روز ترويه است. در مكه و مسجد الحرام غلغله و هياهو به پاست. از انبوهى مركب از يكصد تا دويست هزار تن حاجيانى كه در آن روز انبوه احرام و تلبيه و روز حركت آنان به جانب منى است و لوله اى برپاست.
سياسيون با حواشى خود به آن كوى امن و امان آمده و به رفتار امام حسين عليه السلام نظر دارند. اعضاى كاروان غم كه با حسين عليه السلام آمده اند شايد ساكت نباشند، چون همه كاروان حسينى از عده اى رجال و شخصيت تشكيل شده است، 19 تن از آل ابى طالب و 8 تن موالى و حرم و خانواده پيامبر صلى الله عليه و آله كه حركت اين كاروان پرهياهو بويژه در موقع جدايى از خويشان و بستگان در چنين روزى كه هشياران جهان آن روز به مكه آمدند و براى هر يك فاميل هايى است. جدايى اينها در چنين روزى بسيار دشوار است. (1)
ابى الجارود از امام باقر عليه السلام روايت مى كند: ابن زبير به حضرت عرض كرد: چرا در موسم حج خانه خدا را ترك كرده به سوى عراق مى روى؟ امام حسين عليه السلام فرمود: همانا دفن شدنم در كنار فرات محبوب تر است از آن كه در جلو كعبه به خاك سپرده شوم. (2)
سيدالشهدا عليه السلام ديد اگر در حرم خدا هم باشد خونش را مى ريزند لذا فرمود: بهتر است كه از اين جا خارج بشوم. عبدلله بن عباس و عبيدالله بن زبير آمدند و مانع رفتن حضرت شدند. حضرت فرمود: جدم به من امر كرده، بايد امر او را اطاعت كنم و بروم. ابن عباس گفت: واحسيناه بعد عبدالله بن عمر آمد و گفت: شما با اهل ضلال صلح كنيد كه قتل و قتال نباشد. پس فرمود: اى ابا عبدالرحمن، آيا جريان يحيى بن زكريا را مى دانى؟ بنى اسرائيل از طلوع فجر تا غروب آفتاب هفتاد پيغمبر را به قتل رساندند و باز رفتند در بازار نشستند و به تجارت مشغول شدند مثل اين كه هيچ كارى نكرده اند. بعد خدا از آنها انتقام گرفت. پس بپرهيزى اى اباعبدالرحمن، اينها كمك نمى كنند و بى وفا هستند. (3)
حرم را از حرم كردند بيرون
به يوم الترويه محمل ببستند
خواتين اندر آن محمل نشستند
حرم را از حرم كردند بيرون
همه سرگشته اندر دشت هامون
كسانى كه عالم را پناهند
برون خر گه زدند از كعبه دل
مهار ناقه بانوى ذيجود
ابر دست طرماح عدى بود
حدى با زنگ اشتر گشت چون جفت
طرماح عدى با آن شتر گفت
همين بانو كه در محمل نشسته
دل از قيد علايق ها گسسته
مهين دخت امير المومنين است
حسين فرمانده روى زمين است
مبادا آن كه آزارش نمايى
هم آزار دل زارش نمايى
پس از چندى فلك در گردش آمد
چه گويم من زاشترهاى عريان (4)
پيام الهى به امام حسين عليه السلام
حسين عليه السلام چهار ماه كه در مكه بود چه مى شنيد و چه مى ديد؟ پاسخ اين پرسش سهل نيست، ولى اجمالا جمله اين آوازه ها را حسين عليه السلام مى گرفت و به دو لب مملو از حكمت به عالم پس مى داد و پياپى فرمان الهى براى نظم جامعه بشر و اجراى نظامنامه الهى در جامعه انسانى به او مى رسيد و مانعى از اجراى اين فرمان هاى پياپى نمى ديد و حيات و حب حيات را هم بعد از رسيدگى به وضع عمر بشر و خاتمه آن مانع نمى دانست، بلكه پايان پذيرى عمر بشر را مويد اين مدعا مى ديد
عمر را ترجمه مى كرد و اسرارى كه از موت و حيات و از خلقت شگفت آميز بشر مى شنيد بر آن اسرار پيشين مى افزود، اين اسرار نيز او را تشويق مى كرد و به فداكارى دعوت مى نمود. او را در راه رسيدن به اسلافش، محمد صلى الله عليه و آله و ابراهيم و اسماعيل و على و جعفر و حمزه عليهم السلام پيدا مى كرد. براى ترجمه اين آوازه بويژه آخرين كه اسرار وجود بشر و رمز موت و حيات است، خطابه آتشين و تكان دهنده خط الموت... را خواند.
آن فرمان هاى پياپى كه مى رسيد و از ناحيه آسمان و زمين در آن منطقه استوايى مانند نسيم حيات بخش مى وزيد و از شش جهت به هم آميخته به گوش شنونده مى ريخت، عملا اجرا كرد. و براى اجرا آن خطبه را خواند و بامدادان كوچ كرد. (5)
گرديم دور يار چو پروانه گرد شمع
در ره دوست كشته شدن آرزوى ماست
دشمن اگر چه تشنه به خون گلوى ماست
گرديم دور يار چو پروانه گرد شمع
چون سوختن در آتش عشق آرزوى ماست
از جان گذشته ايم و به جانان رسيده ايم
در راه وصل اين تن خاكى عدوى ماست
خاموش گشته ايم و فراموش كى شويم
پس اين قدر كه همه جا گفت و گوى ماست
ما را طواف كعبه به جز دور يار نيست
كز هر طرف رويم خدا رو به روى ماست
هر جا كه هست روى زمين ارغوان سرخ
آبش ز خون ما گلش از خاك كوى ماست
گر بسته اند مردم ظالم زبان خلق
غم نيست چون كه غالب دلها به كوى ماست
مهدى بهاء الدينى
امام حسين عليه السلام از مدينه به مكه و از مكه به عراق عازم بود. مكرر خبر شهادت خود و ياران را به اصحاب مى گفت. وقتى به منزل ذوحسم رسيدند اين خطبه را بيان فرمود:
الا ترون ان الحق لا يعمل به وان الباطل لا يتناهى عنه، ليرغب المومن فى لقاء الله محقا، فانى لا ارى الموت الا سعاده و الحياه مع الظالمين الا برما آيا نمى بينيد حق را كه بدان عمل نمى شود، و باطل را كه از آن كسى باز نمى ايستد و پذيراى نهى نمى شود. بايد مومن ديدار خدا را برگزيند، چه من مرگ را جز شهادت و زندگى نمى بينيم. و اكنون مرگ را جز سعادت و كاميابى و زندگى با ستمگران را جز سختى و رنج نامتناهى نمى دانم. (6)
امام عليه السلام با اين بيان آتشين، شهادت در راه خدا را به منظور ريشه كن ساختن حكومت خود مختارى را به همه اعلام فرمود. ايشان مى بينند جز با كشته شدن خويش، حكومت ظالمه از بين نمى رود.
هواى نينوا
شيعيان ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
از حريم كعبه جدش به اشكى شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين
مى برد در كربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اين ها حرمت كوى منا دارد حسين
پيش رو راه ديار نيستى كافى اش نيست
اشك و آه عالمى هم در قفا دارد حسين
بس كه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
كس نمى داند عروسى يا عزا دارد حسين
رخت و ديباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جائى كه كفن از بوريا دارد حسين
بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب
و رنه اين بى حرمتى ها كى روا دارد حسين
سروران پروانگان شمع رخسارش ولى
چون سحر روشن كه سر از تن جدا دارد حسين
سر به راه دل نهاده راه پيماى عراق
مى نمايد خود كه عهدى با خدا دارد حسين
او وفاى عهد را با سركند سودا ولى
خون به دل از كوفيان بى وفا دارد حسين
دشمنانش بى امان و دوستانش بى وفا
با كدامين سر كند مشكل دو تا دارد حسين
سيرت آل على با سرنوشت كربلاست
هر زمان از ما يكى صورت نما دارد حسين
آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى كند
عزت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين
دشمنش هم آب مى بندد به روى اهل بيت
داورى بين با چه قوم بى حيا دارد حسين
بعد از اين اش صحنه ها و پرده ها اشكست و خون
دل تماشا كن چه رنگين پرده ها دارد حسين
ساز عشق است و به دل هر زخم پيكان زخمه اى
گوش كن عالم پر از شور و نوا دارد حسين
دست آخر كز همه بيگانه شد ديدم هنوز
با لب خنجر نگاه آشنا دارد حسين
شمر گويد گوش كردم تا چه خواهد از خداى
جاى نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين
اشك خونين گو بيا بنشين به چشم شهريار
كاندرين گوشه عزاى بى ريا دارد حسين
به ناحق از خانه هايشان آواره شدند
حركت دسته جمعى ابا عبدالله الحسين عليه السلام با عيالات و اطفال صغير خود دليل كامل است كه آن حضرت به قصد رياست و خلافت ظاهرى و غلبه بر خصم نيامده و اگر چنين قصدى داشت قطعنا به سمت يمن مى رفت كه همه از دوستان خود و پدر بزرگوارش و ثابت قدم در ارادت بودند. آن جا را مركز كار قرار داده آن گاه با تجهيزات كامل حمله خود را شروع مى نمود. چنان كه اقوام و دوستان و برادران اين پيشنهاد را به آن حضرت نمودند و جواب ياس شنيدند، چه آن كه از هدف و مقصد اصلى آن حضرت خبر نداشتند. (7)
الذين اخرجوا من ديار هم بغير حق الا ان يقو لو ربنا الله.. (8)
آن مومنانى كه (به ظلم كفار) به ناحق از خانه هايشان آواره شدند و جز آن كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست، جز حق گويى جرم ديگرى نداشتند، و اگر خدا رخصت جنگ ندهد و دفع شر بعضى از مردم را به بعضى ديگر نكند همانا صومعه ها و ديرها و مساجدى كه در آن نماز و ذكر خدا بسيار مى شود همه خراب و ويران مى شد. و هركس خدا را يارى كند البته خدا او را يارى خواهد كرد كه خدا را منتهاى اقتدار و توانايى است.
در تفسير على بن ابراهيم گفته شده است:
اين آيه در شان على عليه السلام و حمزه و جعفر نازل شده است. و در حسين بن على عليه السلام جارى گرديد كه حسين بن على را از مكان خود بدون جهت خارج كردند. (9)
و قال ابو جعفر عليه السلام: نزلت فى المهاجرين و جرت فى آل محمد عليهم السلام. (10)
فصل چهارم: حركت امام حسين عليه السلام از مكه مكرمه به سمت عراق
- بازدید: 3494