ترديدى نيست كه اگر شيعه، كه به اعتبار بخشيدن به عقل و احكام عقلى تا حدّ بسيارى اهتمام مىورزد، و تمام مسائل و احكام خود را با دليل قاطع و برهان روشن، و با حكم فطرت و عقل و وجدان، منطبق مىداند. و به همين ويژگى مباهات مىكند و بر تمام مخالفانش فخر مىكند و بر ايستادگى بر اين مبنا و كوتاه نيامدن از آن، در هر شرائطى و با هر پيامدى، تأكيد مىكند- اگر چنين جمعيّتى - شكست بخورد.
و اگر اين فرقه در شرائطى كه مردم مىبينند از آزادى عمل بر خوردار است و مىتواند حرف خود را بزند، آن هم در مورد حسّاسترين، مهمترين و دوربردترين مسأله كه محور و مدار اساسى ساير مسائل و در تمام زمينهها است... ناكام شود، اين شكست، شكستى درهم كوبنده و نهائى خواهد بود. و ديگر نمىتواند قد علم كند. به خصوص در زمانى كه ساير عقائد و فِرق در تلاش براى اثبات موجوديّت و تثبيت خط فكرى خود در گستردهترين سطح ممكن و در نواحى مختلف جهان اسلام بودند. اين شكست آشكار، مىتوانست شيعه را - خواه ناخواه - در برابر سه انتخاب مشكل قرار دهد:
1- به نواحى دور دست و مناطق جهل و محروميّت و بدوى، و دور از نقاط درگيرى و مبارزهطلبى فكرى، انداخته شود. چنانچه تمامى فرقههاى خوارج كه مبادى و اصولشان با احكام عقل و فطرت و وجدان سازگارى نداشت و نتوانست در برابر فكر و منطق مخالف ايستادگى كند، به چنين سرنوشتى دچار شدند.
2- يا اينكه بسيارى از افكار و عقائد خود را تعديل كند. به نحوى كه با فكر و عقيده همگانى كه از جانب حاكمان براى مردم تجويز شده، با ترور و وحشت. گرسنگى دادن يا تطميع و سپس تزوير، حمايت مىشود، موافق و سازگار درآيد.
يا دست كم به نحوى كه مخالف و ناهماهنگ با معتقدات عمومى نباشد، افكار و عقائد خود را تعديل نمايند. چنانچه در مورد فرقه «اباضيّه» از فرق خوارج، چنين شد و ما در پژوهشى پيرامون خوارج (كه از خدا مىخواهد توفيق تكميل و انتشار آن را در وقت مناسب بدهد) توضيح آن را آوردهايم.
3- يا اينكه به درون گرايى روى آورده، به عقيدهاى درونى كه درها را به روى خود بسته، مبدّل شود. و در تاريكىهاى ابهام و گنگى بسر برد و جرأت ظاهر گشتن در برابر نور، و پايان دادن به شبهات و اشكالات بيشتر افراد خود - شيعيان اسمى يا توارثى- را ندارد، چه رسد به اينكه در سطح همگانى، به پاسخگويى حريفان و مبارزه جويان بپردازد.
از سوى ديگر، اگر شيعه بتواند اين مرحله سرنوشت ساز و بسيار حسّاس را از سر بگذراند و اين پيكار فكرى را به سود خود تمام كند، و نقش پيشتاز خود را در سطح فكرى همگانى، آنچنان كه هست، نگهدارد...، توانسته است حقّانيّت و شايستگى خود را نه فقط براى نسلى كه با آن حادثه ويژه همزمان بود و در زمان اوج آزادى انديشهها بسر برد، بلكه براى نسلهاى ديگرى هم كه بعدها مىآيند، ثابت و مبرهن سازد.
زيرا در اين صورت پيروزى اين فرقه، به ويژه در اين شرائط، در زمانى بوده است كه دشمنان آن به خصوص از لحاظ فكرى و سياسى، در بهترين و قوىترين وضع و موقعيّت بودهاند. و از طرف ديگر همگان مىديدند كه شيعه در حسّاسترين و خطرناكترين مرحله، و در ضعيفترين موقعيّتى كه ممكن است براى آنان ايجاد شود، به سر مىبرد و چارهاى نيز از رو در رو شدن مستقيم و بى پرده با دشمنان، و رو نمودن و نشان دادن تمامى نيرو و توان طرفين، نبود.
-------------------------------------
علامه جعفر مرتضى عاملى
شمشير دولبه
- بازدید: 2076