يكي از مسائل اعتقادي اسلام كه در روايات و احاديث با تأكيد فراوان از آن ياد شده و در زندگي انسان نيز نقش مهمي دارد، مسأله «بدأ» است. اين مسأله بر بحثي كه پيرامون تقدير انجام شد، مبتني است و از آنجا كه تقدير بر دو گونه عيني و علمي تقسيم ميشد، بدا نيز به دو نوع فعلي و علمي تقسيم ميگردد.
مفهوم لغوي بدا ظاهر شدن و آشكار شدن چيزي است كه پيش از آن آشكار نبوده است. اما در اصطلاح، تغيير و تبديل «قدر» را «بدا» گويند.
با توجه به تعريفي كه در مورد قضا و قدر بيان شد، دانستيم قضا بر مرحله حتميت وقوع فعل اطلاق مي شود و قابل تغيير و دگرگوني نيست بر خلاف قدر كه حاكي از مرحله آمادگي و پيدايش مقدمات يك پديده بود و بسيار واضح است كه تحقق مقدمات و شرايط يك پديده تا زمانيكه علت تامه آن حاصل نشده و تحقق پديده به مرحله حتميت «قضا» نرسيده باشد، امكان خنثي شدن و بي تأثير ماندن در مورد آنها وجود دارد.
هيچ گاه تحقق مقدمات يك كار، به طور قطعي مستلزم تحقق نتيجه آن نيست چه بسيار كارهايي كه بدون نتيجه ميماند بنابراين تقدير قابل دگرگوني و تغيير است.
از اين دگرگوني و تغيير «قدر» به «بدا» تعبير ميشود. حال چنانچه دگرگوني و تغيير به قدرعلمي مربوط باشد و علم به يك تقدير از بين رفته، علم به تقدير ديگري جايگزين شود «بداي علمي» تحقق يافته است و اگر تقدير عيني تغيير يابد، «بداي فعلي» پديد آمده است. در روايات مصاديق متعددي از «بدا» ذكر شده است ، يكي از اين روايات را براي نمونه در اينجا ميآوريم:
روزي نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) با جمعي از اصحاب نشسته بودند، مردي يهودي كه براي جمع آوري هيزم ميرفت به آن حضرت رسيد گفت: «السام عليك» مرگ بر تو باد، حضرت فرمودند: «عليك» بر تو باد، اصحاب زبان به اعتراض گشودند، عرض كردند: «اي رسول خدا او براي شما آرزوي مرگ نمود،» حضرت فرمودند: «من نيز پاسخ او را همانگونه به خودش بازگرداندم» سپس فرمودند: «امروز مار زهرآگيني او را گزيده از پاي درميآورد او ديگر بازنخواهد گشت.»
يهودي به راه خود ادامه داد، از آن محل گذشت و پس از مدتي با پشتهاي هيزم بازگشت. وقتي اصحاب او را ديدند با شگفتي علت عدم مرگ او را از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) جويا شدند، حضرت از مرد يهودي خواستند كوله بار خويش را بر زمين نهاد، وقتي در آن نگريستند، مار خطرناكي را در ميان هيزم ها مشاهده كردند. نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) از مرد يهودي سؤال فرمودند: «امروز چه كار نيكي انجام دادهاي؟» او در پاسخ عرض كرد: «كاري انجام ندادهام مگر آنكه از دو فرص نان كه در اختيار داشتم يكي را به فقير دادم.»
حضرت فرمودند: «به همين جهت خداوند بلاء را از تو دورداشت همانا صدقه از وقوع پيشامدهاي ناگوار جلوگيري ميكند. »
«بدا» در مورد خداوند
«بدا» را در مورد غير خداوند نيز ميتوان به كار برد، اما آنچه محل بحث و انتقادهاي شديد قرار گرفته و حتي موجب شده از طريق همين مسأله، مذهب تشيع را تحت سؤال قرار دهند، بدا در مورد خداوند است.
«بداي عيني» در مورد خداوند، به نتيجه نرسيدن مقدمات يك فعل است. در روايت فوق همه مقدمات براي قتل آن مرد يهودي فراهم بود، اما به نتيجه نرسيد.
البته خنثي شدن مقدمات و دگرگوني قدر، بدون حساب و اتفاقي نيست، بلكه اسباب و عوامل خاصي در اين رابطه نقش دارند.
براي نمونه دعا، صدقه، نيكي به پدر و مادر، صله رحم و نظاير آن كارهايي است كه در روايات نقش رفع بلاء و طول عمر و امثال آن براي آنها تعيين شده است. البته «بدا عيني» چندان مورد انتقاد و انكار قرار نگرفته ، آنچه مورد حملات دشمنان واقع گشته و شيعه با اعتقاد به آن از سوي كوته نظران مورد سرزنش قرار گرفته است، «بدا علمي» در مورد خداوند است. چنانكه گفتيم «بداء علمي» يعني به مقدمات يك شيء كه عرفاً و برحسب عادت نتيجه آن قطعي خواهد بود علم داشته باشيم و بر اساس همين علم به وقوع آن نتيجه حكم كنيم و پس از آن، وقتي نتيجه مورد نظر حاصل نشد ميفهميم مانعي در كار بوده و يا از ابتدا مقدمات براي نتيجه ديگري پيش بيني شده بوده است.
در اينجا ميگوييم بدا حاصل شد، بنابراين بداء علمي همواره مستلزم «بداء عيني» خواهد بود.
در روايتي كه نقل شد نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) بر اساس آگاهي از وجود مار در ميان هيزمهايي كه مرد يهودي بر پشت خود حمل خواهد نمود، فرمودند: «مار اين يهودي را گزيده از پاي درمي آورد.» بر حسب عادت و عرف نيز چنين است كه آن مقدمات همين نتيجه را به دنبال دارد. پس از آنكه حضرت از صدقه دادن و سالم ماندن آن يهودي آگاه شدند، اين آگاهي جايگزين علم سابق گرديد و در علم آن حضرت بدا حاصل شد.
بنابراين ظرف تغيير و دگرگوني تقديرات الهي «بدا عيني» اين جهان است و علم به اين تغييرات و دگرگونيها «بدا علمي» است. «بدا» در علم خداوند دو گونه متصور است:
1ـ بداء در مرحله علم خداوند به كتابهاي محو و اثبات و ام الكتاب.
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «براي هر مهلتي كتابي است ، خداوند آنچه را بخواهد نابود كرده و هر چه را بخواهد پديد ميآورد و مرجع همه كتابها نزد اوست. » اين آيه شريفه به كتابهاي متعدد اشاره دارد كه هر يك نشانگر تقديري است و در اصطلاح به آنها كتب «محو» و «اثبات» ميگويند. بدين معني كه در يكي تقدير پديده مشخصي بگونهاي منعكس شده و در ديگري آن تقدير نقض و به گونهاي ديگر ثبت شده است. براي مثال در يك كتاب عمر شخصي تا پنجاه سال ثبت شده و در كتاب ديگر به خاطر «صله رحم» كه اين شخص انجام ميدهد آن مقدمات تا هفتاد سال افزايش يافته است.
خداوند به هر يك از اين دو كتاب علم دارد. هم از كتاب محو و هم از كتاب اثبات آگاه است. متصور از «بداء علمي» در مورد خداوند همين آگاهي از كتاب محو اثبات است.
بديهي است كه طبق اين فرض تقدم و تأخر زماني بين دو تقدير (تقدير محو شده – تقدير اثبات شده) لحاظ نشده است زيرا علم خداوند به مخلوقاتش زمان بردار نيست و به همين جهت «بداي علمي» به اين معني از ذهن ما دوربوده پذيرفتن آن از پذيرفتن فرض دوم كه اينك به توضيح آن خواهيم پرداخت، مشكلتر است.
2ـ بداء در مرحله علم فعلي خداوند
وقتي مقدمات و شرايط يك پديده در خارج تحقق يافت ولي خود آن پديده نهايتاً محقق نشد و مقدمات خنثي گرديد، از آنجا كه علم فعلي خداوند، هم به مقدمات و هم به خنثي شدن آنها تعلق ميگيرد و اين امور در حضور حق تعالي صورت ميپذيرد، بنابراين با دگرگوني مقدمات كه همان تقديرات هستند، علم فعلي خداوند به آن تقديرات نيز تغيير مييابد و در جملهاي كوتاه با دگرگوني تقدير عيني يك پديده در علم فعلي خداوند «بدا» حاصل ميشود.
لازم به تأكيد است كه بدا در علم خداوند هر گز به معناي پيدايش آگاهي جديد در ذات مقدس حق تعالي نيست، زيرا چنانچه تصور اول را بپذيريم، واضح است كه علم خداوند به همه كتابها در يك مرحله بوده و همان طور كه گفتيم تقدم و تأخر زماني در آنجا مطرح نيست پس عدم يك آگاهي و پيدايش جديد آن بر اساس اين فرض صحيح و منطقي نخواهد بود، و اگر فرض دوم را بپذيريم باز هم تغيير و تحول در علم فعلي هيچ گونه ارتباطي به تغيير و تحول در ذات پروردگار ندارد و چنانكه پيش از اين توضيح داديم علم فعلي خداوند يك مفهوم انتزاعي است و از مقايسه بين فعل خداوند با او انتزاع مي شود.
روايات متعددي اين مطلب را كه علم ذاتي خداوند حادث نيست،تأييد ميكنند. دراينجا ترجمه برخي از آنها را به عنوان نمونه بازگو ميكنيم:
امام صادق (عليهالسلام) فرمودند: «از آن كس كه ميپندارد، خداوند عزوجل به مرور از چيزهايي آگاه ميشود كه قبلاًآگاه نبوده تبري جوئيد».
همچنين در حديث ديگري فرمودند: «همانا خداوند آنچه را بخواهد مقدم فرموده و آنچه را بخواهد به تأخير مياندازد، او هر چه را بخواهد نابود كرده بر هر چه مشيتش تعلق گيرد پديد ميآورد و «ام الكتاب» نزد اوست» و فرمودند:
«پس هر كاري را اراده فرمايد پيش از آفريدن از آن آگاه است و هيچ امري بر خداوند آشكار نميگردد مگر آنكه قبلاً از آن آگاه بوده و قطعاً هيچ چيزي وجود ندارد كه خداوند ابتدا نسبت به آن جاهل باشد و سپس براي او آشكار شود. »
شخصي از امام صادق (عليهالسلام) سؤال كرد: «آيا ممكن است موجودي امروز تحقق يابد كه روز گذشته در علم خداوند نباشد؟ حضرت پاسخ فرمودند: «خداوند پست و حقير گرداند كسي را كه بر اين باور «غلط» باشد.» شخصي عرض كرد: «آيا خداوند از آنچه بوده و هست و تا رستاخيز خواهد بود آگاه است؟ امام (عليه السلام) فرمودند: «بله، پيش از آفرينش از آنها آگاه بود. »
اين روايات و نظاير آنها همه ناظر بر علم ذاتي پروردگارند كه عين ذات مقدس حق تعالي بوده هرگز دستخوش تغييرات و دگرگونيها قرار نميگيرد.
بداي علمي در مورد پيامبران و اولياء خداوند
بدا در مورد علم پيامبران و ائمه معصومين (عليهمالسلام) نيز استعمال مي شود. از آنجا كه تقديرات در كتب محو و اثبات منعكس شده است، وقتي از بندگان شايسته خدا با يكي از آن كتابها ارتباط برقرار نموده از كتابهاي ديگر غافل ميماند و يا دسترسي به آنها ندارد، از تقدير يك پديده بر اساس آنچه در همان كتاب منعكس استآگاه ميگردد. سپس چنانچه همين شخص به دگرگوني آن تقدير بر اساس كتابهاي ديگر نيز پي برد، علم او تغيير يافته، بدا برايش حاصل ميشود.
البته كسانيكه به «ام الكتاب» دسترسي داشته با «لوح محفوظ» در ارتباط باشند، بدا به اين معنا درمورد آنها متصورنيست. زيرا آنان با دستيابي به لوح محفوظ در حقيقت از قضاء الهي آگاه بوده، تقديرات پديدههاي جهان، به طور حتمي براي آنها روشن است همانگونه كه براي خداوند نيز آشكار است. با استفاده از آيات قرآن كريم و روايات كه بيانگر مفاد آيات هستند ميتوان گفت مصداق يقيني كسانيكه به ام الكتاب و لوح محفوظ دسترسي داشته به قضاي الهي عالمند، نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) حضرت زهرا (سلام الله عليها) و ائمه معصومين (عليهمالسلام) هستند.
در اينجا ممكن است سؤالات متعددي به ذهن آيد. مانند اينكه اگر پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) و ساير معصويمن به لوح محفوظ و قضاي الهي آگاهند پس چگونه بدا در مورد آنان به كار ميرود؟
پيش بيني رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در مورد آن مرد يهودي و حوادث مشابه آن را چگونه ميتوان توجيه كرد؟
مفهوم سخن اميرالمؤمنين (عليهالسلا،) كه فرمود: اگر آيه «يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب» نبود، آنچه تا كنون بوده و هست و خواهد بود به شما خبر ميدادم چيست؟
اين سؤالات و نظاير آن را به دو گونه ميتوان پاسخ داد:
1ـ انبياء و اولياي الهي سراسر عمر خويش را در تلاش خستگي ناپذير به منظور تربيت و رشد مردم به سوي كمال سپري كردهاند و از هر روش ممكن در تأمين اين هدف ياري جستند. بنابراين هدف آنان از برخوردهايي نظير آنچه در مورد آن مرد يهودي بيان شد، نشان دادن نقش عوامل مؤثر در زندگي بشر و عناصري كه ميتوانند در سير صعوي به سوي كمال او را ياري دهند، بوده است.
اگر نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) در جمع اصحاب حاضر شده، بدون مقدمه ميفرمودند: «مردم بدانيد: صدقه پيشامدهاي ناگوار را از شما دور ميكند» بدون ترديد نقش اين سخن در ايجاد اعتقاد و باور داشت مردم نسبت به نقش صدقه اندك و ناچيزتر از آن ميبود كه در يك ماجراي واقعي تأثير عنصر صدقه را براي مردم قابل لمس نمايد.
به همين جهت پيشوايان ما همواره در كنار گفتار ارشادي خويش، موارد فراواني نيز واقعيتها را در صحنه عمل به مردم نشان دادهاند.
2ـ كساني كه توانايي دستيابي به «لوح محفوظ» را دارند، لازم نيست هميشه به آن لوح توجه داشته با آن تماس حاصل كنند و چه بسا به همه لوحهاي محو و اثبات نيز همواره توجه نداشته باشند.
بنابراين گاه در اثرارتباط با يك لوح و سپس با لوح ديگر، در علم ايشان بدا، حاصل ميشود.
پاسخ ديگري كه فقط در مورد فرمايش حضرت علي (عليه السلام) ميتوان ارائه داد ، اين كه امام در مقام اثبات و تأكيد به وجود دگرگوني در صحنه تقديرات بودهاند و در صدد تقويت ايمان مردم نسبت به «بداء»سخن ميفرمودهاند.
ارزيابي اعتقاد به بداء
درروايات و احاديث بر اعتقاد به بداء ارج فراوان نهاده شده و به عنوان يكي از مسائل مهم اعتقادي محسوب گشته است. در روايتي آمده است: «خداوند به هيچ چيز، همچون بداء عبادت نشده است. »
و در حديث ديگر: «خداوند به هيچ چيز همچون بداء مورد تعظيم و بزرگي قرار نگرفت. »
بحثي مبسوط در آموزش عقايد: ج 1, ص 251 تا 257.
عدل 9 - بدأ
- بازدید: 5829