بازهم گذشته از آنچه گفتيم، با نگاهى جستجو گر به عصرى كه امام جواد (عليه السلام) و همزمان، طائفه شيعه با آن وضعيّت استثنائى در آن عصر بسر بردند، در مىيابيم كه شيعيان با خطرى جدّى و گردبادهاى براندازندهاى مواجه بودهاند كه مىتوانست ريشه آنان را بركند و آن را تا دوردستهاى نيستى، يا در وادى ابهام و تاريكى پرتاب كند. همانطورى كه طوائف ديگرى كه خيلى كمتر از شيعه و با خطراتى ضعيفتر، مواجه شدند، چنين سرنوشتى داشتند.
آنچه كه در آن زمان به خصوص در مورد عامّه مردم كه بهره فراوانى از علم و آگاهى نداشتند. بر خطر مىافزود و مشكل را پيچيدهتر مىساخت، عبارت بود از كوشش صاحبان مسالك و مذاهب در جهت بر ملا نمودن ضعفهاى يكديگر، با مطرح نمودن مسائل دقيق فكرى و عقيدتى، و تلاشهاى جدّى آنان براى القأ شبهه و زير سؤال بردن تمامى آنچه كه به عقائد، افكار و تصوّرات ديگران مربوط مىشد.
چرا كه آن مقطع زمانى، مقطع شكوفايى و تبلور انديشهها و جا افتادن و تثبيت افكار و مذاهبى بود كه بتوانند در برابر افكار و مذاهب ديگر، شايستگى خود را ثابت كنند و براى فراگرفتن بخشهاى بزرگتر و وسيعترى از مردم توان خود را به كار گيرند.
موضع حكّام در اين درگيرى در آن هنگام، حاكمان، از صحنه درگيرى دور نبودند، بلكه با دقّت بسيار و مهارت بى نظير صحنه را زير نظر داشتند.
بلكه به خاطر توجّه و اهتمامى كه به آينده و سرنوشت خودشان داشتند، به اين درگيرىهاى فكرى و عقيدتى دامن مىزدند و - گاه پنهان و گاه آشكار- با آن گروهى كه مىديدند سازش با آن نه فقط دردسر و مشكلى در پى ندارد، بلكه براى آينده حكومتشان و بالأخره براى سرنوشت و هستى شان پشتوانه و ضمانتى جدّى فراهم مىكند، سازش و تبانى هم مىكردند.
اين حاكمان، و پيشا پيش آنها مأمون عبّاسى، زيركترين، داناترين، دورانديشترين و سياستمدارترين عباسيان(1)، ديدند حالت مشوّق و ياور انديشه و علم، به خود گرفتن و در جهره حامى و مدافع آزادى بيان و احترام به عقائد، ظاهر گشتن - بنا به علل گوناگونى كه اينجا جاى بررسى آنها نيست - به هدف آنان و ماندنشان بر اريكه قدرت كمك مىكند. و اين پوشش مزوّرانه، نيرنگها و گمراهىهاى بسيار نهفته داشت و نتيجه آن عبارت بود از محو بسيارى از حقائق كه با سياست حكّام و منافعشان سازگارى نداشت، با مكر و خدعه.(2)
معتزله در اينجا شايسته است به امرى كه از اهميّت ويژهاى برخوردار است اشاره كنيم و آن اينكه معتزله، در آن مقطع زمانى، در مرحله شكوفايى و تكامل يافتن مكتبشان بودند، و حكومت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مىكرد و از سلطه و نفوذ و ديگر امكانات مادّى و معنى حكومتى، براى استحكام و تثبيت خط فكرى آنان و ضربه زدن بر گروههاى ديگر و تضعيف موقعيّت و نفوذ آنان، به هر شكلى، بهره بردارى مىكرد.
خوب است ناگفته نگذاريم كه خطّ فكرى اعتزال، در حدّ بسيارى در اعتماد بر عقل و احكام عقلى و انكار هر چه كه با عقل سازگار نباشد، تندرو بود. و معتزليان، نصوص و مطالب صريح دينى را به عقل خود عرضه مىكردند و آنچه را كه عقلشان صريحاً تأييد مىكرد مىپذيرفتند و بقيّه را ردّ و انكار مىكردند.
-----------------------------------------------
1- به كتاب: زندگانى سياسى امام رضا (عليه السلام)، فصل «مأمون كيست؟... به همين قلم، مراجعه شود.
2- به منبع سابق، ص 408-405 مراجعه شود كه در آنجا برخى مطالب مربوط به اين موضوع آورده شده است. ولى همين مدّعيان حمايت از فكر و علم و آزادى بيان، شاگردان امام رضا (عليه السلام) را متفرّق مىكنند - و چنانچه بعضى اشاره كرده اند- ابن عباس را از تفسير و كلام منع مىنمايند.
-------------------------------------
علامه جعفر مرتضى عاملى
تندبادها
- بازدید: 1830