زمانى كه امامت، -فى نفسه- به دليل اينكه نظام حاكم از راه قهر و غلبه، يا از راه تطميع و تزوير زمام حكومت را كه هيچ حقّى در آن ندارد، به دست گرفته است و مشروعيّت آن لااقل مشكوك است، مخالف نظام حاكم به شمار مىرود، و حكومت را صريحاً محكوم مىكند، به طورى كه در مسأله بريدن دست دزد، زمانى كه معتصم قول امام جواد (عليه السلام) را پذيرفت، و اقوال ديگر فقيهان را رها كرد، ابن ابى داوود راجع به او گفت: «...گفته تمام فقيهان را به خاطر قول مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند و ادّعا مىكنند او شايسته مقامى است كه معتصم در اختيار گرفته، رها مىكند و به حكم آن مرد حكم مىكند، نه به حكم فقهأ».
معتصم با شنيدن سخنان ابن ابى داوود رنگ از چهرهاش پريد و به گفته خود ابن ابى داوود از بيدار باش و هشدار من به هوش آمد. روايت اضافه مىكند كه پس از چهار روز به امام زهر خورانيد.(1).
با چنين وصف و حالى، طبيعى است كه دستگاه حاكم با ديده رضايت و پذيرش بر اين خط عقيدتى خطرناك ننگرد. و ياران و پيروان اين خط را به نشر افكارشان و تبليغ اصول و معتقداتشان تحريك و تشويق ننمايد.
بلكه برعكس، حكومت خود را خيلى زود در جهت مقابله و پيكار با اين خط فكرى و پيروان و مبلّغان آن، با انواع وسائل و شيوههايى كه در اختيار و توان دارد و به نوعى مىتواند از آنها در اين مقابله استفاده كند، مىيابد.
و در مورد سمبل و مدار اين خط فكرى (يعنى امام)، تا زمانى كه حكومت، به هر نحو ممكن، او را به طور قطعى و نهائى از ميان برنداشته و از صفحه هستى محو نكرده، هرگز آرامش و قرار نخواهد يافت وقتى چنين باشد، به طور طبيعى نتيجه اين مىشود كه:
اگر احياناً ببينيم ميان نظام حاكم و صاحبان آن خط فكرى و گروندگان و مبلّغان آن، تا حدّى سازش و همزيستى به وجود آمده است، خصوصاً اگر اين همزيستى بين رهبرى اين خط فكرى كه مشروعيّت و بنياد وجودى حكومت را به رسميّت نمىشناسد، با حكومت، مشاهده شود، چارهاى جز اين نخواهيم داشت كه يكى از دو طرف را صريحاً متّهم كنيم.
يا بايد اين طائفه و فرقه را آن هم در سطح رهبرى، متّهم كنيم به اينكه در اين مقطع، از اصول و معتقدات خود نزول مهمّى كرده و به اصطلاح كوتاه آمده است.
البتّه اين در صورتى است كه نتوانيم پى ببريم به اينكه در نتيجه فشار شديد و تهديد صريح حكومت يا بر مبناى «تقيّه» به منظور حفظ اصل مكتب و به دست آوردن موقعيّت براى حمايت و دفع شرّ از آن، اين فرقه، مجبور به همزيستى با حكومت شده است.
و يا بايد خود حكومت را متّهم كنيم به اينكه به نيرنگى بزرگ دست زده و درصدد انجام توطئهاى وحشتناك، به منظور ضربه وارد كردن بر فكر و عقيده اين فرقه يا حتّى از ميان برداشتن آن از بيخ و بن است.
ولى - همانطور كه در كتاب زندگانى سياسى امام رضا (عليه السلام) توضيح دادهايم- در بازى بيعتگيرى براى امام رضا (عليه السلام) براى ولايت عهدى، و نيز در موضعگيرى مأمون در مقابل امام جواد (عليه السلام)- كه به زودى به آن اشاره مىشود- به خوبى و روشنى، اتّهام نظام حاكم، عيان است و توطئه و تزوير حكومت، واضح.
---------------------------------------------------
1- بحارالانوار، ج 50، ص 7-.6 تفسير عياشى، ج 1، ص 320-319.
-------------------------------------
علامه جعفر مرتضى عاملى
امامت، مبارزه جويى و عدم سازش
- بازدید: 2038