نگرش انسانى امام‏ علیه السلام

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

در واقع نگرش انسانى امام صادق‏عليه السلام از نگرش اسلام به انسانيّت درساختها و مفاهيم گوناگون آن مايه مى‏گيرد. من نمى‏خواهم به تفصيل‏درباره اين بُعد از زندگى امام بپردازم. چرا كه مباحث تفصيلى در اين‏خصوص را موكول به فرصتهاى ديگر كرده‏ام، امّا براى آنكه از شدت عشق‏امام به انسانيّت و ارج نهادن به حقوق آن كه صخره‏هاى سترگ در برابرآن سر فرود مى‏آورند و ستارگان و درختان در برابرش به سجده مى‏افتند،پرده برداريم. چند نمونه كوچك از اين موارد را ذكر مى‏كنيم:
1 - به حاجب و غلام خويش، مصادف، هزار دينار داد و به او گفت:آماده شو تا براى كارى تجارى به مصر روى، زيرا تعداد خانواده من زياداست. مصادف، وسايل سفر را فراهم‏آورد و با بازرگانان به مصر رفت.چون نزديك شهر رسيد، كاروانى تجارى در بيرون شهر به استقبال آنان‏آمده ايشان از آن كاروان در باره وضعيّت كالايى كه با خود آورده بودندسؤال كردند كه آيا در مصر چنين كالايى هست يا نه؟ كاروانيان پاسخ‏دادند: چنين كالايى در مصر نيست. آنگاه سوگند خوردند و قرار دادبستند كه از هر دينار يك دينار سود بگيرند )يعنى سود را مضاعف قراردهند(. آنان بعد از فروش اجناس خود پول خود را گرفتند و به مدينه‏برگشتند.
مصادف نزد ابو عبداللَّه‏عليه السلام رفت. دو كيسه در دست داشت كه در هركيسه يك هزار دينار بود.. او عرض كرد: فدايت شوم اين كيسه سرمايه‏واين يكى سود است. امام پرسيد: اين سود، بسيار است مگر شما با اين‏كالا چه كرديد؟ مصادف داستان تجارت خود را براى امام صادق بازگفت: آن‏حضرت با شنيدن حرفهاى مصادف فرمود:
"سبحان اللَّه! آيا بر قومى از مسلمانان سوگند ياد كرده‏ايد كه كالاى‏خود را به آنان نمى‏فروشيد مگر آنكه در ازاى هر دينار، يك دينار سودبگيريد"؟!
آنگاه يكى از دو كيسه را برداشت و فرمود: "اين سرمايه من است‏وما نيازى به سود نداريم".
سپس فرمود: "اى مصادف! چكاچك شمشيرها آسانتر از يافتن‏روزى حلال است"(1).
2 - امام دوستى داشت كه هيچ‏گاه از او جدا نمى‏شد. روزى او برغلامش خشم گرفت و زبان به ناسزا گشود وگفت: كجايى اى پسر زنِ‏زناكار!! چون ابو عبداللَّه اين سخن شنيد، دستش را بالا آورد و به‏پيشانى‏اش زد و گفت: سبحان اللَّه! آيا به مادرش تهمت مى‏زنى؟! من تورا خوددار و پرهيزكار مى‏ديدم.
مرد گفت: فدايت شوم مادر اين غلام كنيزى مشرك است. حضرت‏پاسخ داد: آيا نمى‏دانى كه هر امّتى را نكاحى است؟
3 - امام همراه با برخى از يارانش جنازه‏اى را تشييع مى‏كردند. دوال‏نعل آن‏حضرت پاره شده بود. در اين هنگام مردى دوال نعل خود را پيش‏آورد تا به امام بدهد، امّا آن‏حضرت فرمود: آن را براى خودت نگاه‏داركه صاحب مصيبت به شكيبايى بر آن سزاوارتر است.
4 - يكى از اصحاب آن‏حضرت نقل كرده است: مردم مدينه دچارگرانى و قحطى شدند آن چنان كه حتّى توانگران گندم را با جو مى‏آميختندو مى‏خوردند. ابو عبداللّه‏عليه السلام نيز طعامى خوب داشت كه برايش كافى بودو اوّل سال آن را تهيه كرده بود. آن‏حضرت به يكى از غلامانش فرمود:براى ما جو بخر و با اين طعام بياميز يا آن را بفروش. زيرا ما خوش‏نداريم كه خود غذاى گوارا بخوريم و مردم غذاى ناگوار!!
5 - يكى ديگر از ياران امام نقل كرده است كه بر ابو عبداللَّه كه در باغ‏خود بود، وارد شدم. او در حالى كه پيراهنى بر تن داشت، بيلى به دست‏گرفته بود ومشغول كار بود و مى‏فرمود: من در برخى از قسمتهاى زمينم‏كار مى‏كنم با آنكه كسانى را دارم كه اين كارها را انجام دهند. اين براى آن‏است كه خداوند بداند من در پى روزى حلال هستم.
---------------------------------------------
1) الامام الصادق - علّامه مظفّر، ج‏1، ص‏267.
---------------------------------------
نويسنده: آيت الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: محمد صادق شريعت