دهم رمضان وفات نخستين بانوى مسلمان حضرت خديجه كبرى عليها السلام

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

سلام ما به تو باداى خديجه كبرى
نخست همسر خوش طينت رسول خدا
چو ديد ذات خداوند، حسن نيت تو
بداد از كرم خويشتن تو را زهرا
نخستين بانوى مسلمان
صداى پاى شب، ارام ارام، در كوچه پس كوچه ها مى پيچيد و مردمان خسته از تلاش روزانه به دامن پر مهر شب مى اويزند، ماه خندان زنان بر سرو روى شهر ذرات نقره نثار مى كند، كوچه ها از صداى گامهاى رهگذران تهى است.
در خانه اى مجلل و بزرگ زنى عفيف و پاكدامن چشم در چشم سكوت به روزهاى آينده مى انديشد، زنى كه دست رد بر سينه ثروتمندان قريش زده است و غوغاى رنگ رنگ حيات در نگاهش رنگ باخته است زنى كه عزت و سر بلندى را در خوب زيستن مى جويد و زرق و برق درهم دينار هم نتوانسته ذره اى از مهربانيش را به خود اختصاص دهد، خانه اش كعبه امال نيازمندان است.
انچه در تاريخ اسلام و روايت ماثوره از ائمه طاهرين عليه السلام مى خوانيم حكايت از تقوى، پاكدامنى، ايمان و بزرگوارى بانوى گرانقدرى چون خديجه مى كند، اولين زنى كه اسلام آورد همسر با وفاى پيامبر خاتم (ص) و مادر شايسته خانمى چون فاطمه زهرا عليها السلام و حامى و پشتيبان فداكار رسول اكرم (ص) و يارانش در صدر اسلام.
اينك خديجه در انديشه اى عميق فرو رفته است، غلامانش در كار تهيه وسايل سفر و فراهم آوردن مال التجاره اند. كاروان قريش تا چند روز ديگر راهى مى شود ولى خديجه هنوز هم كسى را كه اطمينان تمام به او داشته باشد نيافته است ناگهان جرقه اى در ذهنش و لبخندى بر لبانش مى شكفند: امين!
روز به شعاع پرتو خورشيد طلايى رنگ آغاز مى شود، عروس آسمان پر مهر و دل انگيز بر پلك مشرق مى نشيند، دوباره نبض زندگى در خانه ها مى تپد و كوچه ها از همهمه رهگذران اكنده مى شود، همه جا نقل مجلس سوداگران سفر قريب الوقوع كاروان تجارتى مشرق مى نشيند، جنب جوش عجيبى در بازار موج مى زند و اسبان و اشتران باركش دست به دست مى گردند خديجه به دنبال امين قريش مى فرستد، محمد (ص) دعوتش را اجابت مى كند و انك اين خديجه است كه با كمال ادب سخن مى گويد:
چيزى كه مرا شيفته ات نموده است راستگويى و امانتدارى و اخلاق پسنديده توست من حاضرم دو برابر مزدى را كه به ديگران مى دهم به تو بدهم و غلامم را هم ركابت كنم تا در تمام مراحل سفر فرمانبردارت باشد
بالاخره پيشنهاد خديجه پذيرفته مى شود و امين قريش به عنوان وكيل تام الاختيار خديجه براى فروش كالاهاى تجاريش با كاروان قريش همگام مى شود كاروان تا لحظاتى ديگر آماده حركت مى شود و خديجه آخرين سفارشهاى لازم را به دو غلامش كه همراه كاروان در خدمت امين قريشند گوشزد مى كند در همه حال كمال ادب را در برابر محمد (ص) رعايت كنيد، مطيع او باشيد و به اعمالش كوچكترين اعتراضى ننماييد
كاروان مى رود و از ديار عاد و ثمود كه اينك در غبار فراموشى زمان خفته است مى گذرد محمد نگاه ملتهبش را بر ويرانه هاى برجا مانده درنگ مى كند و عبرت را به انديشه مى نشيند.
انك كاروان باز گشته است، شادمان و پيروزمند با سودى سرشار و اشترانى بغايت خسته، خديجه در تالار خانه اش متبسم و فرحناك غلامش ميسره را به حضور طلبيده و گوش جان به سخنانش سپرده است:
خانم، امين بر سر موضوعى با بازرگانى اختلاف پيدا نمود بازرگان به او گفت به لات و عزت سوگند بخور تا سخنت را بپذيرم اما در جواب چنين گفت: پست ترين موجودات در نزد من همانا لات و عزى است كه تو آنها را مى پرستى و نيز در بصرى امين زير سايه درختى به استراحتى نشست، در اين هنگام راهبى در صومعه خويش به عبادتها نشسته بود و آنگاه كه چشمش به امين افتاد به نزد من آمد و از من نامش را پرسيد و بعد چنين گفت: آن مرد كه زير سايه درخت نشسته است همان پيمبرى است كه در تورات و انجيل بشارتهاى فراوانى درباره اش خوانده ام به ناگاه اشك شوق در چشمان خديجه حلقه زد: اه ميسره ديگر كافى است علاقه ام را به محمد دو چندان كردى من، تو و همسرت را آزاد كردم و بدين ترتيب ميسره را با هدايايى گرانبها آزاد كرد.
امانت دارى و كاروانى امين قريش انيران مورد اعجاب خديجه قرار مى گيرد كه حاضر مى شود مبلغى را اضافه بر قرار داد به عنوان جايزه به او بپردازد، اما امين فقط اجرتى را كه آغاز كار معين شده بود مى پذيرد از طرفى خديجه سخنان ميسره را براى عمويش ورقه ابن نوفل كه به داناى عرب شهره بود نقل مى كند ورقه نيز مى گويد بى شك صاحب اين كرامات همان پيامبر عربى است.
هر روز كه از اين ماجرا مى گذرد علاقه خديجه به محمد (ص) بيشتر مى شود بالاخره پيشنهاد ازدواج ثروتمندترين بانوى قريش خديجه به محمد (ص) ابلاغ مى شود و به اين ترتيب خانه اى كه پيرامونش را كرسيهاى عاج نشان پر كرده بود و به حريرهاى هند و پرده هاى زربفت ايران آرايش يافته بود پناهگاه مسلمآنان مى شود.
و انك مردى از حرا سرا زير مى شود سنگينى وحى توان از كفش ربوده است و نور نبوت از جيبش ساطع، سراسيمه به خانه خديجه وارد مى شود، خديجه هراسان و متعجب مى گويد: يا محمد اين چه نور است در تو مى بينم و محمد بدو مى فرمايد: همسرم، نور نبوت است بگو لا اله الا الله محمد رسول الله و خديجه اين كلام آسمانى را با تمام ذرات وجودش تكرار مى كند و سپس باشور و هيجان ادامه مى دهد سالها است كه منتظر چنين روزى هستم.
و اكنون اين پيامبر است كه بر پيكر بى جان همسرى فداكار و ياورى وفادار مى گريد، سال هفتم بعثت پس از پايان يافتن محاصره اقتصادى قريش عليه مسلمآنان و تحمل شدائد و سختيهاى فراوان در شعب ابى طالب به فاصله كمى دو حامى گران قدر رسولخدا يعنى حضرت ابوطالب و خديجه دار فانى را وداع نمودند.
خديجه كبرى در دهم رمضان المبارك چشم از جهان فروبست و رسولخدا را در غمى بزرگ نشاند، همسر والايى كه مى فرمايد در شبى كه من به معراج رفتم وقتى باز مى گشتم از جبرئيل سوال كردم آيا با من كار ديگرى ندارى؟
پاسخ داد: خواهش من اين است كه از طرف پروردگار و از طرف من به خديجه سلام برسان و يا در جايى ديگر خطاب به خديجه اش مى فرمود بدرستى كه خداوند عظيم الشان در هر روز چندين بار به تو بر ملائكه بزرگوارش مباهات و افتخار مى كند.
حال در كنار اين پيكر بى جان خوبيهايش را يك به يك در مخليه اش تصور مى كند آزاد و شكنجه قريش را به ياد مى آورد و دلداريهاى خديجه را، سختى توانفرساى سالهاى محاصره در شعب ابى طالب را و پايمرديهاى بنى هاشم و خصوصا خديجه را، اولين نمازى را كه به جماعت در كنار خانه خدا با خديجه و على به پاى داشت، ثروت هفتگى كه در راه پيشبرد آرمانهاى اسلام نثار شد و...
ديگر سيل اشك امانش نمى دهد هق هق گريه هاى جانسوزش در سوگ خديجه بزرگ بر فضا طنين مى افكند و اين سخن را چون نگينى گرانبها در حلقه كرامت انسانى مى نشاند كه (خديجه از زنان با فضيلت بهشت است)
يا خديجه الكبرى
سلام ما به تو باداى خديجه كبرى
نخست همسر خوش طينت رسول خدا
هزار رحمت حق بر راوان پاك تو باد
درود ما به تو باد، به جنت الماوى
توئى كه ثروت خود بى دريغ بخشيدى
به همسرى كه مقامش به حق بود والا
چو گشت معتكف كوه نور، همسر تو
توئى كه بوده اى چشم انتظار راه حرا
توئى نخست مسلمان كه گفته اى از صدق
كلام طيبه را با نواى امنا
توئى كه كرده اى تظيم از سر اخلاص
به پيشگاه خداوند ربى الا على
چو ديد ذات خداوند، حسن نيت تو
بداد از كرم خويشتن تو را زهرا
مقام فاطمه بالاترين مقامات است
خوشا به حال تو و دخترى كه داده تو را
ببال پيروى بر خويشتن كه در مكه
شدى تو زائر قبر خديجه الكبرى
-------------------
محمد عسكرى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page