همانطورى كه متون تاريخى تصريح كردهاند(1)، مأمون بزرگترين و مهمترين خليفه عباسى و داناترين، دورانديشترين، مكّارترين و دوروترين آنان بوده است.
همين مرد، معاصر امام جواد (عليه السلام) بود و امام بخش بزرگى از زندگانى خود را همزمان با او به سر برد. مأمون كسى است كه كوششهاى متعدّدى به منظور كسب پيروزى نهائى و قطعى بر انديشه شيعه امامى، چه در زمان امامت امام رضا (عليه السلام) و چه در زمان امام جواد (عليه السلام)، به عمل آورد. او پس از آنكه به اشتباه گذشتگانش در رفتار با ائمّه اهل بيت (عليهم السّلام) پى برد، تلاش نمود كه با آنان به روشى نو، و در نوع خود بى نظير، كه در پس آن نيرنگى سختتر و توطئهاى بزرگتر نهفته بود رفتار كند. از اين رو مناسب است در اينجا به پارهاى از روايات تاريخ، كه كوششهاى مأمون را براى نابودى امامت شيعى نشان مىدهد، و ما قسمتى از آن روايات تاريخى را در كتاب: «زندگانى سياسى امام رضا (عليه السلام)» آوردهايم بياوريم.
ما در آن كتاب آوردهايم كه: مأمون به گردآوردن علمأ و اهل كلام خصوصاً از معتزله، كه اهل محاجّه و جدل و موشكافى مسائل بودند، اهتمام مىورزيد تا آنان امام رضا (عليه السلام) را محاصره كنند و در گفتگوها و مباحثاتشان، آن حضرت را در خصوص بزرگترين مدّعاى خود و پدرانش كه داشتن علم خاص به علوم و آثار پيامبر اكرم (صلّى الله عليه و آله وسلّم) بود، شكست بدهند.
هدف نهائى او اين بود كه با شكست يافتن امام رضا (عليه السلام) در مسأله امامت، مذهب تشيّع سقوط كند و براى هميشه ستاره شيعه و امامان شيعه خاموش گردد و به اين ترتيب بزرگترين منبع و مصدر مشكلات و خطراتى كه مأمون و ديگر حاكمان غاصب و ستمگر را تهديد مىكند، از ميان برداشته شود. اينك پارهاى از شواهد تاريخ كه نشان دهنده اين نقشه مزورانه مأمون مىباشند:
1- صدوق مىگويد: «مأمون از متكلّمان فرقههاى مختلف، و پيروان هوا و هوسهاى گمراه كننده، هر كه را كه نامى از او شنيده بود، براى مباحثه با امام رضا عليه السّلام احضار مىكرد، به اميد اينكه شايد امام عليه السّلام در گفتگو با يكى از آنها محكوم شود».(2)
2- اباصلت چنين مىگويد: «از شهرهاى مختلف، متكلّمان را احضار مىكرد، به اين آرزو كه يكى از آنان در مباحثه، امام را شكست دهد تا منزلت او نزد علمأ پايين بيايد و به وسيله آنان، نقصان امام در ميان مردم منتشر و شايع گردد. ولى هيچ دشمنى، از يهود و نصارى و مجوس و صابئيان و براهمه و بى دينان و مادّيان، و نه هيچ دشمنى از فرقههاى مسلمين با آن حضرت سخن نمىگفت مگر آنكه با دليل و برهان محكوم و ساكت مىگشت».
تا اينكه مىگويد: «چون اين نيرنگ مأمون به نتيجه نرسيد، به آن حضرت سؤ قصد كرد و با خورانيدن سم او را بكشت».(3)
3- ابراهيم بن عباس گفته است: «از عباس شنيدم مىگفت: «...مأمون با پرسشهاى مختلف درباره همه چيز، او را امتحان مىكرد، و او به هر سؤال، جواب كافى و شافى مىداد».(4)
4- هنگامى كه حميد بن مهران از مأمون درخواست كرد كه با امام رضا (عليه السّلام) مباحثه و مجادله كند تا از منزلت او بكاهد، مأمون به او گفت: «چيزى، از اينكه منزلت او كاسته شود، نزد من محبوبتر نيست».(5)
5- و به سليمان مروزى گفت: «به خاطر شناختى كه از قدرت علمى تو دارم، تو را به مباحثه با او (امام عليه السّلام) مىفرستم، و هدفى ندارم جز اينكه فقط او را در يك مورد محكوم كنى»(6)
6- موقعى كه امام (عليه السّلام) اوصاف بچهاى را كه كنيز مأمون بدو حامله بود فرمود، مأمون گفت: پيش خود گفتم، به خدا قسم اين بهترين فرصت است، تا اگر آنچنانكه او گفته نباشد، او را از ولايت عهدى خلع كنم، و همواره در انتظار وضع حمل آن كنيز بودم...» سپس روايت مىگويد كه آن بچّه، با همان اوصافى كه امام (عليه السّلام) فرموده بود متولّد گشت.(7)
7- چنانچه در كتاب «زندگانى سياسى امام رضا (عليه السلام) توضيح دادهايم؛ يكى از اهداف مأمون از تفويض ولايت عهد به امام رضا (عليه السلام)، اين بود كه مردم ببينند كه امام، زاهد نيست و به مقامات دنيوى علاقمند است!.
---------------------------------------------------
1- مراجعه كنيد به كتاب: زندگانى سياسى امام رضا (عليه السلام) فضل: مأمون كيست؟
2- والحياْ السياسيّْ للامام الرّضا، ص 378-377.
3- عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 239، مثيرالاحزان ص 263، بحارالانوار ج 49، ص 290، مسند الامام الرضا، ج 2، ص 128، شرح ميميّه ابى فراس، ص 204.
4- الفصول المهمّه - ابن صباغ مالكى، ص 237، اعلام الورى، ص 314، اعيان الشيعه، ج 4، بخش 2، ص 107، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 350 و الحياْ السياسيّْ للامام الرضا (ع)، ص 377، به نقل از آن منابع.
5- به: «الحياْ السياسيْ للامام الرضا (ع)، ص 378، و دلائل الامامْ، طبرى مراجعه شود.
6- عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 179، بحارالانوار، ج 49، ص 178، مسندالامام الرّضا، ج 1، ص 97 و الحياْ السياسيْ للامام الرضا، ص 378.
7- غيبْ شيخ طوسى، ص 49، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 224، بحارالانوار، ج 49، ص 307، و مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 333، به نقل از: الجلأ و الشفأ.
-------------------------------------
علامه جعفر مرتضى عاملى
مأمون توطئه گر زيرك
- بازدید: 1840