شايسته است قبل از ورود به بحث «برخورد امام على (ع) با خلفا» اشاره اى به شخصيت امام در زمان حيات پيامبر (ص) داشته باشيم تا با شناختى بهتر از ايشان، به تبيين موضعگيرى هاى آن حضرت با خلفا بپردازيم.
الف: على (ع) در مكه قبل از هجرت
1 - سبقت در اسلام
اول كسى كه به پيامبر (ص) ايمان آورد على ابن ابى طالب بود چنانكه مورخين آورده اند كه پيامبر (ص) در روز دوشنبه به رسالت برانگيخته شد و فرداى آن روز على (ع) ايمان آورد. (1) رسول گرامى (ص) در چند جا به اين واقعيت اشاره مى كند (2) و امام على (ع) نيز «سبقت در ايمان» را از فضايل خود مى شمارد. (3) سيره نويسان و اهل تاريخ امام را به عنوان اولين مسلمان معرفى مى كنند. (4) ايشان اول كسى است كه بطور علنى يارى خود را نسبت به پيامبر (ص) اعلام نمود و اين در حالى بود كه هيچ يك از خويشاوندان ايشان (كه در جلسه ميهمانى پيامبر شركت داشتند) حاضر به تصديق پيامبر (ص) نشدند.(5)
اهميت سبقت ايمان امام (ع) در آن نيست كه ايشان از نظر زمانى اولين مسلمان مى باشد (گر چه خود فضيلتى ارزنده است)؛ بلكه مهم آن است كه در زمانى كه هيچ يك از مردم هنوز به حقانيت پيامبر (ص) پى نبرده بودند، امام (ع) با بينش عميق خود آن را درك كرد و به آن ايمان آورد.
علاوه بر اين امام على (ع) از دوران كودكى تحت سرپرستى و تربيت پيامبر (ص) قرار گرفت تا كمالات اخلاقى و فضايل انسانى را از ايشان بياموزد و اين از نعمتهاى بزرگ الهى است كه نصيب امام شده است تا در آينده بتواند در خط پيامبر قدم بردارد (6) و به تعبير خود امام، مانند بچه شترى كه تابع مادر خويش است از پيامبر (ص) پيروى مى نموده است. (7)
2- امام على (ع) جان نثار پيامبر (ص)
امام على (ع) در شب هجرت رسول اسلام شجاعتى از خود نشان داد كه در طول تاريخ بى نظير است. سران قريش در يك جلسه عمومى مشورت نمودند كه با يورش به خانه وحى، پيامبر (ص) را نابود نمايند و يا لااقل با زندانى كردن يا تبعيد ايشان نداى توحيد را خاموش سازند. (8)
سرانجام تصميم گرفتند كه در يك شب معين، پيامبر (ص) را در خانه خود به قتل رسانند. پيامبر (ص) به امام على (ع) دستور مى دهند كه در منزل بجاى ايشان استراحت نمايد و از روپوش سبز رنگ مخصوص پيامبر (ص) استفاده نمايد تا مشركان از خروج حضرت مطلع نگردند. هنگامى كه ماءموران قريش با شمشيرهاى كشيده وارد حجره پيامبر (ص) مى شوند بجاى پيامبر، با امام على (ع) مواجه مى گردند و با ديدن امام نقشه هاى خود را نقش بر آب ديدند و براى يافتن پيامبر (ص) به جستجو پرداختند. اين در حالى بود كه هر لحظه احتمال مى رفت شمشيرهائى كه براى ترور پيامبر (ص) آماده شده بود بر بدن امام على (ع) فرود آيد و ايشان را به شهادت برسانند. امام (ع) با اين فداكارى بى نظير جان پيامبر (ص) را از خطر نجات داد. (9)
خداوند در قرآن عمل امام على (ع) را چنين مى ستايد: و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله (10) «در بين مردم كسانى هستند كه براى كسب رضايت الهى حاضرند از جان خود بگذرند.» (11)
اين فداكارى از زبان خود امام شنيدنى است، سيوطى اشعارى از حضرت در اين زمينه نقل كرده است كه ترجمه آن چنين است:
«من جان خود را براى بهترين فرد روى كره زمين و نيكوترين شخصى كه خانه خدا و حجر اسماعيل را طواف كرده است سپر قرار دادم. او محمد (ص) بود و من هنگامى كه به چنين كارى دست زدم كه كافران نقشه قتل او را كشيده بودند؛ اما خداوند وى را از مكر دشمنان حفظ كرد. من شب هنگام در بستر وى خوابيدم و در انتظار حمله دشمن بودم و خود را براى مرگ و اسارت آماده كرده بودم». (12)
ب: على (ع) پس از هجرت در مدينه
دوران حضور امام در مدينه را، بايد دوره درخشندگى شخصيت ايشان دانست. امام در اين دوره با آفريدن صحنه هائى پرشكوه، شخصيت بالنده خود را در معرض ديد همگان قرار مى دهد. ايشان در اين دهه پرافتخار خويشتن را به عنوان شخصى كه مى تواند پس از پيامبر (ص) ابرمرد ميدانهاى علمى و جهاد و اجتماع و سياست باشد و زمام رهبرى جامعه را به دست گيرد، نشان داد. ما گوشه اى از اين دوره را در اينجا بيان مى كنيم:
1- فداكارى در ميدانهاى جنگ اسلام با كفر
طى مدت حضور پيامبر در مدينه 82 جنگ براى پيامبر (ص) پيش آمد كه به گواهى مورخان، امام (ع) در اكثر آنها (بجز چند مورد انگشت شمار) حضور داشت و در برخى از اين نبردها از سوى پيامبر (ص) فرمانده جنگ بود و در بعضى ديگر قهرمان دلاورى بود كه با دست وى لشكر كفر منهدم مى گشت. در اينجا به برخى از اين افتخارات اشاره مى كنيم:
امام على (ع) قهرمان ميدان بدر
در سال دوم هجرى كه پيامبر (ص) به قصد گوشمالى قريش، تصميم به مصادره كاروان تجارى آنها نمود (گر چه به اين هدف دست نيافت) قريش با لشكرى مجهز شامل هزار نيرو از مكه به قصد حمايت از كاروان خود به راه افتاد. پيامبر (ص) با 313 نفر از مدينه خارج شد و آمادگى براى جنگ نداشت؛ ولى ناگهان با نيروى قريش كه سه برابر سپاه مسلمين بود مواجه گرديد.
رسم عرب بر اين بود كه جنگ را با نبردهاى تن به تن آغاز مى كردند و سپس حمله گروهى صورت مى گرفت. از اين رو سه نفر از دلاوران قريش بنامهاى «وليد» و «عتبه» و «شيبه» به صحنه آمده و در مقابل آنها به ترتيب «على» و «عبيده» و «حمزه» قرار گرفتند. على (ع) و حمزه در همان لحظه نخست رقباى خود را به هلاكت انداختند و سپس به كمك عبيده شتافتند. (13)
با كشته شدن قهرمانان لشكر كفر، دشمن روحيه خود را از دست داده و در پى حمله دسته جمعى لشكر اسلام شكست سختى خورد، بطورى كه 70 تن كشته و 70 تن اسير شدند. و اين جنگ براى مسلمين بسيار سرنوشت ساز بود و آنها را به آينده اميدوار ساخت. بسيارى از مقتولين جنگ بدر به دست امام (ع) كشته شدند. (14)
امام على (ع) در جنگ احد
در اين جنگ مسلمين به سبب پيروى نكردن از پيامبر (ص) با شكست بزرگى مواجه شدند و اكثر مسلمين پا به فرار گذاشته و پيامبر (ص) را در ميان دشمن تنها گذاشتند. چنانچه مورخين گفته اند اگر دفاع على ابن ابى طالب از جان پيامبر (ص) نبود نور وجود ايشان خاموش مى گشت.
ابن اثير مى نويسد: «پيامبر (ص) از هر طرف مورد هجوم دسته هائى از لشكر قريش قرار گرفت، هر گروهى كه به آن حضرت حمله مى كردند على (ع) به فرمان پيامبر (ص) به آنها حمله مى برد و با كشتن بعضى از آنها بقيه متفرق مى شدند و اين جريان چند بار در احد تكرار شد. به پاس اين فداكارى، امين وحى نازل شد و ايثار على (ع) را ستود و گفت: اين نهايت فداكارى است كه او از خود نشان مى دهد. رسول خدا (ص) فرمود: انه منى و انا منه: «على از من است و من از اويم. آنگاه ندائى برخاست كه همه مردم آن را شنيدند: «لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على» شمشيرى چون ذوالفقار و جوانمردى همچون على (ع) نيست.» (15)
قرآن كريم اين جريان را يادآور مى شود آنجا كه مى فرمايد: اذ تصعدون و لا تلوون على احد و الرسول يدعوكم فى اخريكم (16) «به ياد آوريد زمانى كه از كوه بالا رفته و فرار مى كرده و به عقب ماندگان نگاه نمى كرديد و پيامبر (ص) شما را از پشت سر صدا مى زد؛ ولى اعتنا نمى كرديد.»
اين آيه اشاره دارد به آنچه واقدى نقل كرده كه پيامبر (ص) افرادى را با اسم صدا مى زد و مى فرمود: «الىّ يا فلان» (فلانى! نزد من آى!) ولى هيچ كس به نداى پيامبر (ص) جواب مثبت نمى داد. (17)
ابن ابى الحديد آورده است كه شخصى در بغداد كتاب «مغازى واقدى» را تدريس مى كرد. يك روز هنگامى كه سخن محمد ابن مسلمه مطرح شد كه او گفته: «من در روز احد با چشمان خود ديدم كه گروهى از مسلمانان از كوه بالا مى رفتند و پيامبر (ص) با جمله «الىّ يا فلان» آنها را صدا مى زد؛ ولى جواب مثبت نمى دادند.» استاد فرمود: مراد از «فلان» همان كسانى هستند كه پس از پيامبر به حكومت رسيدند و راوى به جهت ترس! به اسم آنها تصريح نمى نمايد. (18)
درستى اين سخن را روايتى كه مورخين درباره انس ابن نضر (از مجاهدين احد) نقل كرده اند تاييد مى كند. او گويد: «گروهى را كه در بين آنان عمر ابن خطاب و طلحه بن عبيدالله بودند ديدم در گوشه اى نشسته و در فكر نجات خود هستند و چنين استدلال مى كنند كه پيامبر (ص) كشته شده و ديگر نبرد فايده اى ندارد. به آنها گفتم: اگر پيامبر كشته شده خداى او زنده است، برخيزيد و در راهى كه او كشته شما هم شهيد شويد.» (19) در اين ميان فرار عثمان و شركت نكردن او در جنگ احد مسلم است (20) و واقدى عمر را نيز از فراريان مى شمرد (21) همچنانكه عمر خود به فرار خويش اعتراف داشت و ابوبكر نيز به آن اقرار مى نمود. (22)
امام على (ع) خود اين واقعه را چنين بيان مى كند: «هنگامى كه قريش بر ما حمله كردند انصار و مهاجرين راه خانه خود را گفتند. من با وجود هفتاد زخم، از پيامبر (ص) دفاع كردم.» (23)
على (ع) تنها مرد ميدان احزاب
در جنگ خندق سپاه اسلام با جمعيتى حدود سه هزار نفر در مقابل لشكر كفر كه متجاوز از ده هزار نفر بودند قرار گرفت. كفار به علت وجود خندقى كه دور شهر بوسيله مسلمانان حفر شده بود، نتوانستند به شهر مدينه دسترسى يابند. از اين رو شهر مدينه را محاصره كرده و اين محاصره يك ماه طول كشيد. سرانجام شش نفر از قهرمانان قريش توانستند بوسيله اسبهاى خود به آن طرف خندق نفوذ كنند كه يكى از آنان «عمرو ابن عبدود» بود او دلاورترين جنگجوى عرب به حساب مى رفت. (24) وى مانند شير مى غريد و مبارز مى طلبيد؛ اما چنان ترسى از وى در دل مسلمانان جاى گرفته بود كه گوئى زبانها براى جواب دادن به او لال گشته بودند (25) و هر چند پيامبر (ص) از مسلمين مى خواست شخصى به ميدان رود و با او مبارزه نمايد، هيچ كس حاضر نشد تا در اين نبرد سرنوشت ساز شركت كند. تنها كسى كه سه بار آمادگى خود را براى اين مبارزه اعلام نمود على (ع) بود. عمرو مرتب نعره مى كشيد. وقتى براى بار سوم عمرو مبارز طلبيد پيامبر (ص) به على ابن ابى طالب اجازه مبارزه داد و فرمود: «تمام ايمان در مقابل تمام كفر قرار گرفت.» (26) امام (ع) «عمرو» را به قتل رسانيد و با نشان دادن اين شجاعت و دلاورى پنج قهرمان ديگر نيز پا به فرار گذاشتند. مرگ عمرو سبب تضعيف روحيه لشكر كفر گرديد و پس از اندكى، همگى پا به فرار گذاشتند.
اهميت عمل امام را مى توان از سخن پيامبر (ص) دريافت كه فرمود: «ضربت شمشير على (ع) در روز خندق از عبادت جهانيان ارزشمندتر است.» (27)
على (ع) تعيين كننده سرنوشت جنگ خيبر
در جريان جنگ خيبر، مسلمين بسيارى از دژهاى دشمن را به تصرف در آوردند؛ ولى دژ «قموص» هشت روز در محاصره سپاه اسلام بود و نتيجه اى حاصل نشد. پيامبر (ص) بر اثر سردرد شديد نتوانست فرماندهى سپاه را به عهده بگيرد. هر روز يكى از اصحاب را به فرماندهى سپاه برمى گزيد. روزى پرچم را به دست ابوبكر داد و روز بعد به عمر سپرد؛ لكن بدون هيچگونه پيشرفتى بازگشتند. پيامبر (ص) كه از ادامه اين وضع ناراحت بود فرمود: «فردا پرچم را به دست كسى مى دهم كه هرگز از نبرد نمى گريزد و پشت به دشمن نمى كند. او كسى است كه خدا و رسول خدا او را دوست دارند و خداوند اين دژ را به دست او مى گشايد.» فردا صبح على (ع) را طلبيد و پرچم را به وى سپرد و امام (ع) پس از كشتن مرحب يهودى و برادرش، درب قلعه را از جاى كند و دشمن را شكست داد و اسلام از شر اين دشمنان كينه توز نجات يافت. (28)
2- على (ع) نفس پيامبر (ص)
هنگامى كه مسيحيان نجران به مدينه آمده و پس از مذكرات مفصل با پيامبر (ص) حاضر به قبول اسلام نشدند، آمادگى خود را براى مباهله (نفرين كردن) اعلام كردند. آيه مباركه مباهله نازل شد و خداوند دستور داد كه پيامبر (ص) (29) براى مباهله حاضر شود. قرآن در اين آيه على (ع) را نفس پيامبر معرفى مى كند چنانچه مفسران و محدثان نيز به آن اشاره كرده اند. (30) پيامبر (ص) در موارد ديگرى نيز امام على (ع) را به عنوان نفس خود معرفى كرده است. (31)
3- على (ع) برادر پيامبر
پيامبر (ص) هنگامى كه به مدينه وارد شدند دستور دادند مسلمانان هر يك براى خود برادرى انتخاب كند و از اين طريق علاوه بر ايجاد حس كمك و همدردى بين مسلمين، اتحاد آنها را حفظ كرده و بر آتش كينه هاى جاهلى آب سردى بريزد. رسول گرامى براى هريك از مسلمين برادرى تعيين نمود و سرانجام على (ع) را به عنوان برادر خود معرفى نمود و با جمله «انت اخى فى الدنيا و الاخرة» منزلت ايشان را به مسلمين گوشزد نمود. (32)
4- على (ع) داماد رسول اكرم
از پيامبر خدا (ص) تنها يك دختر باقى مانده بود و همه سران و بزرگان مسلمين خواستار ازدواج با وى بودند. عده اى نظير ابوبكر و عمر و... به خواستگارى زهرا آمدند؛ ولى رسول گرامى مى فرمود: «درباره آينده چ (ع) منتظر وحى است.» و اينگونه به آنان پاسخ منفى مى داد. آنها نزد على (ع) آمده، گفتند كه پيامبر (ص) تصميم در مورد ازدواج دختر خود را منوط به اذن خداوند مى داند. اگر تو از فاطمه (عليها السلام) خواستگارى كنى، ممكن است رسول خدا (ص) بپذيرد. امام (ع) نزد پيامبر (ص) آمده و با يادآورى خويشاوندى و پايدارى خود در راه دين و جهاد در پيشبرد اسلام خواستار ازدواج با زهرا مى شود و پيامبر مى پذيرد. (33)
5- على (ع) كاتب وحى
هنگام نزول قرآن يكى از كارهاى مهم امام (ع) نوشتن قرآن بود، بعلاوه تنظيم اسناد سياسى و نامه هاى پيامبر (ص) به دست مبارك امام (ع) صورت مى گرفت كه از آن جمله مى توان به نوشتن صلح نامه حديبيه اشاره نمود. «ابن عبد ربه» گويد: «هر گاه على (ع) يا عثمان نبودند ديگران به نوشتن وحى مى پرداختند.» (34) امام كتابهائى به املاى پيامبر (ص) نوشته اند كه اهل حديث و تاريخ به آن اشاره نموده اند. (35)
6- على (ع) بهترين قاضى در زمان پيامبر (ص)
امام (ع) در زمان پيامبر (ص) به عنوان بهترين قاضى معرفى شده است و از پيامبر (ص) حديث «اقضاكم على» در مورد آن حضرت رسيده است. يكبار هم پيامبر (ص) وى را به عنوان قاضى به سمت گروه «نمير» مى فرستد و به بركت دعاى پيامبر، امام هرگز در قضاوت شك نمى كرد. (36)
7- علم امام على (ع)
امام على (ع) اعلم اصحاب رسول خدا بوده است. به تاريخ نگاهى بيندازد هيچگاه امام به احدى از صحابه براى حل يك مشكل علمى مراجعه نكرده است؛ بلكه اين صحابه بودند كه در مسائل مختلف، اعم از احكام شرعى، قضاوت، تفسير آيات و دگر مشكلاتشان به امام (ع) مراجعه مى كردند و شعار بعضى اين بود: «اگر على (ع) نبود ما هلاك مى شديم.» برخى از مراجعات صحابه به آن حضرت را در همين كتاب خواهيم آورد.
چون به اينجا رسيديم ديدگاه پيامبر (ص) و برخى صحابه را در مورد علم امام (ع) مطرح مى كنيم.
ديدگاه پيامبر (ص) درباره علم على (ع)
1- پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا فرمود: انى زوجتك اول المسلمين اسلاما و اعلمهم علما. (37) «من تو را به ازدواج كسى در آوردم كه اولين فرد مسلمان و عالم ترين آنهاست.»
2- پيامبر (ص) نه تنها در زمان خود، على (ع) را اعلم صحابه مى دانست بلكه فرمود: «اعلم امتى من بعدى على بن ابيطالب.» (38) «بعد از من هم اعلم امت من است.»
3- على (ع) در شهر علم پيامبر است. پيامبر دسترسى مردم به دانش خود را از طريق دست يافتن به دانش امام على ممكن مى داند؛ زيرا مى فرمايد: «انا مدينة العلم و على بابها.» (39)
شخصيت امام على(ع) در زمان پيامبر(ص)
- بازدید: 5923