فصل سوم: علم و علمدارى

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

علم حضرت عباس عليه السلام
در ايام سوگوارى آن حضرت در ايام عاشوراى حسينى در اهواز و شهرهاى خوزستان مخصوصا شوش ، دزفول ، شوشتر، انديمشك علامتى به نام علم حضرت عباس عليه السلام شامل يك تنه چوب به طول ده تا دوازده متر از پارچه هاى الوان سبز و سياه و قرمز آرايش مى دهند و آن را به نام علمدار كربلا در هيئت هاى عزادار در ايام محرم و سفر علم مى كنند. و مردم به اين علم ها نذر مى كنند و از قطعه قطعه پارچه هاى آن جهت شفاى بيماران به آنها مى دهند و كرامت هايى از اين علم ها هم ديده شده است .
آرايش علم هاى بزرگ در شهرستان دزفول
از مدت ها قبل ، يعنى اوايل دهه محرم الحرام ، بيشتر افرادى كه نذر دارند و از سالها پيش نذر كرده اند شروع به آرايش علمهايشان مى كند. چوب عمودى بزرگى را آماده مى كنند. و آن را با شالهاى سياه تزيين مى كنند. گاه براى تزيين علم از شالهاى سياه تزئين مى كنند گاه براى تزيين علم از شالهاى سبز يا سفيد هم استفاده مى شود. رسم اين است كه در روز عاشورا اين علمها را به روى دست گرفته ، و به صورت برافراشته در كنار هيئت هاى عزادار به سوى محل بقعه متبر كه علم يراق يعنى (رقصاندن علم ) مى كنند. و سپس به همراه هيئت هاى خود باز مى گردند. به علت شلوغى مسير عزادارى و ازدياد علم هاى كوچك و بزرگ كه گاهى اندازه هاى آنها به 12 متر يا بيشتر مى رسد، بعضى از علمداران صبح زود يعنى قبل از شروع عزادارى بر طبق سنت ديرينه علم ها را به طرف بقعه رود بند مى برند. فلسفه اين علم معلوم است علم نماد پرچم و علم حضرت عباس ‍ عليه السلام است .
كه در سپاه ابا عبدالله عليه السلام در دست داشته است ، البته اين رسم رفته رفته تغيير يافته و پرچم يا علم در نزد مردم شكل داده . و اكنون به شكل چيزى غير از شكل اصلى خودش در آمده است علمى كه به شكل امروزى است شكلى اغراق آميز و بسيار بزرگ تر از اصلى آن يعنى پرچم حضرت عباس عليه السلام است . (1)
در عمر خويش منتى از كسى نبرده ام
افتاده دس راست خدايا ز پيكرم

بر دامن حسين رسان دست ديگرم

چون دست من لياقت دامان او نداشت

انداختم به راه ، كه بردارد از كرم

بى دست من زدست حسينم گسسته دست

اى دست حق بگير تو دست برادرم

اى دست راست رو به سلامت كه تاابد

اين خاطره و ديعه سپارم به خاطرم

اى دست چپ ز يارى من بر مدار دست

من در هواى آب به شوق تو مى پرم

آبى كه آبروى من و اعتبار توست

بر تشنگان اگر نرسد خاك برسرم

آب فرات نيست به مشك ، آبروى اوست

بر پيشگاه آبروى خلق مى برم

نى نى نه آبروى فرات و نه آب اوست

خود آبروى ام بنين است مادرم

مردم به حفظ ديده زهر چيز بگذرند

من بهر آب حاضرم از ديده بگذرم

اى دست دامن تو و دست نياز من

تا همتت به عرصه پيكار بنگرم

در عمر خويش منتى از كس نبرده ام

اينك به ناز منتت اى دست حاضرم

ترسم تو هم زدست روى ، بى تو مشك را

آخر به دست ناوك دلدوز بسپرم

شعر از ((ذهنى زاده ))
پدرم علمدار قمر بنى هاشم عليه السلام بود
نگارنده كتاب قمر بنى هاشم عليه السلام نقل مى كند: مرحوم پدرم (2) سال ها در ايام فاطميه عليهاالسلام مجلس روضه برقرار مى كرد بنده هم بعد از وفات ايشان همين رسم را ادامه مى دهم . يك سال پس از فوت مرحوم پدرم پس از ايام فاطميه سال 1418 هجرى قمرى مطابق سال 1376 شمسى و برگزارى روضه فرداى آن روز كه رفتم مادرم را زيارت كنم پس از عرض ارادت به مادر عزيز مادر گفتند: ديشب پدرت را در خواب ديدم به همراه چند نفر ديگر آمدند منزل . رفقايش ، در حياط منزل اجاقى درست كرده و كترى را گذاشتند تا چاى درست بشود. خودشان رفتند براى آشپزخانه كه آخر قسمت ساختمان قرار داشت و من هم دنبالش رفتم و با اين كه در خواب مى فهمم مرده و زنده را، اين دفعه را نفهميدم فقط اين را متوجه شدم كه مسافرتى طولانى رفته اند، مدام مى گفتم خوب شد شما آمديد، من تنها بودم و بگو ببينم چه طور شد كه آمديد؟ در حالى كه روى سكوى آشپزخانه نشسته بود و پاهايش را تكان ميداد و به زبان محلى مى گفت : (تى چه زانى ابوالفضل العباس عليه السلام كى ) يعنى تو چه مى دانى ابوالفضل العباس كيست ؟ (او ضمانت كرده از بام شما بينم ) يعنى از ضمانت كرده است من بيايم شماها را ببينم . بلى بايد هم چنين باشد كه ايشان مدت ها از عشق مولايش امام حسين عليه السلام و حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام مى سوخت . ايشان از زمان نوجوانى تا قبل از اين كه مقيم قم گردد در ايام عاشورا در همان كرين خلخال كه زادگاهش بود علمدار حضرت ابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلام بود. در آن محل 6 علم وجود داشت . علم اول به اصطلاح محلى پيراهن سفيد و علم دوم به رنگ سبز كه اين علم در عزادارى ايام عاشوراى امام حسين عليه السلام مال پدرم بود خود حقير سال در ساوجبلاغ (شهرك رامجين ) روز عاشورا در سال هاى متمادى علم و يا پرچمى كه نوع علم يا شعائر اسلامى و علامت شيعه و عزادارى مى باشد برداشته ام . در محرم 1422 قمرى هم از اول ميدان آستانه به طرف حرم مطهر كريمه اهل بيت حضرت معصومه عليهاالسلام علم را برداشته انجام وظيفه كردم . لذا اميد است علمدار كربلا حضرت ابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلام پدرم را و خودم را و بچه هايم را كلا مورد توجه و عنايات خاصه خود قرار دهد (آمين يارب العالمين ). شب عاشورا سال 1422 هجرى قمرى .
يارى عباس
فكند رايت و بوسيد پاى شه عباس

كه چند لشكر نابود را بدارم پاس ؟!

مرا زكام تو خشكيده تر شده است گلو

تو را از حال من آشفته تر شده است حواس

فداييان همه در يارى تو جان دادند

نمود حمله بدان قوم ناخداى شناس

شكافت لشكر و شد در فرات و آب گرفت

شتافت تا برساند به كام خسرو ناس

دو دست داد ولى مشك همچنان بر دوش

خداى را به دو دست بريده كرد سپاس

كه شكر دستم اگر رفت آب ماند به جاى

كه نوشد آن شه و اطفال آتشين انفاس

چه گويم آه كه آمد ز قوم كين تيرى

به مشك آب به هم بردريد چون كرباس

چو مشك پاره شد و آب ريخت پندارى

كه ريخت بر دل سوزانش سوده الماس

ز پشت زين به زمين اوفتاده و نعره كشيد

به يارى آمدش آن خسرو سپهر اساس

چه ديده ، ديد ز عباس اوفتاد دو دست

كشيده آه كه پشت مرا زمانه شكست (3)

علم حضرت عباس عليه السلام
در ايام سوگوارى آن حضرت در ايام عاشوراى حسينى در اهواز و شهرهاى خوزستان مخصوصا شوش ، دزفول ، شوشتر، انديمشك علامتى به نام علم حضرت عباس عليه السلام شامل يك تنه چوب به طول ده تا دوازده متر از پارچه هاى الوان سبز و سياه و قرمز آرايش مى دهند و آن را به نام علمدار كربلا در هيئت هاى عزادار در ايام محرم و سفر علم مى كنند. و مردم به اين علم ها نذر مى كنند و از قطعه قطعه پارچه هاى آن جهت شفاى بيماران به آنها مى دهند و كرامت هايى از اين علم ها هم ديده شده است .
آرايش علم هاى بزرگ در شهرستان دزفول
از مدت ها قبل ، يعنى اوايل دهه محرم الحرام ، بيشتر افرادى كه نذر دارند و از سالها پيش نذر كرده اند شروع به آرايش علمهايشان مى كند. چوب عمودى بزرگى را آماده مى كنند. و آن را با شالهاى سياه تزيين مى كنند. گاه براى تزيين علم از شالهاى سياه تزئين مى كنند گاه براى تزيين علم از شالهاى سبز يا سفيد هم استفاده مى شود. رسم اين است كه در روز عاشورا اين علمها را به روى دست گرفته ، و به صورت برافراشته در كنار هيئت هاى عزادار به سوى محل بقعه متبر كه علم يراق يعنى (رقصاندن علم ) مى كنند. و سپس به همراه هيئت هاى خود باز مى گردند. به علت شلوغى مسير عزادارى و ازدياد علم هاى كوچك و بزرگ كه گاهى اندازه هاى آنها به 12 متر يا بيشتر مى رسد، بعضى از علمداران صبح زود يعنى قبل از شروع عزادارى بر طبق سنت ديرينه علم ها را به طرف بقعه رود بند مى برند. فلسفه اين علم معلوم است علم نماد پرچم و علم حضرت عباس ‍ عليه السلام است .
كه در سپاه ابا عبدالله عليه السلام در دست داشته است ، البته اين رسم رفته رفته تغيير يافته و پرچم يا علم در نزد مردم شكل داده . و اكنون به شكل چيزى غير از شكل اصلى خودش در آمده است علمى كه به شكل امروزى است شكلى اغراق آميز و بسيار بزرگ تر از اصلى آن يعنى پرچم حضرت عباس عليه السلام است . (1)
در عمر خويش منتى از كسى نبرده ام
افتاده دس راست خدايا ز پيكرم

بر دامن حسين رسان دست ديگرم

چون دست من لياقت دامان او نداشت

انداختم به راه ، كه بردارد از كرم

بى دست من زدست حسينم گسسته دست

اى دست حق بگير تو دست برادرم

اى دست راست رو به سلامت كه تاابد

اين خاطره و ديعه سپارم به خاطرم

اى دست چپ ز يارى من بر مدار دست

من در هواى آب به شوق تو مى پرم

آبى كه آبروى من و اعتبار توست

بر تشنگان اگر نرسد خاك برسرم

آب فرات نيست به مشك ، آبروى اوست

بر پيشگاه آبروى خلق مى برم

نى نى نه آبروى فرات و نه آب اوست

خود آبروى ام بنين است مادرم

مردم به حفظ ديده زهر چيز بگذرند

من بهر آب حاضرم از ديده بگذرم

اى دست دامن تو و دست نياز من

تا همتت به عرصه پيكار بنگرم

در عمر خويش منتى از كس نبرده ام

اينك به ناز منتت اى دست حاضرم

ترسم تو هم زدست روى ، بى تو مشك را

آخر به دست ناوك دلدوز بسپرم

شعر از ((ذهنى زاده ))
پدرم علمدار قمر بنى هاشم عليه السلام بود
نگارنده كتاب قمر بنى هاشم عليه السلام نقل مى كند: مرحوم پدرم (2) سال ها در ايام فاطميه عليهاالسلام مجلس روضه برقرار مى كرد بنده هم بعد از وفات ايشان همين رسم را ادامه مى دهم . يك سال پس از فوت مرحوم پدرم پس از ايام فاطميه سال 1418 هجرى قمرى مطابق سال 1376 شمسى و برگزارى روضه فرداى آن روز كه رفتم مادرم را زيارت كنم پس از عرض ارادت به مادر عزيز مادر گفتند: ديشب پدرت را در خواب ديدم به همراه چند نفر ديگر آمدند منزل . رفقايش ، در حياط منزل اجاقى درست كرده و كترى را گذاشتند تا چاى درست بشود. خودشان رفتند براى آشپزخانه كه آخر قسمت ساختمان قرار داشت و من هم دنبالش رفتم و با اين كه در خواب مى فهمم مرده و زنده را، اين دفعه را نفهميدم فقط اين را متوجه شدم كه مسافرتى طولانى رفته اند، مدام مى گفتم خوب شد شما آمديد، من تنها بودم و بگو ببينم چه طور شد كه آمديد؟ در حالى كه روى سكوى آشپزخانه نشسته بود و پاهايش را تكان ميداد و به زبان محلى مى گفت : (تى چه زانى ابوالفضل العباس عليه السلام كى ) يعنى تو چه مى دانى ابوالفضل العباس كيست ؟ (او ضمانت كرده از بام شما بينم ) يعنى از ضمانت كرده است من بيايم شماها را ببينم . بلى بايد هم چنين باشد كه ايشان مدت ها از عشق مولايش امام حسين عليه السلام و حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام مى سوخت . ايشان از زمان نوجوانى تا قبل از اين كه مقيم قم گردد در ايام عاشورا در همان كرين خلخال كه زادگاهش بود علمدار حضرت ابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلام بود. در آن محل 6 علم وجود داشت . علم اول به اصطلاح محلى پيراهن سفيد و علم دوم به رنگ سبز كه اين علم در عزادارى ايام عاشوراى امام حسين عليه السلام مال پدرم بود خود حقير سال در ساوجبلاغ (شهرك رامجين ) روز عاشورا در سال هاى متمادى علم و يا پرچمى كه نوع علم يا شعائر اسلامى و علامت شيعه و عزادارى مى باشد برداشته ام . در محرم 1422 قمرى هم از اول ميدان آستانه به طرف حرم مطهر كريمه اهل بيت حضرت معصومه عليهاالسلام علم را برداشته انجام وظيفه كردم . لذا اميد است علمدار كربلا حضرت ابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلام پدرم را و خودم را و بچه هايم را كلا مورد توجه و عنايات خاصه خود قرار دهد (آمين يارب العالمين ). شب عاشورا سال 1422 هجرى قمرى .
يارى عباس
فكند رايت و بوسيد پاى شه عباس

كه چند لشكر نابود را بدارم پاس ؟!

مرا زكام تو خشكيده تر شده است گلو

تو را از حال من آشفته تر شده است حواس

فداييان همه در يارى تو جان دادند

نمود حمله بدان قوم ناخداى شناس

شكافت لشكر و شد در فرات و آب گرفت

شتافت تا برساند به كام خسرو ناس

دو دست داد ولى مشك همچنان بر دوش

خداى را به دو دست بريده كرد سپاس

كه شكر دستم اگر رفت آب ماند به جاى

كه نوشد آن شه و اطفال آتشين انفاس

چه گويم آه كه آمد ز قوم كين تيرى

به مشك آب به هم بردريد چون كرباس

چو مشك پاره شد و آب ريخت پندارى

كه ريخت بر دل سوزانش سوده الماس

ز پشت زين به زمين اوفتاده و نعره كشيد

به يارى آمدش آن خسرو سپهر اساس

چه ديده ، ديد ز عباس اوفتاد دو دست

كشيده آه كه پشت مرا زمانه شكست (3)

شجاعت حضرت ابوالفضل عليه السلام

شجاعت حضرت ابوالفضل عليه السلام
زاده حيدر حيدر وار بر لشكر بتاخت . در اين حمله پانصد و بيست نفر كشت . از طرفى حضرت ابى عبدالله عليه السلام در رسيد. دو برادر پشت به پشت يكديگر داده دفع دشمن از هم مى نمودند، مانند پدر كه حمله بر يهوديان خيبر مى فرمود زير و زبر كردند. فرياد الحذر بلند شد. صحنه ميدان رزم از خون ابطال سرخ و به هر جانب روى مى آوردند سر بى تن و تن بى سر مى ريخت .
مظهر فتوت
آن بهتر دو عالم و اين مهتر دو كون

آن صفدر امامت و اين صفدر دغا

آن مظهر فتوت و اين منبع كرم

آن مطلع كرامت و اين معدن سخا

آن كعبه سعادت و اين قبله مراد

آن ملجا مروت و اين مامن رجا

آن رحمت الهى و اين فضل ذو المنن

آن قاطع ضلالت و اين دافع بلا

بو الفضل و بوالمكارم ابو السيف آن كه او

در فوق عرش دعوى فضل و هنر زند

شاه حجاز و ماه بنى هاشم لقب

آن كه لواى نصرت و فتح و ظفر زند

با صولت و صلابت و مردى و مردمى

در روزگار تكيه به جاى پدر زند

وقت نبرد با دم شمشير تيز خويش

آتش به قلب لشكر اشرار بر زند

با تيغ آبدار كه بودى چو ذوالفقار

جمعى به خون تپنده به فوج دگر زند

عباس مثل شير غضبناك بر عدو

هنگام رزم مشت به كشف و به سر زند

صدر ار نبود بهر تماشا بدند خلق

در آن دمى كه گفت فلك چون پدر زند (4)

 

علمدار ندارد
اى واى كه شاهنشه دين يار ندارد

شد كشته اباالفضل و علمدار ندارد

افتاد علم از كف عباس دلاور

ديگر شه دين بار و مددكار ندارد

طفلان حسين تشنه لب و منتظر آب

ديگر حرمش حامى و غم خوار ندارد

---------------------------------------------------------
1-نقل از كتاب فهرس شناسى به نام گلمجور تاليف عظيم محمد زاده ، ص 116 و 117 در آستانه روز تولد حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام 5/11/79 محمد حسين هدايت اهوازى .
2-مرحوم مغفور حاج على ربانى (معروف به كيكاوسى )، ان كه يك عمر از عشق مولايش امام عظيم حسين بن على عليهماالسلام سوخت و هميشه به آرزوى زيارت امامان شيعه اشكش سرازير بود، سرانجام در شب چهارم ماه رجب سال 1417 هجرى قمرى مطابق 26 آبان ماه 1375 هجرى قمرى شب شام غريبان امام على النقى عليه السلام پس از اداى نماز مغرب و عشا با جماعت در مسجد محل ، در اثر ايست قلبى به ملكوت اعلى پيوست ، و همسر و فرزندانش را به فراق خود مبتلا ساخت و در گلزار شهداى على بن جعفر قم دفن گرديد.
3-شعر از وصال شيرازى برگرفته از آيينه ايثار.
4-شخصيت فرماندار، سيد حسن صدر، خرداد 1332 شمسى.
-------------------------------------------
على ربانى خلخالى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page