فصل اول: توجه و رسيدگى به محرومان از ديدگاه قرآن

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

جنگ و پيكار
"و ما لكم لا تُقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا."(1)
چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده اند پيكار نمى كنيد.
همان افراد (ستمديده اى) كه مى گويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر و براى ما از طرف خود سرپرستى قرار بده و از براى ما از طرف خود يار و ياورى تعيين فرما.
پيام آيه
* جهاد اسلامى تنها براى نشر اصول فضيلت و ايمان و دفاع از ستم ديدگان و زنان و مردان بال و پر شكسته و كودكان محروم و ستم ديده است.
* جهاد دو هدف جامع دارد: يكى هدف الهى و ديگرى هدف انسانى و اين دو در حقيقت از يكديگر جدا نيستند و به يك واقعيت باز مى گردند.
* جنگ و مبارزه براى رهايى مستضعفان واجب است.
* جهاد در راه خدا و جهاد براى نجات مستضعفان با هم ذكر شده.
* جنگ براى رهايى مستضعفان موحد از مصاديق جهاد در راه خدا است.
* اسلام مرز نمى شناسد، هر جا كه مستضعفينى وجود داشته باشند، ما هستيم.
* ارتش اسلام بايد به حدّى مقتدر باشد كه نجات بخش تمام محرومان جهان باشد.
اميرالمؤ منين حضرت على (ع) در فرمان معروف خود به مالك اشتر مى فرمايد: "ستون دين و سرمايه اجتماع مسلمين و نيروى ذخيره در برابر دشمنان تنها همين توده مردمند؛ لذا بايد به سخنان آنها گوش فرا دهى و علاقه خود را به آنها معطوف دارى."(2)
وارثين روى زمين
"و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين "(3)
اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفين نعمت بخشيم و آنها را پيشوايان و وارثين روى زمين قرار دهيم.
پيام آيه
اين آيه، بيانگر يك قانون كلى است براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعيت ها مى گويد: ما اراده داريم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان حكومت روى زمين قرار دهيم.
* اين بشارتى است براى همه انسان هاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.
* نمونه اى از تحقيق اين مشيت الهى، حكومت بنى اسراييل و زوال حكومت فرعونيان است.
* نمونه كامل ترين حكومت، حكومت پيامبر اسلام و يارانش بعد از ظهور اسلام بود. حكومت پابرهنگان و تهى دستان با ايمان و مظلومان پاكدل كه پيوسته از سوى فراعنه زمان خود مورد تحقير و استهزاء بودند و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند.
* قرآن در يك جا مؤ منان را دعوت به مبارزه و جهاد در راه خدا و مستضعفين باايمان كرده مى گويد: چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه تضعيف شده اند پيكار نمى كنيد.
همان افراد ستمديده اى كه مى گويند: "خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون بر و براى ما از طرف خودت سرپرستى قرار ده و براى ما از سوى خودت ياورى تعيين فرما."
غافل شدن از محرومان
"عبس و تولىّ [1] ان جاءَه الاعمى [2] و ما يدريك لعله يزكى [3] او يذكر فتنفعه الذكرى [4] اما من استغنى [5] فانت له تصدى [6] و ما عليك الا يزكى [7] و اما من جاءك يسعى [8] و هو يخشى [9] فانت عنه تلهى [10]
چهره درهم كشيد و روى برتافت [1] از اين كه نابينايى به سراغ او آمده بود [2] تو چه مى دانى شايد او پاكى و تقوا پيشه كند [3] يا متذكر گردد و اين تذكر به حال او مفيد باشد [4] اما آن كسى كه مستغنى است [5] تو به او روى مى آورى [6] در حالى كه به سراغ تو مى آيد و كوشش مى كند [7و8] و از خدا ترسان است [9] تو از او غافل مى شود [10].(4)
پيام آيه
اين آيات، اجمالا نشان مى دهد كه خداوند كسى را در آنها مورد عتاب قرار داده است و علت اين عتاب آن است كه شخصى، مرد غنى و ثروتمندى را بر نابيناى حق طلبى مقدم دانست.
عده اى از سران قريش مانند عتبه بن ربيعه، ابوجهل، عباس بن عبدالمطلب و جمعى ديگر خدمت پيامبر بودند و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود و اميد داشت كه اين سخنان در دل آنها موثر واقع شود. (و مسلّماً اگر اين گونه افراد اسلام را مى پذيرفتند، گروه ديگرى را نيز به اسلام مى كشاندند و هم كار شكنى هاى آنها از ميان مى رفت و از همه جهت به نفع اسلام بود)
در اين ميان عبداللّه بن ام مكتوم كه مرد نابينا و ظاهراً فقيرى بود، وارد مجلس شد و از پيامبر تقاضا كرد كه آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد و پيوسته سخن خود را تكرار مى كرد و آرام نمى گرفت؛ زيرا دقيقاً متوجه نبود كه پيامبر (ص) با چه كسانى مشغول صحبت است.
او آن قدر كلام پيغمبر(ص) را قطع كرد كه حضرت ناراحت شد و آثار ناخشنودى در چهره مباركش نمايان گشت و در دل گفت: "اين سران عرب پيش خود مى گويند پيروان محمد نابينايان و بردگانند."
لذا رو از عبداللّه برگرداند و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.
در اين هنگام آيه فوق نازل شد و در اين باره پيامبر(ص) را مورد عتاب قرار داد.
رسول اللّه بعد از اين ماجرا، عبداللّه را پيوسته گرامى مى داشت و هنگامى كه او را مى ديد مى فرمود: "مرحبا بمن عاقبتى فيه ربى "
مرحبا به كسى كه پروردگار به خاطر او من را مورد عتاب قرار داد و سپس به او مى فرمود:"آيا حاجتى دارى تا آن را انجام دهم."
پيامبر(ص) دوبار او را در غزوات اسلامى در مدينه جانشين خويش قرار داد.(5)
* اين آيات بيانگر فرهنگ اسلام در برخورد با مستضعفان و مستكبران است كه چگونه مرد فقير نابيناى مؤ منى را بر همه اغنيا و سران قدرتمند مشرك عرب مقدم مى شمرد. اين به خوبى نشان مى دهد كه اسلام حامى مستضعفان و دشمن مستكبران است.
به هر حال اين عتاب و خطاب خواه به شخص پيامبر باشد يا غير او، بيانگر اين واقعيت مهم است كه اسلام و قرآن اهميت و احترام خاصى براى پويندگان راه حق مخصوصاً از طبقات مستضعف قايل است.
----------------------------
1-سوره، آيه.
2-نهج البلاغه، نامه 53.
3-سوره قصص، آيه 5.
4-سوره عبس، آيات 1 تا 10.
5-مجمع البيان ج 10، ص 435.
-----------------------
عباس عزيزى