.
40-بصائر الدرجات، ص 141.
41-تفسير ابن كثير، ج 4، ص 17.
42-الغيبة، نعمانى، ص 283؛ بحارالانوار، ج 52، ص 356.
43-كمال الدين، ج 2، ص 655 و 656، باب 57، ح 29.
44-الغيبة، نعمانى، ص 274، باب 14، ح 54.
45-كمال الدين، ج 2، ص 655، باب 57، ح 27.
46-بحارالانوار، ج 52، ص 387، باب 27، ح 203.
47-مستدرك علم رجال الحديث، ج 1، ص 365.
48-كمال الدين، ج 1، ص 318، باب 30، ح 5.
49-الغيبة، نعمانى، ص 164.
50-سوره بقره، آيه 193.
51-وسائل الشيعه، ج 11، ص 5.
52-كمال الدين، ج 1، ص 7.
53-الغيبة، نعمانى، ص 297.
54-بحارالانوار، ج 52، ص 349.
55-بحارالانوار، ج 52، ص 294، ح 42.
56-اختيار معركة الرجال، ج 2، ص 589.
57-اختيار معركة الرجال، ج 2، ص 591.
58-سنن ابى داوود، ج 2، ص 319، ح 4324؛ كنز العمال، ج 14، ص 333، ح 38843.
59-المسيح المنتظر و نهاية العالم، ص 240.
60-مسند احمد، ج 5، ص 13؛ المعجم الكبير، ج 7، ص 221.
61-صحيح ابن حبان، ج 5، ص 223.
62-انجيل متى، 28/19-20.
63-المنار المنيف، ص 129.
64-التذكرة، ج 2، ص 299.
65-حلية الاولياء، ج 9، ص 161.
66-مسند احمد، ج 2، ص 406؛ سنن ابى داوود، ج 2، ص 319.
67-المنتظم، ج 2، ص 39.
-----------------------
علي اصغر رضواني

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page