شعر «خیز وجامه نیلی کن روزگار ماتم شد»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

خیز وجامه نیلی کن روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد نوبت محرم شد
نبض جاده بیدار از بوی خون خورشید است
کوفه رفتن مسلم گوییا مسلم شد
ماه خون گواه آمد جوش اشک وآه آمد
رایت سیاه آمد کربلا مجسم شد
پای خون دل واکن دست موج پیدا کن
رو به سوی دریا کن ساحلی فراهم شد
گریه کن! گلاب افشان!گل به خاک می افتد
باد مهرگان آمد قامت علی خم شد
قاسم و تپیدن ها لاله ودمیدن ها
مجتبی و چیدن ها گل دوباره خرم شد
تشنه،اضطراب آورد، آب می شود عباس
گو فرات،خیبر شو!مرتضی مصمم شد
خادم برادر بود از ره پرستاری
در قدم مؤخر بود از وفا مقدم شد
نوبت حسین آمد کاورد به میدان رو
نه فلک به جوش آمد منقلب دو عالم شد
چرخ در خروش آمد خاک شعله پوش آمد
آسمان به جوش آمد کشته اسم اعظم شد
بر سر از غم زهرا خاک می کند مریم
با مصیبت خاتم تازه داغ آدم شد
گرچه عقده ی دل بود آبروی بیدل بود
کز هجوم فرصت ها این فغان فراهم شد
یوسفعلی میرشکاک