102 «ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَىْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلی كُلِّ شَىْءٍ وَكِیلٌ»
ترجمه :
102. این است خداوند پروردگار شما. نیست الهی مگر او. خلق كننده هر چیزی است. پس باید او را بپرستید. و اوست بر هر چیزی نگهبان.
تفسیر :
«ذلِكُمُ اللّهُ» این شئون و صفات مذكوره در آیات قبل خصیصه ذات اقدس ربوبی است كه نام نامی و اسم گرامی او اللّه است كه اسم است از برای ذات مقدسی كه مستجمع جمیع كمالات و منزه و مبرای از جمیع نقایص و عیوب باشد.
«ربّكم» مربّی شماهاست كه از نیستی صرف ، ایجاد فرمود در مادة المواد ، و هر آنی اطوار مختلفه و صور متشتته و البسه متجدده به قامت شما پوشانید تا به عالم انسانیت رسانید و عقل و شعور و ادراك و فهم به شما عنایت فرمود. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» گذشت در شرح كلمه طيّبه « لا إله إلا اللّه »[1]. اشكالی كه بعض بی خردان كردند كه لا ، لای نفی جنس است احتیاج به اسم و خبر دارد و خبر آن محذوف است [كه] یا ممكن و یا موجود باید باشد. و بر هر تقدیر اشكال وارد میشود ، زیرا اگر بگویی : لا إله ممكنٌ إلاّ اللّه، فقط اثبات امكان وجود اللّه میكند ، ولی اثبات وجود نمیكند. و اگر بگویی: لا إله موجودٌ إلاّ اللّه، نفی امكان اله غیر او را نمیكند. و گفتیم در جواب این اشكال اینكه ، لا ، نفی حقیقت میكند احتیاج به اسم و خبر ندارد ؛ مثل كان تامّه و لیس تامه. میگویی : كان اللّه و لم یكن معه شیء[2] . معنی حقیقة الوهیت منحصر و مختص به ذات مقدس اوست.
«خالِقُ كُلِّ شَىْءٍ» « كل ما یصدق علیه شیء فهو خالقه و موجده و محییه و فاعله »[3]. غایة الامر افعال الهیه بر دو قسم است : بعضی بدون اسباب و وسایط و معدات است و بعضی به اسباب و معدات است ، كه گفتند: « أبی اللّه أن یجری الاُمور إلاّ بأسبابها »[4].
و در افعال اختیاریه عباد یكی از اسباب اختیار ، عبد است . و به این جهت ، صحت دارد استناد فعل به عبد و موجب صحت ثواب و عقاب و تكلیف میشود و جبر لازم نمیآید . و صحیح است استناد به خداوند ، زیرا سایر اسباب و معدات به دست قدرت اوست و تفویض غلط است. لذا فرمودند : «لا جبر و لا تفویض ، بل أمر بین الأمرین»[5].
«فَاعْبُدُوهُ» به حكم عقل و شرع باید عبادت و بندگی او را نمود و غیر او هر كه باشد و هر چه باشد لایق پرستش نیست ، زیرا تمام در عبودیت مساوی هستند از ملائكه و انبیا و اولیا و مَنْ دُونَهم[6].
«وَهُوَ عَلی كُلِّ شَىْءٍ وَكِیلٌ» همین نحوی كه جمیع ممكنات در ایجاد محتاج به موجد هستند در بقاء هم محتاج به مُبْقی [= باقی نگاه دارنده] هستند. خداوند همین نحوی كه آنها را خلق و ایجاد فرمود بقا و ثبات آنها هم منوط به اراده و مشیت اوست : « اگر نازی كند از هم فروریزند قالب ها » و معنای وكیل همین است ؛ یعنی نگهبان.
+^++^++^++^++^++^++^++^++^++^++^++^++^+
[1] . ر . ك : همین تفسیر ، ج1 ، ص331 به بعد ، ذیل تفسیر آیه 3 سوره بقره .
[2] . خدا از ازل بود و با او چیزی نبود .
[3] . هر چیزی كه آن را بتوان شیء و چیز گفت ، پس خدا آفریدگار و ایجاد كننده و زنده كننده و فاعل آن شیء است .
[4] . خدا ابا دارد كه امور را جز با اسباب آن امور جاری سازد [خلق كند] . بصائر الدرجات : ص26، ح1و2 ؛ كافی : ج1 ، ص183 ، ح7 ؛ مجمع البحرین : ج1 ، ص256 ، باب شیا، و« الأشیاء » به جای « الاُمور » ؛ آورده است و بحار الأنوار : ج2 ، ص90 ، ح14 و 15.
[5] . جبری و تفویضی [واگذاری كامل امور به بنده] نیست ، بلكه بینابین است [هم بنده از جهاتی مجبور است و هم اختیار دارد]. عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج1 ، ص114 ، ضمن ح17 ؛ الاحتجاج : ج2 ، ص397 و بحار الأنوار : ج5 ، ص12 ، ضمن ح18 .
[6] . و هر كس غیر از ایشان [ملائكه و انبیا و اولیا] ست.