معجزه، دليل صدق گفتار پيامبران(عليهم السلام)

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

پرسش : معجزه از آن جهت كه منوط به اذن الهى است، مى تواند نشانه اى بر وجود ارتباط خاصى بين خداى متعال و آورنده معجزه باشد به اين دليل كه آن اذن خاص را به او داده و به تعبير ديگر، كار خود را به دست او سپرده و از مجراى اراده او تحقق بخشيده است. اما لازمه عقلى اين نوع ارتباط، آن نيست كه ارتباط ديگرى هم بين خداى متعال و آورنده معجزه، به عنوان فرستادن و گرفتن وحى، برقرار باشد. پس نمى توان معجزه را گواه بر صدق گفتار مدعى نبوّت در مسايل مربوط به مبدأ و معاد، دانست يا آن را دليل عقلى بر صحت ادعاى نبوت شمرد وبلكه بايد آن را نوعى دليل ظنى و اقناعى به حساب آورد؟

پاسخ: كار خارق العاده ـ هر چند خارق العاده الهى باشد ـ خود به خود دلالتى بر وجود رابطه وحى ندارد، از اين روى نمى توان كرامات اولياى خدا را دليلى بر پيامبرى ايشان دانست، ولى سخن درباره كسى است كه ادعاى نبوت كرده و معجزه را به عنوان نشانه اى بر صدق ادعاى خودش انجام داده است. اگر فرضاً چنين كسى به دروغ ادعاى نبوت مى كرد ـ يعنى بزرگ ترين و زشت ترين گناهانى را كه موجب بدترين مفاسد دنيا و آخرت مى شود، انجام مى داد ـ ( ) هرگز صلاحيت و شايستگى چنان ارتباطى را با خداى متعال نداشت و حكمت الهى اقتضاء نمى كرد كه قدرت بر آوردن معجزه را به او بدهد تا موجبات گمراهى بندگان را فراهم آورد.( )
حاصل آن كه: عقل به روشنى در مى يابد كه كسى شايستگى ارتباط خاص با خداى متعال و اعطاى قدرت بر انجام دادن معجزات را دارد كه به مولاى خودش خيانت نكند و موجبات
«السلام على الدين المأثور و الكتاب المسطور».
«سلام بر دين و آيين رسيده و كتاب رقم شده».( )
يعنى وجود مقدس حضرت بقية الله(عليه السلام) همان قرآن مسطور (رقم شده) هستند. روايات ذيل دومين آيه شريفه سوره بقره:
(ذلِك الْكتابُ لا رَيْبَ فِيهِ )
«آن كتاب شك و ترديدى در آن نيست.»
بيان كننده آن است كه منظور از «الكتاب»، حضرت مولى على(عليه السلام) مى باشد.( )
از سوى ديگر حديثى را شيعه و سنى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل و همگان به درستى آن اقرار كرده اند و آن حديث اين است:
«علىّ مع القرآن و القرآن مع علىٍّ; لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض».
«على با قرآن است و قرآن با على; هرگز از يك ديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند».( )
جداناپذير بودن قرآن از وجود نازنين مولاى متقيان معنايى ندارد جز اين كه بگوييم او قرآن مجسم است و اگر به صورت انسانى درآيد چيزى جز ذات مقدس اميرمؤمنان(عليه السلام)نخواهد بود.
حديث معروف «ثقلين» درباره وجود مقدس همه ائمه معصومين(عليهم السلام) به همين معناست.
بنابراين اگر مجموع آيات و روايات را در كنار هم با دقت ملاحظه كنيم، روشن خواهد شد كه علم همه امور و امور همه علوم در اين كتاب مقدس الهى فراهم آمده لكن الفاظ آن به گونه اى است كه هر كس قادر به استخراج همه علوم از ژرفاى آن نيست; چرا كه اين كتاب، مطهَّر و معصوم است و كتاب معصوم، مفسرى معصوم و مطهَّر مى خواهد.
(لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ )
«به اسرار و حقايق آن جز پاكان و پاكيزگان دسترسى ندارند».( )
سينه پاك امامان معصوم(عليهم السلام) جايگاه حقيقت قرآن است و علم هر چيز در آن نهفته شده و راه استفاده از انوار قرآنى و حقايق ربانى، چيزى جز چنگ زدن به دامان حبل الله المتين حضرت اميرالمؤمنين و اولاد پاكشان(عليهم السلام) نيست كه آنان گنجينه هاى اسرار و مركز انوار و جايگاه علم خدايند.( )
اما در مورد قسمت دوم پرسش كه: آيا تمام آنچه در هدايت و عبرت و موعظه جوامع بشرى سهيم است در قرآن كريم آمده؟ به طور خلاصه مى گوييم:
قرآن كريم به ضميمه بيانات و شرح و توضيح سرور كائنات، حضرت نبى اكرم(صلى الله عليه وآله)، كه پرده از رموز و اسرار آن بر مى دارد، دربردارنده همه چيز هست و حتى كوچك ترين مسايلى كه در حيات مادى و معنوى و هدايت انسان اثرى داشته باشد، را نيز شامل مى شود چنان كه خداوند متعال در قرآن كريم، بيان و تفسير آيات خويش را بر عهده آن عزيز نهاده است.( ) آن حضرت در آخرين روزهاى عمر پربركت خويش در غدير خم فرمودند:
«من هر آنچه شما را به بهشت نزديك و از جهنم دور مى دارد برايتان بيان و شما را به آن امر نمودم و هر آنچه شما را به آتش دورخ نزديك و از بهشت دور مى كرد، از آن نهى كردم.»( )
آن گاه براى زمان پس از خود نيز به فرمان خداوند بزرگ، اهل بيت پاك خويش رابه عنوان هم طراز و قرين جدايى ناپذير قرآن معرفى نمود تا آنان مردم را به هدايت كامله قرآن رهنمون باشند.( )