نيرنگ به جاى شجاعت‏

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

آمادگى روحى بالاترين نيرويى بود كه سپاه اسلام بدان تكيه داشت‏واگر چه همين نيرو دلاوريها و قهرمانى‏هاى بسيار شگرفى آفريد امّاآنچنان هم نبود كه پيروزى نهايى را در دسترس آنان قرار دهد. چون كارجنگ به درازا انجاميد برخى از سُست عنصران در ميان سپاه امام‏عليه السلام سربرافراشتند. معاويه كه از دستيابى به هر وسيله ممكن براى رسيدن به‏پيرزوى ابايى نداشت، بخوبى پى برد كه چگونه مى‏تواند از فشارهاودشواريهايى كه در صفوف سپاهيان على‏عليه السلام يافت مى‏شد، بهره‏بردارى‏كند. بيشتر سپاهيان امام از نظر آگاهى و بينش در اندازه‏اى نبودند كه‏بتوانند مبارزه ميان مكتب و جاهليّت را دريابند. كسانى كه تاريخ جنگ‏صفين را مى‏خوانند، از آنچه در آن جنگ پيش آمده، احساس اندوه‏مى‏كنند و از خود مى‏پرسند : چگونه معاويه توانست نيرنگ خويش راعملى كند؟ و چگونه امام نتوانست على رغم برخوردارى از ابّهت‏وبلاغت ونيروى معنوى و حضور دائم خويش در كنار هر حادثه و حتّى‏پيكارهايى كه خود مستقيماً در آنها شركت داشت توطئه‏هاى مكارانه‏معاويه را خنثى كند؟!
روزى يكى از ياران آن‏حضرت، همين پرسش را مطرح كرد و گفت :چگونه است كه ما تا كنون بر معاويه چيره نشده‏ايم؟ امام به او فرمود تاجلوتر بيايد آنگاه آهسته گفت :
"سپاه معاويه از وى فرمان مى‏برند، امّا ياران من از گفتار من سر بازمى‏زدند".
خدا خود داند كه اين قلب بزرگ كه آكنده از عشق به مكتب بود، تاچه حد از جهل مسلمانان نسبت به اسلام و پراكندگى آنان از محور حق،رنج مى‏برد.
معاويه اين نكته را خوب مى‏دانست و از تلاشهاى مؤثر خويش برروحيه سپاهيان امام و نيز ايجاد تفرقه در ميان آنان دريغ نمى‏ورزيد. اگرتمام نيرنگهاى معاويه رنگ مى‏باخت، تنها كارگر افتادن يك حيله‏مى‏توانست او را از اين گرداب رهايى بخشد و فرصت ديگرى براى‏پيگيرى توطئه‏هاى پليدش، در اختيار او قرار دهد.
اينچنين بود كه معاويه اين بار درخواست صلح كرد و خواستار حكم‏قرار دادن قرآن شد.
در آغاز اين جنگ امام‏عليه السلام يكى از جوانان انصار را برگزيد تا با قرآن‏به اردوگاه معاويه رود و ايشان را به حكميّت قرآن فرا خواند، امام به‏جوان نويد شهادت در راه خدا را داد و بهشت را برايش تضمين كرد. جوان‏با شنيدن اين مژده باشتاب در حالى كه قرآنى به دست گرفته بود به سوى‏سپاه معاويه روانه شد و از آنان خواست كه به حكم قرآن رضايت دهند.امّا شاميان او را تيرباران و شهيد كردند و قرآن در كنار پيكر بى جان اين‏جوان بر زمين افتاد.
اكنون معاويه كه خود را محكوم به شكست مى‏ديد و لشكرش در برابرحملات امام و بويژه يورشهاى بى امان فرمانده سلحشور آن يعنى "مالك‏اشتر" كه فشار فزاينده‏اى بر سپاه شام وارد مى‏كرد، عقب نشسته بود باعمرو، مشاور مكّار معروف خويش، مشورت كرد و عمرو به او پيشنهادكرد تا قرآنها را بر فراز نيزه‏ها بالا برند. در پى اين پيشنهاد، سپاهيان‏معاويه چيزهايى شبيه قرآن را بر فراز نيزه‏هاى خود بالا بردند و خواستارحكميّت قرآن شدند.
البته بعيد هم نيست كه جاسوسان معاويه در سپاه امام برخى ازفرماندهان سست عنصر را كه از شيوه اجراى عدالت توسّط آن‏حضرت‏ابراز ناخشنودى مى‏كردند به دادن اموال و مناصب گزاف وعده داده بودند.بدين ترتيب آنان با توسّل به نيرنگ، بر سپاهيان امام غلبه كردند و بعضى‏از فرماندهان مزدور سپاه على‏عليه السلام نيز در مقابل آنها دست به اقدام نزدندو تلاشهاى امام و فرماندهان مكتبى و با بصيرت در بيدار ساختن مردم ياطرد مزدوران به هيچ جا نرسيد.
اجازه دهيد گوش به تاريخ فرا دهيم و داستان اين توطئه بزرگ را اززبان او بشنويم شايد بتوانيم از آن توشه‏اى براى زندگى امروز خود فراهم‏آوريم.
نصر بن مزاحم روايت كرده است كه امام در سپيده دم روز سه شنبه‏دهم ربيع الاول يا بنابر قولى دهم محرم سال 37 ه با مردم نماز صبح گزاردو سپس به سوى شاميان يورش برد. هر گروهى زير پرچم مخصوص خودبودند. شاميان نيز به طرف لشكر امام حمله آوردند. شمار بسيارى از افراددو سپاه كشته شدند امّا تعداد كشتگان شاميان و مصيبتهايى كه بر آنان‏فروآمده بود، بسيار بيشتر بود.
در ادامه اين روايت درباره چگونگى صف آرايى و نبرد دو سپاه درواقعه بزرگى كه نزديك بود هر دو سپاه را به نابودى بكشاند سخن گفته‏است. نام اين حادثه بزرگ را "ليلة الهرير" نهاده‏اند، چرا كه جنگ ازهنگام نماز صبح تا نيمه شب ادامه داشت. اوقات نمازهاى ظهر و عصرومغرب و عشا گذشت بى آنكه سجده‏اى براى خدا شود، و نماز هيچ كس‏جز تكبير نبود. آنگاه جنگ از نيمه شب تا بر آمدن روز ادامه يافت و دراين يك شب و يك روز هفتاد هزار تن از پاى در آمدند.(1)
امام در قلب سپاه خويش و ابن عبّاس در جناح چپ و مالك اشتر درجناح راست آن‏جاى داشتند. آن‏حضرت سپاه‏خويش‏را به‏نبرد ترغيب‏مى‏كرد وپيوسته پروردگارش را مى‏خواند و با شمشير نبرد مى‏آزمودچنانكه وى مى‏گويد :
به خدايى كه محمّد را به حق به پيامبرى برانگيخت از هنگامى كه‏خدا آسمانها و زمين را آفريده، نشنيده‏ايم رئيس قومى در يك روز به‏دست خود آن كند كه على كرد. وى با شمشير خميده خويش به نبردمى‏شتافت و مى‏گفت : از خدا و از شما بخاطر چنين شمشيرى پوزش‏مى‏طلبم مى‏خواستم آن را خرد وپاره كنم اما آنچه كه بارها از پيامبرشنيده بودم، مرا از اين كار باز مى‏داشت كه پيامبر مى‏فرمود :
لا سيف الّا ذوالفقار
ولا فتى الّا على‏
و اينك من با اين شمشير، در حالى كه پيامبر نيز در اين جنگ حضورندارد به نبرد مى‏شتابم.
راوى گويد : ما آن شمشير را مى‏گرفتيم و راستش مى‏كرديم. پس‏آن‏حضرت آن را مى‏گرفت و به صفوف دشمن حمله مى‏برد. به خدا سوگند!هيچ شيرى در رويارويى با دشمنش اينچنين شجاعانه عمل نمى‏كرد.
على‏عليه السلام در ميان مردم به سخنرانى ايستاد و فرمود :
"اى مردم! كار شما بدين جا رسيده و حال دشمن نيز چنين است كه‏خود مى‏بينيد. دشمن نفسهاى آخر خود را مى‏كشد و چون كارها روى آوردآخر آنها را از آغازشان مى‏توان خواند. اين قوم بر خلاف فرمان دين دربرابر شما ايستادگى كردند وبه ما گزندها رسانيدند. من‏سحرگاهان‏بر ايشان‏يورش مى‏برم وآنان‏را به‏سمت حكم خداوندعزوجل سوق مى‏دهم".(2)
چون خبر سخنرانى امام به معاويه رسيد، با عمرو بن عاص به‏مشورت پرداخت عمرو در ضمن سخنان خود به او گفت : كارى براى آنان‏پيش آر كه چون پذيرفتند به اختلاف درافتند و چون نپذيرفتند باز هم به‏تفرقه و اختلاف فرو افتند. آنان را به كتاب خدا (قرآن) فرا بخوان.
فردا صبح شاميان به ميدان آمدند در حالى كه بر فراز نيزه‏هاى خود،قرآنها را بالا برده بودند. فرماندهان مكتبى نسبت به نيرنگ معاويه‏هشدار دادند. مثلاً عدى بن حاتم به امام گفت :
شاميان به جزع دچار آمده‏اند و پس از ناتوانى آنان راهى جز آنچه تومى‏خواهى نيست. پس با آنان بجنگ. مالك اشتر و عمرو بن حمق‏وديگران نيز چنين گفتند. امّا اكثريت سپاه على‏عليه السلام كه از ادامه جنگ‏خسته شده بودند، گفتند : آتش جنگ ما را نابود كرده و مردان ما را كشته‏است. پس امام فرمود :
"اى مردم! هميشه امر من با شما به گونه‏اى بود كه خود ميل داشتم تااكنون كه جنگ شما را ضعيف و ناتوان گردانيد به خدا سوگند جنگ ازجانب شما آغاز و رها شد حال آن كه دشمن شما را ناتوانتر و بيچاره‏تركرد. هشدار.. كه من تا ديروز امير و فرمانده بودم و امروز مأموروفرمانبرم، ديروز باز دارنده بودم وامروز خود باز داشته شده‏ام. شمادوستدار زندگى هستيد و من نمى‏خواهم شما را بر چيزى كه ناپسندمى‏داريد، وادار كنم".(3)
پس از آنكه هر دو سپاه تن به حكميّت دادند، قرار شد هر گروه فردى‏را به نمايندگى برگزيند تا در باره مسأله خلافت به بحث و بررسى‏بپردازند. معاويه، عمرو بن عاص را، اين مكّار معروف و كسى كه درولايت مصر طمع بسته بود، انتخاب كرد. يك بار ديگر اختلاف ميان‏اصحاب امام پيدا شد. در همان حال كه امام‏عليه السلام عبداللَّه بن عبّاس را بدين‏منظور انتخاب كرده و گفته بود :
"عمرو گرهى نمى‏زند مگر آنكه عبداللَّه آن را بگشايد و گرهى رانمى‏گشايد مگر آنكه عبداللَّه آن را ببندد" اشعث گفت : به خدا سوگند تاقيامت دو نفر مصرى نبايد در ميان ما حكم دهند. بناچار امام، ابن عبّاس‏را كنار گذاشت واشتر را به جاى او برگزيد. امّا يارانش اشتر را هم‏نپذيرفتند و گفتند : آيا مگر كسى جز اشتر اين آتش را بر پا كرده است؟!
آنگاه سپاهيان على‏عليه السلام بر انتخاب ابوموسى اشعرى از جانب امام‏پافشارى كردند. اين ابوموسى كسى بود كه امام را رها كرده بود و مردم رااز يارى دادن او باز مى‏داشت.
واقعيّت اين بود كه سپاهيان امام را گروههاى مختلفى تشكيل‏مى‏دادند. گروهى از اينان از فداكاران و مخلصان و گروهى ديگر ازمنافقان و گروهى ديگر از تندروها بودند. اين تندروها در قيام بر ضدّعثمان شركت داشتند و خود را از على و يارانش به خلافت شايسته‏ترمى‏پنداشتند!! و هم اينان بودند كه بالاخره عليه امام پرچم طغيان‏برافراشتند و به خوارج معروف شدند.
-------------------------------------------------
1) في رحاب أئمّة اهل البيت، ص‏193 - 192.
2) في رحاب أئمّة اهل البيت، ص‏194.
3) في رحاب أئمّة اهل البيت، ص‏195.
---------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page