109 «وَأَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الآْیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤمِنُونَ»
ترجمه :
109. و قسم خوردند این مشركین به اسم جلاله جداً و اجتهاداً؛ یعنی قسم محكم از آن قسم های مؤیده كه هر آینه اگر آمد آنها را نشانه و آیتی كه میخواهند هر آینه ایمان می آورند به آن آیت. بگو: آیات الهیه به اختیار من نیست فقط نزد خداوند است. و چیست شما را آگاه كند كه آن آیت هم اگر بیاید باز ایمان نخواهید آورد.
تفسیر :
[ در اقسام قَسَم و احكام آن ]
«وَأَقْسَمُوا بِاللّهِ»، قَسَمْ یكی از اموری است كه واجب میشود عمل بر طبق آن ، مثل نذر و عهد ، و در مخالفتش كفاره دارد به نص آیه شریفه «فَكَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَيّامٍ ذلِكَ كَفّارَةُ أَيْمانِكُمْ»[1].
و در باب ترافع هم اگر مدعی اقامه بيّنه نكرد منكر حق قسم دارد به نص فرمایش نبی صلی الله علیه و آله :«إنّما أقضی بینكم بالبيّنات و الأیمان»[2].
و صیغه قسم «باللّه» ، «تاللّه» و «واللّه» است. و متعلق قسم باید فعل جایزی باشد ؛ بر فعل حرام و ترك واجب تعلق نمی گیرد. و اگر قسم بر فعل واجبی تعلق گرفت و جوابش مؤید میشود و بر مخالفتش دو عقوبت دارد : ترك واجب و مخالفت قسم . مثل مورد آیه كه بر آنها واجب بود ایمان آوردن ، و به قسمْ مؤید شد.
«جَهْدَ أَيْمانِهِمْ» «جهد» و «اجتهاد» جدیت در وفای به قسم است ؛ به اینكه البته و صد البته به این وفا مینماییم.
«لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ»، آیات بسیار و معجزات بی شمار از برای آنها آمد و حجت بر آنها از هر جهت تمام شد لكن برای بهانه گیری و عذر تراشی تقاضای یك معجزات كه مطابق هوس های نفسانیه آنها باشد نمودند ؛ مثل اینكه كوه طلا شود یا از آسمان قطعه ساقط شود یا ملائكه با او باشند ، چنانچه میفرماید: «وَقالُوا لَنْ نُؤمِنَ لَكَ حَتّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الأَرْضِ يَنْبُوعاً * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِیلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَلَنْ نُؤمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ كُنْتُ إِلاّ بَشَراً رَسُولاً»[3] .
و مكرر گفته ایم آنچه لازم است اقامه حجت است در معجزه نه ملعبه دست فساق و كفار «لَيُؤمِنُنَّ بِها» با اینكه مسلّما اگر كسی در مقام هدایت باشد به یك معجزه یا یك دلیل قطعی ایمان می آورد و اگر قابلیت نداشته باشد هزارها امثال این معجزات بر او نتیجه ندارد.
«قُلْ إِنَّمَا الآْیاتُ عِنْدَ اللّهِ» فعل الهی است به مقتضای وقت و صلاح به دست نبی جاری میشود در تحت اختیار نبی نیست.
«وَما يُشْعِرُكُمْ» ؛ چیست كه شما را بفهماند. چون مؤمنین خیال میكردند كه اگر موافق میل مشركین اقامه معجزه شود آنها ایمان می آورند ، ولی خدا میداند كه آنها «إِذا جاءَتْ» بر فرض موافق میل آنها اقامه شود «لا يُؤمِنُونَ» عناد و عصبیت و تقلید آبا و هواهای نفسانیه و عادات جاهلیت مانع از ایمان آوردن آنهاست.
^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^/^
[1] . پس كفاره او اطعام ده فقیر از آنچه اطعام میكند خانواده خود را به مقدار حدّ وسط ، یا ده مسكین را لباس دهید ، یا یك بنده آزاد كنید و اگر متمكن از اینها نیستند سه روز روزه بگیرید. این است كفاره قسم های شما اگر قسم یاد كردید. سوره مائدة: آیه 89.
[2] . همانا من در میان شما با بینه ها و قسمها حكم می كنم. كافی : ج7 ، ص414 ، ح1 ؛ التهذیب : ج6 ، ص228 ، ح552 و وسائل الشیعة : ج27، ص232 ، ح1.
[3] . و این اكثر ناس كه كفور هستند در مقابل این قرآن به تو میگویند : ما هرگز ایمان به تو نمی آوریم تا اینكه از زمین برای ما چشمه ها بیرون آوری. یا برای تو باغستانی باشد از نخلستان و انگورستان و در خلال آنها نهرهای آب جاری باشد. یا یك قطعه از آسمان بر سرِ ما بیندازی ، یا خدا و ملائكه را به ما نشان دهی قبیله قبیله. یا بیتی [= خانه ای] داشته باشی مملوّ از زخارف دنیوی یا بروی به طرف آسمان. و هرگز به بالا رفتن تو [هم] اطمینان نخواهیم داشت، تا كتابی بر ما نازل كنی كه ما قرائت كنیم. بگو : منزه است پروردگار من ، آیا من جز بشر رسول هستم؟ سوره اسراء: آیات 90 ـ 93.