شعر «كار سقائى»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

اى حرمت قبله حاجات ما
ياد تو تسبيح و مناجات ما
تاج شهيدان همه عالمى
دست على، ماه بنى هاشمى
همقدم قافله سالار عشق‏
ساقى عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسين
داده سر و دست براه حسين
عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس عليه السلام
اى علم كفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مكتب تو مكتب عشق و وفاست‏
درس الفباى تو صدق و صفاست‏
شمع شده، آب شده، سوخته
روح ادب را، ادب آموخته
آب فرات از ادب تست مات
موج زند اشك به چشم فرات‏
ياد حسين و لب عطشان او
و آن لب خشكيده طفلان او
ساقى كوثر پدرت مرتضى است
كار تو سقائى كرب و بلاست
هر كه به دردى بغمى شد دوچار
گويد اگر يكصد و سى و سه بار
اى علم افراشته در عالمين
اكشف يا كاشف كرب الحسين(1)
از كرم و لطف جوابش دهى‏
تشنه اگر آمده آبش دهى‏
چون نهم ماه محرم رسيد
كار بدانجا كه تو دانى كشيد
از عقب خيمه صدر جهان‏
شاه فلك جاه ملك آشيان
شمر به آواز ترا زد صدا
گفت كجايند، بنو اختنا(2)
تا برهانند ز هنگامه‏ات
داد نشان خط امام نامه‏ات
رنگ پريد از رخ زيباى تو
لرزه بيفتاد بر اعضاى تو
من به امان باشم و جان جهان
از دم شمشير و سنان بى امان
دست تو نگرفت امان نامه را
تا كه شد از پيكر پاكت جدا
مزد تو زين سوختن و ساختن
دست سپر كردن و سر باختن
دست تو شد دست شه لافتى‏
خط تو شد خط امام خدا
چار امامى كه ترا ديده‏اند
دست علم گير تو بوسيده‏اند
طفل بدى، مادر والاگهر
برد ترا ساحت قدس پدر
چشم خداوند چو دست تو ديد
بوسه زد و اشك ز چشمش چكيد
با لب آغشته بزهر جفا
بوسه به دست تو بزد مجتبى‏
ديد چون در كرب و بلا شاهدين‏
دست تو افتاد به روى زمين‏
خم شد و بگذاشت سر ديده‏اش‏
بوسه بزد با لب خشكيده‏اش‏
حضرت سجاد هم آن دست پاك‏
بوسه زد و كرد نهان زير خاك‏
مطلع شعبان همايون اثر
بر ادب تست دليلى دگر
سوم اين ماه چو نور اميد
شعشعه صبح حسينى دميد
چارم اين مه كه پر از عطر و بوست‏
نوبت ميلاد علمدار اوست
شد بهم آميخته از مشرقين
نور ابوالفضل و شعاع حسين
اى به فداى سر و جان و تنت‏
وين ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمى پشت سر
وقت شهادت قدمى بيشتر
مدح تو اين بس كه شه ملك جان
شاه شهيدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والا نژاد
جان برادر به فداى تو باد
شه چو بقربان برادر رود
كيست «رياضى» كه فدايت شود؟
________________________________________
(1) يعنى: اندوه مرا بر طرف كن اى بردارنده اندوه از سيماى حسين (ع).
(2) يعنى: كجايند خواهر زادگان من.
------------------------------------------
آئينه ايثار، ص 147 - 143.
سيد محمد على رياضى يزدى‏