بخشندگى و جوانمردى امام‏ علیه السلام

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

1 - سعيد بن بيان گويد: روزى مفضل بن عمر به من و خواهرم برخوردكرد وما در باره ميراثى مشغول گفتگو و مشاجره بوديم. مفضل ساعتى‏نزد ما درنگ كرد و آنگاه گفت: بياييد به خانه. ما به خانه او رفتيم و اوبا پرداخت 400 درهم ميان ما سازش برقرار كرد. وى اين مبلغ را از نزدخود پرداخت و آنگاه كه از هر يك از ما در مورد طرف مقابلش وثيقه‏گرفت گفت: بدانيد كه اين مبلغ از مال من نبود بلكه ابو عبداللَّه الصادق‏مرا فرمود كه هرگاه دو تن از ياران ما با يكديگر به نزاع پرداختند ميان‏آنان سازش برقرار كنم و از مال او فديه دهم. اين مبلغ از مال ابو عبداللَّه‏بود.
2 - مردى نزد امام صادق‏عليه السلام آمد و عرض كرد: شنيده‏ام كه تو در عين‏زياد )نام قريه امام صادق( كارى مى‏كنى كه دوست دارم از زبان خودت‏شرح آن را بشنوم.
امام‏عليه السلام فرمود:
"آرى من دستور داده‏ام هر گاه كه ميوه مى‏رسد، ديوارها را خراب‏كنند تا مردم بيايند و بخورند و فرمان داده‏ام كه ظرفهائى بگذارند و بر هرظرف ده تن بنشينند(1). هر گاه ده تن خوردند ده تن ديگر بيايند)وبخورند( و براى هر يك از آنها يك مُدّ خرما گذارده مى‏شود.وهمچنين دستور داده‏ام براى همسايگان اين زمين از پيرمرد و پيرزن‏وبيمار و كودك و هر كس كه نمى‏تواند بيايد، يك مُدّ وزن كنند و چون‏مزد كارگران و وكلا را پرداخت كردم باقيمانده را به مدينه آورده آن را برساكنان بيوت و مستحقان، بر حسب استحقاقشان، تقسيم مى‏كنم و پس ازاين براى من 400 دينار باقى مى‏ماند حال آنكه غلّه اين زمين 4000 دينارمى‏باشد.
اين بيان نشانگر آن است كه امام‏عليه السلام 910 از محصولات اين زمين را دروجوه خيريه مصرف مى‏كرده و تنها 110 از آن را براى خود برمى‏داشته‏است.
3 - هشام بن سالم يكى از ياران برجسته آن امام نقل مى‏كند: ابوعبداللَّه‏را عادت بر اين بود كه چون هوا تاريك مى‏شد و پاسى از شب مى‏گذشت‏كيسه‏اى برمى‏گرفت كه در آن گوشت و نان و پول بود. آن را بر گردنش‏مى‏افكند و به سوى نيازمندان مدينه مى‏رفت و محتويات كيسه را بين آنان‏تقسيم مى‏كرد در حالى كه هيچ يك از آنها حضرتش را نمى‏شناختند.
همين كه آن‏حضرت از دنيا رفت و نيازمندان ديدند كه از پخش گوشت‏و نان و پول شبانه خبرى نيست، دريافتند آن مرد ابو عبداللَّه الصادق بوده‏است.(2)
4 - هياج بسطامى در باره بخشندگى امام صادق‏عليه السلام مى‏گويد:
ابو عبداللَّه آن قدر انفاق مى‏كرد كه براى خانواده‏اش چيزى باقى‏نمى‏ماند.(3)
5 - مصادف، دربان امام صادق، مى‏گويد: در ميان مكّه و مدينه باابوعبداللَّه همراه بودم. به مردى كه در زير يك درخت نشسته بودبرخورديم.
امام فرمود: راه خود را به طرف اين مرد كج كن. من مى‏ترسم كه اوتشنه باشد. ما به طرف آن مرد راه خود را كج كرديم. ديديم كه او مسيحى‏است و مويى بلند دارد. امام‏عليه السلام از او پرسيد: آيا تشنه هستى؟ مرد پاسخ‏داد: آرى. امام به من فرمود: فرود آى و سيرابش كن. پس من آمدم‏وسيرابش كردم و مجدداً سوار شديم وبه راه افتاديم. به آن‏حضرت عرض‏كردم: آن مرد مسيحى بود آيا براى يك مسيحى كار مى‏كنى؟! فرمود: اگردر چنين حالتى باشند، بله.
6 - امام صادق در آن روزى كه اشجع سلمى، شاعر ملهم، نزد وى آمدبيمار بود. اشجع در كنار امام نشست و از احوالش پرسيد. حضرت به اوفرمود: از بيماريم بگذر، بگو براى چه آمده‏اى؟
شاعر گفت:
ألبسك اللَّه منه العافيه‏
فى نومك المعترى وفى ارقك(4)
يخرج من جسمك السقام كما
اخرج ذل السؤال من عنقك(5)
پس امام فرمود: اى غلام چقدر نزد توست؟
غلامش گفت: چهار صدتا. ايشان فرمودند: همه را به اشجع بده.
7 - امام به وسيله ابو جعفر خشعمى - يكى از راويان مورد اعتمادش -كيسه پولى براى يكى از پسر عموهايش كه از بنى هاشم بود فرستاد و به‏ابوجعفر فرمود: اين راز را نزد خود نگهدار. چون ابو جعفر نزد آن‏هاشمى رسيد و پول را به وى داد، او گفت: خدا كسى را كه اين پول رافرستاده جزاى نيكو دهد! هر ساله وى چنين مبلغى براى ما مى‏فرستد و ماتا سال آينده زندگى خود را با آن مى‏گذارنيم. امّا جعفر )امام صادق‏عليه السلام(با وجود فراوانى مالش حتّى يك درهم به من نمى‏رساند.
چون وفات آن‏حضرت فرا رسيد، فرمود هفتاد دينار به پسر عمويش‏حسن بن على افطس بدهند. كسى از آن‏حضرت پرسيد:
آيا به مردى كه با تيغ بر تو حمله برد تا شما را به قتل رساند مال‏مى‏بخشى؟!
امام در پاسخ او فرمود:
"واى بر شما مگر نخوانده‏ايد:
)وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَالْحِسَابِ(6)).
"كسانى كه به پيوند آنچه خداوند فرموده مى‏كوشند و از پروردگارشان و ازبدى حساب مى‏ترسند."
همانا خداوند بهشت را آفريد و خوشبويش ساخت وبوى آن را معطّرگردانيد تا از هزار سال راه به مشام رسد، امّا اين بو را نه افراد عاق شده‏وكسانى كه با خويشان خود قطع رابطه كرده‏اند،استشمام نخواهند كرد".(7)
---------------------------------------------
1) الامام الصادق والمذاهب الأربعه، ج‏2، ص‏53.
2) الامام الصادق - محمّد ابو زهره، ص‏81.
3) الامام الصادق والمذاهب الأربعه، ج‏4 ، ص‏38.
4) خداوند در خواب و بى خوابى‏ات، جامه سلامت بر تو بپوشاند!
5) خداوند بيمارى را از پيكرت برون كند، چنان كه ذلّت خواهش را از گردنت بيرون‏كرد.
6) سوره رعد، آيه 21.
7) اين‏روايت و دو روايت پيشين از كتاب الامام الصادق نوشته علّامه مظّفر ص‏255- 251 نقل شد.
---------------------------------------
نويسنده: آيت الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: محمد صادق شريعت