وصيت مرده

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

روزى جوانى گريه كنان نزد امام حسين عليه السلام آمد و گفت :
مادرم بدون وصيت از دنيا رفت و با اينكه اموالى دارد، مرا دستور داد كه قبل از اطلاع شما دست به آن نزنيم .
در اينحال حضرت بپا خاست و با جوان نزد مادرش رفت و دعايى نمود تا خداوند متعال او را جهت تعيين وصيتش زنده كند؛ ناگهان مادر آن جوان نشست و شهادت خود را به زبان آورد و به امام حسين عليه السلام نگاه كرد و گفت :
اى مولاى من ! داخل شو و مرا به آنچه مربوط به خودت مى باشد، دستور ده .
امام حسين عليه السلام وارد شد و از او خواست تا وصيتش را بيان كند و او گفت :
يا بن رسول الله ! يك سوم اموالم را (اموالش را يك به يك شمرد.) به تو مى دهم تا هر جا بخواهى به مصرف رسانى و اگر مى دانى كه فرزندانم از دوستان تو مى باشند، دو سوم بقيه را به ايشان مى دهم و اگر مخالف شما باشند، همه اموالم را بردار؛ زيرا حقى براى مخالفين شما در اموال مؤ منين نيست .
سپس حضرت خواست تا كفن و دفن و نمازش را به عهده گيرد و بعد مرد. (1)
لو راءيتم المعروف رجلا، راءيتموه حسنا جميلا تسر الناظرين . (2)
اگر خوبى و نيكى مجسم مى شد، به صورت شخصى زيبا كه بيننده را شادمان و مبهوت خود مى ساخت ، آشكار مى شد.
امام حسين عليه السلام
------------------------------------------
1-بحار الانوار 44/181.
2-كشف الغمه 2/29 و بحار الانوار 78/121.
-------------------------------
محمد حسين مهر آيين